Download new Track Mag Article
مسأله این است!
گراتومیک – عباس راد: موسیقی امروز وطن فضایی را بوجود آورده سرشار از تنش ها و حواشی،و پر از رَه های صد ساله ای که یک شبه طی شد و جوان هایی با استعداد منتها فقط روی کاغذ.
ضعفِ ما در کجاست؟ موسیقی؟ متن؟ و یا خواننده؟
در سال های اخیر سیر تحولی موسیقی ایران به گونه ای بود که چند سال پیش فقط تعداد محدودی از هنرمندان دارای مجوز کنسرت و آلبوم بودند اما امروزه تعداد آنها آنقدر زیاد است که میتوان گفت بعضی ها پس از کنسرت تازه شناخته میشوند!
آیا ما حد وسط نداریم؟؟ یا صفر مطلق یا صد؟
حال با هم دلایل این اتفاقات را مرور کنیم:
موسیقی های گذشته به دلایل مختلف و همچنین تکراری و محدود بودن سبک و خواننده ها به درجه ای رسیده بود که مخاطب نسبت به آن بی مِیل و به بی تفاوت شده بود، بعد از آن راه برای هنرمندان تازه کار باز شد و همچنین مسئولان نیز سعی داشتند با توجه به فضای گسترده شبکه های خارجی و بن بست موسیقی داخلی در حرکتی ناگهانی مخاطب را به بازار موسیقی ایران بازگردانند و کدام گزینه بهتر از جذب خواننده های غیر مجاز به سوی بازار مجاز؟؟
از طرفی آنقدر سطح تولیدات موسیقی کشور پایین آمده بود که حتی کار آموزانی که کمتر از یکسال بود با موسیقی آشنا شده بودند شروع به تولید آثار کردند و پیامد های این عمل باز شدن پای دلال ها و کلاهبرداران در لباس مدیر برنامه ها و تهیه کنندگان بود، و در همین بین استعدادهای زیادی هم توسط آنها نابود شدند!
اینکه این دلال ها از کجا آمدند و چه کسانی حامی آنها بودند و هستند مسأله ایست که در مطالب بعد به آن خواهیم پرداخت .
باز شدن پای ژن های خوبِ بد صدا به موسیقی توسط دلال های با نفوذ مسأله ای مورد بحث است و تا زمانی که آنها حضور داشته باشند و بتازند قصه همین است.
تمام این مسائل دست به دست هم داد تا امروز شاهد خواننده های بی کیفیتی باشیم که رکورد فالش خواندن را در اجراهای زنده میزنند اما همچنان از سوی حضار تشویق میشوند!!
بسته بودن ذهن مخاطب و خسته شدن از موسیقی های تکراری گذشته سبب شد که ناگهان اذهان عموم به سوی موسیقی های بی معنی اما ریتمیک برود که تخصص بند های عجیب و غریب امروزه ی موسیقی ماست.
در پایان باید گفت برای نجات از این منجلاب ابتدا باید به مخاطب آگاهی داد تا کمی سلیقه ی خود را مدیریت کند و توان تشخیص موسیقی خوب از موسیقی بد را داشته باشد که این امر تنها با همکاری هنرمندان و تولید قطعات خوب امکان پذیر است. باید هنرمندان و مخاطبان دست به دست هم دهند و به تدریج این تغییر را ایجاد کنند چرا که تغییر ناگهانی بی هدف، و خودش دلیل اصلی تخریب است !
منتقد: عباس راد
Download new Track Hamid Hiraad
افتخار خبرگزاری ها و هنرمند مشهور این روزهای موسیقی ایران به کامنت یک هنرمند خارجی
گراتومیک – باز هم فاجعه ای دیگر در موسیقی ایران، تمام خبرگزاری ها با افتخار درباره کامنت گذاشتن تییستو (دی جی هلندی) در زیر پست حمید هیراد مینویسند!
لطفا متن زیر را بخوانید:
دی جی سرشناس جهانی با حضور در صفحه اینستاگرام شخصی این خواننده ایرانی نسبت به آثار منتشر شده حمید هیراد واکنش نشان داد و از اینکه در بخشی از موسیقی این خواننده ایرانی از بخشهایی از موسیقی «تییستو» استفاده شده، ابراز خوشحالی کرد. «تییستو» با درج کامنتی در صفحه حمید هیراد او را تشویق کرده است.
گراتومیک: شما تصور کنید این متن را خبرگزاری “موسیقی ما” منتشر میکند و آنچنان برای این اتفاق کوچک خبرسازی میکنند که گویی آن هنرمند خارجی به ایران آمده و دست های حمید هیراد را بوسیده و خیلی خوشحال است که حمید هیراد کار همه را کاور میکند.
لطفا عمق فاجعه را درک کنید!
کار به اینجا رسیده که هنرمند مشهور و به ظاهر محبوب این روزهای کشوری به نام ایران و دوستانش با هماهنگی با خبرگزاری ها از کامنت گذاشتن یک هنرمند خارجی نهایت سواستفاده را میکنند و آنچنان به این اتفاق افتخار میکنند که تمام هنر این سرزمین را زیر سوال میبرند.
اما چه شده که خبرگزاری های مدعی ایران و هنرمندانش جایگاه خود را تا به این حد پایین می آورند؟
و در ازای دریافت چه مقدار مبلغی هنر ایران را زیر سوال میبرند؟
جالب است بدانید در ادامه ی مطلب خودشان نوشته اند:
فالو کردن دیشب حمید هیراد توسط هنرمند بینالمللی، درسی بود برای افرادی که در هفتههای گذشته علیه حمید هیراد مواضع تندی گرفته بودند.
یعنی میخواهند بگویند ای ملت ایران ببینید که تییستو حمید هیراد را فالو کرده است پس اینقدر نگویید که او کاور میکند و در سرقت آثار ادبی و اشعار تبحر دارد!
آیا توجیهی از این بی خردانه تر وجود دارد؟
حتما دوستانی هستند که میخواهند بگویند این خبر را خبرگزاری ها خودشان نوشته اند و ربطی به این خواننده ندارد، اما همین دوستان باید بدانند که خبرگزاری های مهم تنها در ازای دریافت پول مطلبی را منتشر میکنند و با متنی که از سوی تیم تولید این خواننده برای توجیح کارهای قبلی خودشان منتشر شده، کاملا مشخص است که با همکاری هم برای این اتفاق خبرسازی کرده اند.
البته از همان روزی که هنرمندان موسیقی ایران از روی ناتوانی شروع به تولید آثار بی کیفیت و بی محتوا کردند، میشد حدس زد که جریان موسیقی ایران به چنین منجلابی دچار شود.
تهیه کنندگان که تنها به فکر سود خودشان هستند،آهنگسازان و خوانندگان هم که به فکر شهرت،کنسرت ها و در نهایت درآمد بیشتر، پس برای آنها فرقی ندارد که کار ها را کاور کنند. حتی دیگر از هنرمندان خارجی هم تقلید نمیکنند و تنها با یک بار گوش دادن به اثر آنها میتوان ده ها مشابه برای کارشان، در اثرهای همین خواننده های خودمان پیدا کرد.
حال اگر با همین هنرمندان گفتگو کنید میبینید که مردم را باعث افت موسیقی ایران میدانند و میگویند که آنها شنونده های خوبی نیستند زیرا سلیقه ی موسیقایی خوبی ندارند، اما در حقیقت همینگونه از هنرمندان اند که استعداد و توان تولید یک اثر تراز اول را ندارند و هنرشان تقلید، دزدی و در نهایت افتخار به همین اتفاقات بی اهمیت است که باعث نزول بیشتر هنر و پایین آمدن سطح موسیقی این سرزمین میشوند.
منبع:وب سایت موسیقی گراتومیک
Download new Track Qamarol Moluk Vaziri
وصیتنامه عبرت آموز قمرالملوک وزیری
گراتومیک – قمرالملوک وزیری زاده یکی از بهترین خواننده های آواز سنتی ایرانی بود.
او نخستین زن خواننده ایرانی بود که صدایش ضبط شد و نخستین زنی بود که در ایران بدون حجاب روی صحنه رفت. از او به عنوان پرآوازهترین خواننده زن آوازهای سنتی ایران یاد میشود.
قمر در ۱۲۸۴ خورشیدی در تاکستان به دنیا آمد و در جوانی پس از آشنایی با مرتضی نیداوود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. پیشرفت قمر در مدتی کوتاه به آنجا رسید که کمپانی «هیز ماسترز ویس» بهخاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه پُرکُنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی «پولیفون» هم آمد و ۲۰۰ صفحه از صدای قمر را ضبط کرد.
در میان روشنفکران و قلمبهدستان نیز اشعاری برای قمرالملوک سروده شدهاست و مقالاتی تحسینآمیز برای کنسرتهای او نوشتهاند. او نیز شعر شاعران نام یافته را در کنسرتهای خود به کار میگرفت و برخی از اجراهای خود را به آنان تقدیم میکرد. عارف قزوینی، ایرجمیرزا و تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند.
قمرالملوک وزیری در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ در شمیران، براثر سکته مغزی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله بین امامزاده قاسم و تجریش شمیران به خاک سپرده شد.
در وصیتنامه قمرالملوک وزیری حرف هایی زده شده که نشان از قلب بزرگ او دارد و به حق میتوان گفت که او هنرمندی بزرگ بود.
در متن زیر وصیتنامه عبرت آموز قمرالملوک وزیری را مشاهده میکنید:
من مرده ام اما خاطره حیات هنریام نمرده است. وقتی که تو، این درد دلهای مرا میخوانی، من زیر خروارها خاک سرد و سیاه خفته ام.
دیگر از حنجره خشکم صوتی بر نمیخیزد و دنیایم تاریک و خاموش است اما روحم عظمتش را از دست نداده و هنرم را بنده زور و زر و خیانت نکردم. مطمئنم کسی بعد از مرگم، از من بدگویی نمیکند.
من هیچ ثروتی ندارم، اما دلهای یتیمانی را دارم که به خاطر مرگم از غم مالامال میشوند. چشمهایی را دارم که در فقدانم اشک می ریزند. همان هایی که با پولم پرورش یافتند، شوهر کردند، داماد شدند و به جای اینکه جایشان در مراکز فساد و زندان باشد، انسانهای خوشبختی هستند. بعضیها میگفتند: ما باید هرچه بیشتر پول بگیریم تا قمر نشویم.
نمیدانند که کنسرتهایم با آن چنان استقبالی روبرو میشد که مردم از در و دیوارش بالا میرفتند و بلیط ها را به ۱۰ برابر قیمت میخریدند. اما تمام آنچه را که میگرفتم به موسسات خیریه و دارالایتام میبخشیدم که برایم لذتی وصف نشدنی داشت.
شبی نزدیک خانه ام مردی را دیدم که به دیوار تکیه داده و چشمانش پر اشک است. گفتم مرا میشناسی؟ اشکهایش را پنهان و گفت: کیست که تو را نشناسد. با زحمت و اصرار وادارش کردم درد دلش را بگوید.
گفت: زنم دوقلو زاییده، یکی مرده و حالا پس از خاکسپاری طفل، بخاطر بی پولی روی رفتن به خانه را ندارم. با سماجت راضی اش کردم تا مرا بخانه اش ببرد.
اطاقی نمناک که زیلوی پاره و رختخوابی پارهتر و نور شمعی که پت پت میکرد، تزیینات خانه اش بود. زن بی حال بود و طفلبیگناه سینه خشک مادرش را میمکید. دلم آنقدر به درد آمد که وصفنشدنی بود. پول دادم و مرد را راهی کردم چند پرس چلوکباب، تخم مرغ، شیر، خرما و اقلام دیگر بخرد. طفل را تروخشک و قنداق پاره را عوض کردم و تمام ۵۰۰۰ تومان (۱۰۰سال پیش) دستمزد آن شبم را لای قنداق طفل گذاشتم.
شبی دیگر که از کنسرت بخانه برمیگشتم تا درشکه چی لاله زار مرا بخانه ببرد. درشکه چی مرا نشناخت و زبان شکوه از وضع ناگوارش کرد. گفت: فردا عروسی پسرم است، شرمنده رویش که نمی توانم جشن مفصلی برایش بگیرم.
فردایش با پرس و جوی فراوان بدون اینکه درشکهچی بویی ببرد، آدرس منزلش را یافتم و کلیه اقلام و امکانات را برایش فراهم و خانه اش را چراغانی کردم و در مجلس عروسی با افتخار خواندم، شوقی که آن لحظه درچهره مرد دیدم، بالاترین شادی و افتخار برایم بود و احساس عظمت کردم. انگار تمام فرشتگان و ارواح مقدس زیر گوشم زمزمه میکنند: قمر تو بهتری زن دنیایی.
ای بد خواهان بدانید که قمر با افتخار و بزرگی، باهنر زیست. امروز که زیر خروارها خاک خفته ام، نه دلی را شکسته ام و نه کسی از من کینه به دل دارد. میدانم دلهای عاشقان هنرم در غمم شکسته. ما رفتیم اما شما که این هنر ملی و فاخر را به مادیات میفروشید و آلوده میکنید و نقطه روشنی در زندگی ندارید، گناهتان نابخشودنی است.
یاد و خاطره ی خواننده ی مردمی قمرالملوک وزیری جاودانه باد…
تولد: ۱۲۸۴ ، مرگ: ۱۳۳۸ (۵۴ سال)
Download new Track Mag Article
مروری بر فعالیت گروههای موسیقی پاپ که طی چند سال اخیر با پسوند بند مطرح شدهاند و اینکه تا چه حد با تعریف جهانی همخوانی دارند
گراتومیک – مدتی است که شاهد ظهور و فعالیت گروههایی در موسیقی پاپ هستیم که پسوند «بند» دارند. بند در زبان انگلیسی چند معنی دارد که یکی از آنها گروه موسیقی است. انتشار آثار این بندها از آن جایی که جالب شده که تا چند سال پیش اغلب فعالیتها در موسیقی پاپ انفرادی و با محوریت صرفاً یک نفر یا یک خواننده بود. همچنین گروههای موسیقی به غیر از دو سه مورد خاص در موسیقی پاپ ایران آنچنان مورد توجه قرار نمیگرفتند. ولی از اواخر دهه هشتاد و خصوصاً طی شش سالی که از دهه نود میگذرد شاهد شکلگیری و رشد و شهرت چشمگیر بندهای پاپ هستیم. بندهایی که این روزها برخی از آنها موفق به برگزاری کنسرتهای متعدد هم میشوند. به همین بهانه در قالب یک گزارش، مروری بر فعالیت بندهای شاخص چند سال اخیر پاپ داشتهایم. در این بین سراغ چند تعریف جهانی از مقوله بند هم رفتیم و نگاهی هم به گذشته داشتیم. این گزارش را تا پایان بخوانید:
نقبی به گذشته
اواخر دهه هفتاد بود که گروه «آریان» در موسیقی پاپ ایران معرفی و به سرعت مطرح شد. موفقیت و مدل کارهای این گروه باعث شد تا به الگویی برای جوانان دیگر تبدیل شوند و ظرف مدت کوتاهی چند گروه دیگر آثارشان را در بازار موسیقی منتشر کنند. گروههایی نظیر «گپ» و «ایساتیس» که به توفیق چندانی دست پیدا نکردند اما در همان مقطع گروه «پسران آفتاب» توانست بازخورد خوبی از مخاطبان دریافت کند. آنها علاوه بر انتشار شش آلبوم تا اواخر دهه هشتاد فعالیت داشتند و چند اجرای محدود هم برگزار کردند ولی همانند قاعده تمامی فعالیتهای گروهی در موسیقی ایران، محکوم به فروپاشی شدند. گروه «واران» که با چهرههایی نظیر سیروان خسروی و نیما رمضان همکاری میکرد نیز مدتی مورد توجه قرار گرفت.
در دورهای که هنوز آریان طرفداران زیادی داشت و پسران آفتاب و چند گروه دیگر هم مشغول انتشار آثارشان بودند، مخاطبان موسیقی پاپ داخل کشور برای اولینبار به شکل جدی و متمرکز با مفهوم بَند آشنا شدند. اواخر سال 85 بود که موزیکویدئویی از سه جوان با کتهای چرمی که در یک قایق نشسته بودند و پارو میزدند منتشر شد. سه جوانی که نام دقیقشان را کمتر کسی میدانست اما عنوان گروهشان «سون بند» بود. آرش قنادی، امیر قنادی و کیارش پوزشی از سال 76 با هم بودند و گروه سون تشکیل شده بود اما با موزیکویدئوی «با تو میمونم» توانستند صدای خود را به گوش شنوندههای زیادی برسانند و در عین حال برای اولینبار مفهوم بند را در موسیقی پاپ رسمی همهگیر کنند. هرچند که در پوسترهای آثار گروه آریان هم گاهی از واژه بند استفاده میشد ولی در میان عموم مردم با عنوان آریان بند شهرت نداشتند. پس از سون بند هم رفته رفته این مفهوم همهگیرتر شد ولی در عین حال هنوز هم بودند جوانانی که گرد هم میآمدند و کارهای موسیقی خود را در قالب گروه منتشر میکردند.
موج بندها
دهه نود را باید دهه بندها نامگذاری کرد. این موج گسترده حتی به موسیقی تلفیقی هم نفوذ کرد و طی شش سال اخیر شاهد انتشار آثار و برگزاری کنسرتهای پالتبند، دالبند، کامنتبند، کاکوبند، چارتار و چندین و چند بند کوچک و کمتر شناخته شده تا امروز هستیم. اما از شهریور 1390 تا امروز دهها گروه غالباً دو یا سه نفره در موسیقی پاپ تشکیل شده که همگی پسوند بند دارند. اما بد نیست پیش از مروری بر فعالیتهای آنها نگاهی کوتاه به مقوله بند در موسیقی پاپ جهان داشته باشیم.
یک مورد خاص
براساس تعریف جهانی، گروه موسیقی به مجموعهای از افراد اطلاق میشود که در کنار هم ساز میزنند یا در کنار هم میخوانند یا هر دو کار را انجام میدهند و به گروههای موسیقی راک و پاپ به جای آنسامبل، بند میگویند. همچنین براساس تعاریفی که از بندهای پاپ یا راک وجود دارد، گروههای دو نفره از موارد نادر هستند. معمولاً در گروههای دنیا دو یا چند نفری که به عنوان بند معرفی میشوند همگی با هم کارهای گروه را انجام میدهند و روی صحنه هم میروند. روال معمول در گروههای دو نفره این است که سازبندی آنها از وکال، گیتاربیس و درامز یا سازهای کوبهای تشکیل شده است. اما مورد خاصتر این است که در ایران معمولاً بندها متشکل از دو یا سه خواننده هستند و نهایتاً شعر و ملودی و تنظیم از دل همکاری همین اعضای اصلی ایجاد میشود و روی صحنه در هر کنسرت ممکن است نوازندگان متفاوتی را ببینیم. به این ترتیب صرفاً خوانندهها تنها اعضای گروه هستند و شاید ارکستری که ثبت میکنند هم به نام همان بند باشد ولی تغییرات زیادی به صورت معمول در بحث نوازندههای آنها رخ میدهد. در حالی که مقوله بند در موسیقی تلفیقی ما بیشتر به مقیاس جهانی نزدیک است و بندهای 4 یا 5 نفره یا بیشتری که هستند علاوه بر مقوله خوانندگی و تولید شعر و ملودی و تنظیم، با همدیگر روی صحنه میروند.
از سال 1980 هم که مقوله سکوئنس وارد دنیای موسیقی شد تعداد گروههای دونفره پاپ یا راک در دنیا افزایش پیدا کرد اما باز هم اگر گروهی دو یا سه عضو دارد همه آنها با هم روی صحنه میروند و ساز میزنند.
برگردیم به بحث بندهای موسیقی پاپ و از اولین بند دهه نود شروع کنیم که از شهریور 1390 تشکیل شد و در ابتدا با ساخت آثار خوانندههای مختلف به شهرت رسید. «پازلبند» با حضور علی رهبری و آرین بهاری تشکیل شد. این دو نفر در ماههای اول فعالیتشان نتوانستند توفیقاتی که با آهنگسازی و تنظیمهایشان کسب کرده بودند را با قطعات مستقل خودشان کسب کنند. «همنفس» اولین اثر مستقل پازلبند با صدای علی رهبری بود که اسفند 1390 منتشر شد و استقبال چندانی از آن صورت نگرفت. ولی رفته رفته این بُعد از پازلبند هم توجه مخاطبان را جلب کرد و قطعاتی نظیر بارونای نم نم و نگم برات از این دو نفر توانست بازخورد زیادی داشته باشد. اولین کنسرت مستقل پازلبند هم تابستان سال گذشته برگزار شد و آنها توانستند قطعات آلبوم خود به نام «قایق کاغذی» را در تهران روی صحنه ببرند. پازلیها با انتخابهای هوشمندانهای که در زمینه کارهای فیت داشتند هم توانستند میخ خودشان را محکم در بازار بکوبند و حالا از جمله بندهای مطرح بازار هستند. یکی از نکات پازلبند هم این است که در کنسرتها آرین بهاری هم به همراه علی رهبری که خواننده است روی صحنه میرود ولی سایر نوازندهها عضوی از این گروه محسوب نمیشوند.
شاید اینکه برخلاف برخلاف بندهای پاپ خارجی در ایران، نوازندهها عضو اصلی گروه نیستند یک نکته منفی محسوب شود ولی اینکه اعضای بندهای پاپ ما معمولاً خودشان تولیدکننده آثارشان هستند یک نکته مثبت است. به دلیل اینکه دچار سردرگمی سلایق هنرمندان دیگر نمیشوند و در آثارشان یکدستی وجود دارد. یکی از گروههایی که این روزها علاوه بر کارهای خودش، برای هنرمندان زیادی اثر تولید میکند هوروشبند است. مسعود جهانی هسته اصلی و مغز متفکر تنظیمهای هوروشبند است، مهدی دارابی هم علاوه بر خوانندگی، بیشتر ترانهها و ملودیهای هوروش را مینویسد و میسازد. این دو هنرمند طی ماههای اخیر کارهای متعددی را برای چهرههایی نظیر میثم ابراهیمی، شهاب رمضان و مسیح و آرش تولید کردهاند. کنسرتهای هوروشبند هم فقط با حضور مهدی دارابی به عنوان خواننده برگزار میشود. حمید فریزند هم به عنوان ترانهسرا و مدیر گروه، عضو دیگری از هوروشبند است.
ماکانبند تا حد زیادی از لحاظ نوع ساختار و فعالیت با گروههای پاپ خارجی مشابه است. چون علاوه بر بحث تولید کارها که تمام بخشهای آن درون گروه انجام میشود، 4 عضو این گروه که همیشه با هم هستند یعنی «یاشار خسروی» به عنوان تهیهکننده هنری، «امیرمیلاد نیکزاد» به عنوان تنظیمکننده و «امیر مقاره» و «رهام هادیان» به عنوان خوانندگان گروه همگی در کنسرتها با هم روی صحنه میروند. نوازندگان دیگری هم در کنسرتهای ماکانبند حضور دارند ولی در زمینه تولید و اجرای موسیقی کارها تفکرات یاشار خسروی و امیرمیلاد نیکزاد -که رهبر ارکستر هم هست- نقش مهمی دارد. شاید همین ساختار ماکانبند باعث شد تا به مدلی در کلام برسند که ساده است و با موسیقی تا حد زیادی مدرن ترکیب و به مخاطب ارائه میشود.
«اِموبند» یک گروه سه نفره با حضور افشین کامیار، سعید قنبرپور و میثم کمالی است که هنوز نتوانستهاند طیف بسیار گستردهای از شنونده را داشته باشند اما با این حال تا کنون موفق به برگزاری چند کنسرت در تهران شدهاند. در نوع معرفی اموبند به مخاطبان سعی شده از مدل گروه «وان دایرکشن» الهام گرفته شود؛ گروه پنج نفره و پرطرفداری که به شکل یک گروه پاپ پسرانه در دنیا مطرح شدهاند. همچنین بحث ترانهسرایی، آهنگسازی و تنظیم اموبند توسط هنرمندان دیگر انجام میشود و روی صحنه هم نوازندگان مختلفی با آنها حضور دارند و مدل کارشان تا حدی با تعاریف جهانی یک بند پاپ فاصله دارد. اموبند این روزها مشغول تولید آثار جدیدش است و به گفته «علی آقایینسب» -تهیهکننده اموبند- آلبوم دوم این گروه هم در دست انتشار است.
«ایوانبند» یکی از بندهای نوپا است اما طی ماههای اخیر که آثارشان از سوی شرکت «آوای هنر» منتشر میشود توانستهاند به جمع محبوبترین قطعات سایت «موسیقی ما» راه پیدا کنند. در حال حاضر قطعه «ماه منی» از این بند که آذرماه منتشر شد پردانلودترین اثر 100 روز اخیر «تماشاخانه» سایت «موسیقی ما» است. اما ایوانبند دو عضو اصلی دارد که فواد غفاری آهنگسازی کارها را انجام میدهد و حسین شریفی هم خواننده است. آروم جونم، تو همونی، دلبسته و ای جان سایر آثار ایوانبند است که طی ماههای گذشته منتشر شدهاند. در بحث ترانه و تنظیم آثار این بند حدیث دهقان و مصطفی مومنی هم در کنار آنها حضور دارند و باید دید چه زمانی ایوان میتواند آثارش را روی صحنه ببرد.
«آوانبند» برخلاف سایر بندهایی که این روزها فعالیت دارند ترکیب موسیقاییاش صد در صد پاپ نیست و آنها از سازهایی نظیر کمانچه هم در کارهایشان استفاده میکنند. میلاد و مهرزاد عسکری خوانندگان آوانبند هستند و تنظیم کارهایشان هم توسط شعیب عرب انجام میشود. به غیر از موسیقی، کلام این گروه هم صرفاً عاشقانه نیست و اشعار کلاسیک هم جایگاه خاصی در کارهایشان دارد. به عبارت دیگر میتوان تا حدودی آوانبند را هم نزدیک به کارهای تلفیقی طبقهبندی کرد اما نوع موسیقی و اجرایشان بیشتر پاپ است. آنها اوایل دیماه امسال شعر «رو سر بنه به بالین» را که پیش از این با صدای همایون شجریان معروف شده بود را با ملودی و تنظیم متفاوتی اجرا کردند. گنجور، لولی، آب و آتش، شوکران، سلام علیک و شاعری سایر آثار آوانبند است که از سوی شرکت آوای هنر منتشر شده است. شاید بد نباشد بدانید که بحران شباهت نامها که چند وقتی است دامن موسیقی ایران را گرفته در بندها هم وجود دارد و در حال حاضر یک گروه دیگر به نام اَوانبند هم فعالیت دارد! که مدل آنها بیشتر ایرانی و تلفیقی است.
«کوروش مهربان» خواننده و آهنگسازی است که آبان امسال قطعه «دوش» را تحت عنوان «پایکوببند» منتشر کرد. او در قطعه دوش سراغ تصنیف معروف «علیاکبر شیدا» رفته بود و آن اثر را با تنظیم الکترونیک محمدرضا چراغعلی در فضای مجازی ارائه کرد. نوع این قطعه و خصوصاً تیزر متفاوت و تقریباً عجیبی که برایش ساخته شده بود باعث شد تا بازخوردهای گوناگونی برای این اثر به ثبت برسد ولی قطعه دوش در سایت «موسیقی ما» بیش از 68 هزار مرتبه دانلود شد که به عنوان اولین اثر یک بند، آمار خوبی بود. کوروش مهربان در ادامه هم قطعه «یار ناز» را با ترانه و موسیقی خودش و تنظیم محمدرضا چراغعلی ارائه کرد که در بخش بصری این کار دوباره به سراغ همان مدل جالب خودش که تلفیق تصاویر رئال و انیمیشن در ساخت تیزر بود رفت. کوروش مهربان هنوز گفتگوی خاصی با رسانهها نداشته و دقیقاً معلوم نیست که او از طرح نام پایکوببند چه منظوری دارد و چه اعضای دیگری در این بند حضور دارند. شاید هم او قصد سنتشکنی دارد و میخواهد پایکوببند یک گروه تک نفره باشد!
ملوبند هم یکی دیگر از بندهای نوظهور موسیقی پاپ است. امیرحسین نامدار و امیرفرهاد دکلان خوانندگان ملوبند هستند و آثارشان با موسیقی علیرضا افشار منتشر میشود. طی ماههای اخیر قطعات باران، آروم قلبم و ناب از ملوبند به تهیهکنندگی ایمان موسوی در فضای مجازی ارائه شده است.
استفاده از عدد برای نام یک گروه موسیقی اتفاقی تقریباً نادر در دنیا است ولی «63بند» یکی از بندهای جدید و فعال پاپ است. آنها طی چند وقت اخیر قطعاتی نظیر دیدی ای دل، بیش از حد و عشق یک طرفه را منتشر کردهاند اما هنوز اثری از 63بند هیت نشده است.
داتبند:
«داتبند» به خوانندگی شبیر عبیری و با موسیقی فرشاد بیات تا کنون قطعاتی را با اشعار شعرای سرشناس معاصر منتشر کرده است. آنها در قالب پروژهای به نام نیماییها قطعه لحظه دیدار را منتشر کردهاند همچنین قطعه پرنده مردنیست را هم با شعری از فروغ فرخزاد تولید و عرضه کردند. در کارهای این گروه از سازهای آکوستیک و خصوصاً ارکستر زهی استفاده میشود و مدل آثارشان پاپ بازاری نیست. نکته جالب دیگر هم در ادامه بحران اسامی در موسیقی ایران این است که غیر از داتبند گروهی هم به نام دات وجود دارد که خواننده آن شهره سلطانی است و کنسرت هم برگزار کرده است!
مسیح و آرش عدلپرور دو چهرهای هستند که سال گذشته به عرصه رسمی موسیقی وارد شدند اما از چند سال قبل کارهایشان در میان مخاطبان شنیده شده بود. آنها علاوه بر خوانندگی کار آهنگسازی و ترانهسرایی را انجام میدهند و تا حدودی مدل کارشان شبیه به بندهایی است که در این گزارش به آنها اشاره کردیم. مسیح و آرش علاوه بر خوانندگی و آهنگسازی و ترانهسرایی در زمینه نوازندگی هم فعالیت دارند و احتمالاً زمانی که روی صحنه بروند در این بخش هم هنرشان را بروز خواهند داد.
گروههای با ثبات؛ بدون نام بند
اما نکته دیگری که در میان ارکسترهای چند خواننده پاپ جلب توجه میکند این است که برخی از این خوانندهها در چهار پنج سال اخیر ترکیب ثابتی در میان گروههای خود داشتند. حتی بخشی از کار آهنگسازی و تنظیم و نوازندگی آثارشان هم از طریق اعضای گروههایشان انجام میشد اما هیچگاه با عنوان بند مطرح نشدند. مثلاً بابک جهانبخش از اواخر سال 90 با ارکستری به رهبری «رضا تاجبخش» فعالیت داشت و این خواننده باسابقه قطعات زیادی را با تنظیمهای مسعود همایونی، انوشیروان تقوی و رضا تاجبخش که در گروهش حضور داشتند منتشر کرد. خودش هم که معمولاً کار آهنگسازی قطعاتش را انجام میدهد. احسان خواجهامیری هم یکی دیگر از این چهرهها است که عمده تنظیمهایش توسط «هومن نامداری» انجام میشد. هرچند که این دو هنرمند چندی پیش از هم جدا شدند اما علاوه بر نامداری، یک سری از آهنگسازیهای کارهای خواجهامیری هم توسط احسان نیزن و فرشید ادهمی که عضو گروهش هستند انجام میشد. همچنین محمد علیزاده هم در این رده قرار میگیرد چون رهبر ارکسترش «امیرحسین اویسی» به عنوان تنظیمکننده هم با این خواننده همکاری دارد. حامد همایون هم یکی دیگر از خوانندگانی است که بیش از نود درصد تنظیمهایش توسط «سامان امامی» انجام شده است. موزیسینی که رهبر ارکستر همایون هم هست و از چند سال قبل در کنار هم فعالیت دارند. در تمام مواردی که ذکر شد بیشتر نوازندگی قطعات هم توسط اعضای ارکسترهای همین خوانندهها انجام میشود که چنین روندی با تعریف جهانی بند همخوانی دارد اما هیچگاه آنها کارهایشان را با این پسوند عرضه نکردند.
استفاده از بند ممنوع است؟
بند یک کلمه انگلیسی است و هر آنچه که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دفتر موسیقی به ثبت میرسد باید فارسی باشد. اواخر دیماه خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر اینکه استفاده از کلمه بند پس از نام گروههای موسیقی ممنوع شده است. اما فرزاد طالبی، مدیر کل دفتر موسیقی، در واکنش به این خبر گفت:« استفاده از کلمه بند، صرفا در لفظ است و در مجوزی که از ابتدا برای گروههایی مثل پازل یا ماکان صادر شده هم این کلمه وجود ندارد. رویه تغییر نکرده و همه چیز براساس همان ضوابط قبل است. نام ثبت شده گروه، به عنوان مثال پازل است یا ماکان و کلمه بند در مجوزشان وجود ندارد.»
در هر صورت کلمه بند در میان مخاطبان ایرانی به خوبی جا افتاده و میزان تأکید روی آن هم کمی جالب است. چون اگر نگاهی به آثار و رزومه کارهای گروههای پاپ یا راک مطرح دنیا نظیر بیتلز، رولینگ استونز، پینک فلوید، پلیس، ایگلز و ردیوهد و… بیندازید این میزان تأکید روی عبارت بند در پوستر آثار یا کنسرتهایشان و همچنین معرفی خودشان به چشم نمیآید. در حالی که آنها به معنای واقعی و از هر جهت یک گروه یا بند محسوب میشدند.
شاید فارغ از نوع آثار گروههای جدید موسیقی پاپ، یکی از دلایل موفقیتشان تأکید و استفاده از همین عبارت بند بوده باشد. همانطور که آریان در دهه هفتاد و زمان فعالیت انفرادی خوانندهها یکی از عوامل موفقیتش عنوان گروه و فعالیت گروهی شد.
نویسنده: وحید لشکری
Download new Track Mag Article
مشکلات موجود در موسیقی ایران
گراتومیک – در سراسر جهان وقتی که هنرمندان آثار خود را منتشر میکنند منتظر میمانند و به حرف های منتقدین گوش میدهند سپس نقد های مورد قبول را میپذیرند و اصلاحات را در کارهای آینده ی خود انجام میدهند و این کاملا طبیعی است که یک منتقد نقد کند و یک هنرمند به آن گوش دهد و نگوید که تو با من مشکل شخصی داری و میخواهی مرا خراب کنی و …
اما این فرمول در کشور ما جواب نمیدهد، اینجا اینگونه است که هر هنرمندی که کم تر از یک سال است وارد دنیای هنر شده خود را صاحب نظر میداند و هیچ فردی حق ندارد بگوید فلان کاری که انجام داده ای به ضرر خودت و هنر این مملکت است و یک پاسخ برای همه آماده کرده است و آن هم این است که: موسیقی سلیقه ای است!
در این بین اگر کسی بخواهد نقدی را مطرح کند به این معنی است که با آن هنرمند و دوستانش دشمن است.
فاجعه اینجا است که اکثر مخاطبان هم می آیند و به منتقد میگویند تو حسود هستی و چشم دیدن هنرمند و یا موفقیتش را نداری، تازه عده ای هم هستند که به منتقد میگویند تو اگر میتوانی خودت آن کار را انجام بده!
اگر کمی به این موضوع فکر کنید میبینید که چه فاجعه ای در حال رخ دادن است. مانند این است که فردی به یک کارخانه ی خودرو معترض شود و بگوید خودرویی که شما میسازید بی کیفیت است و در جواب به او بگویند تو اگر میتوانی خودت ماشین بساز و مردم هم بگویند درست میگوید خودت بساز ببینیم که چه کار میکنی حسود!
-هر فردی میتواند خود را هنرمند بداند.
-هر موسیقی و هر اثری میتواند تولید شود.
-کسی حق ندارد نقد کند و اگر نقد کرد یعنی دشمن است.
-مردم به منقد فحش میدهند و میگویند خودت بخوان ببینم چطور میخوانی.
خودتان تصور کنید آخر این ماجرا چه خواهد شد.
آنچنان سلیقه ی مردم تغییر کرده و آنچنان سطح موسیقی پایین آمده که خواننده در شش ماه شکل میگیرد و کنسرت میگذارد.
در پیج های دیوانه های مجازی تبلیغات گسترده انجام میدهند و اوج هنر و تیز هوشی آن ها و تهیه کنندگان و مدیران پخش این شده که به هر کسی که میشناسند پول بدهند و پیش خود بگویند که با اولین کنسرت هزینه ها جبران خواهد شد.
یعنی فاصله ی یک خواننده ی تازه کار تا کنسرتش در برج میلاد این است که سعی کند مانند مسیح و آرش ای پی بخواند و یک کلاه به سبک ماکان بند برای خود تهیه کند و آهنگ خود را در اینستاگرام و پیج هر دیوانه ی مجازی و هر کانال تلگرامی منتشر کند و به مدیر پخش خود بگوید میخواهم آهنگم در سراسر اینستاگرام و تلگرام دیده شود و بعد از آن تهیه کننده ی نازنین برج میلاد را برایش ردیف میکند.
پس تکلیف هنر چه میشود؟ اگر این روش ها درست است و مشکلی ندارد پس چرا هنر و موسیقی به این چنین منجلابی دچار شده؟
واقعیت این است که این عزیزان تازه کار، کاری به سطح هنر و آینده ی آن ندارند! برای آنها مهم میزان درآمد است و اکثر مردم هم که از آنها حمایت میکنند و فریب همان جمله ی معروف “موسیقی سلیقه ای است” را میخورند پس آن هنرمندان حق دارند که بعد از پر شدن هر سانس و فروختن تمام صندلی های برج میلاد پیش خودشان بگویند گور پدر هنر این مملکت…
منبع: اختصاصی وب سایت گراتومیک
Download new Track Mag Article
بیایید کمی با هم پروسه ی به شهرت رسیدن و سلبریتی شدن را مرور کنیم.
گراتومیک – وقتی که یک فرد با پرداختن به یک یا چندین شاخه ی هنری به شهرت میرسد آیا باید از آن جایگاه استفاده شخصی کند و برای رسیدن به اهداف خود تلاش کند یا مسئولیت هایی هم قبالش دارد؟
عده ای از هنرمندان ما جوابشان این است که هنرمند تنها باید به هنر خود بپردازد و به مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی کاری نداشته باشد، و اتفاقا این مشکلات و معضلاتی که امروزه همه ی ما دچار آن هستیم حاصل تفکر همین گونه از افراد است!
وقتی که به مصاحبه ی خیلی از هنرمندان ما نگاه میکنید میبینید که گفته اند من اصلا سیاسی نیستم، من درباره فلان اتفاق اطلاعات ندارم،مافیا در هنر نیست یا اگر باشد من ندیده ام و من فقط به کار خودم فکر میکنم!
بعد که کارشان را نگاه میکنید میبینید نه تنها در همان کار و حرفه ی خود حرفی برای گفتن ندارند بلکه با ندانم کاری هایشان باعث تخریب جایگاه هنرمند هم میشوند و به هنر این مملکت هم تا جایی که میتوانند لطمه میزنند.
اگر این افراد درست میگویند و تنها بر روی هنر خود متمرکز هستند پس چرا وضع هنر و هنرمندان ما اینگونه است؟ چرا فقط تعداد بسیار کمی از هنرمندان هستند که در سطح جهانی حرفی برای گفتن دارند؟
آخر هنرمندی که نه درک درستی از وضعیت اجتماعی داشته باشد و نه بداند سیاست چیست، نه دغدغه ای داشته باشد، و نه شهامت و شجاعتی برای بازگو کردن مشکلات و معضلات و کمک به مردم، پس چرا اصلا معروف است؟ چرا تریبون در اختیار دارد؟
به شهرت رسیده که تنها با مردم عکس بیاندازد و رستوران بزند و اقوامش را در آنجا مشغول کند؟ یا از مسافرت های خارج کشورش عکس منتشر کند؟
اینها هنرمند اند یا کبریت بی خطر؟
روزی یک عکس در اینستاگرام منتشر میکنند و در بهترین حالت به مردم لطف میکنند و کامنت هایشان را باز میگذارند تا عده ای از مردم که تنها دوست دارند که طرفدار باشند، قربان صدقه ی آنها بروند و بگویند که چقدر دوستشان دارند؟
بازیگران میشوند سحر قریشی ها و خوانندگان حامد همایون ها که تنها فکرشان کنسرت بیشتر و پول بیشتر است. منجلابی که اگر روزی بخواهند درستش هم کنند سال های سال طول خواهد کشید.
چرا هنرمندانی را نمیبینیم که همانگونه که علی کریمی از فساد فوتبال صحبت میکند بیایند و از فساد، مافیا، باند بازی و خیلی از مشکلاتی که همه ی ما میدانیم و در هنر این مملکت وجود دارد صحبت کنند؟
اینگونه که این هنرمندان رفتار میکنند گویی هیچ مشکلی در هنر این کشور نیست و همه چیز بر وفق مراد است.
چه کسی میپرسد حمید حامی کجاست؟ چرا او نباید پشت هم کنسرت بگذارد؟ چرا جای او افرادی همچون حمید هیراد ها رشد کرده اند که تنها پس از تولید چند قطعه در همان ابتدای کار معلوم شده که دو شاعر برای دزدیدن اشعارشان از او شاکی هستند؟ دست تهیه کنندگان هم درد نکند که میروند افرادی را پیدا میکنند که کمترین درصد را به او بدهند و بعد با قدرت رسانه ای خود آنچنان خواننده ی خود را به جامعه تزریق میکنند که مردم زیر پست منتقدین فحش های جدید اختراع میکنند.
منبع: اختصاصی وب سایت گراتومیک
Download new Track Alireza Assar
پروندهای برای آلبوم جز عشق نمیخواهم علیرضا عصار
گراتومیک – سعید دبیری-ترانهسرا: من از نقدنویسی همیشه قلم و حسم را دور نگه داشتهام. چون در این سرزمین نقد به مفهوم دشمنی و حسادت تلقی میشود. بگذریم.
قبل از نقد ترانه باید از رأس این هرم از آوازخوان آن جناب عصار بنویسم. نه به عنوان انتقاد که به عنوان یک دوست. آقای عصار اینکه هر نوازنده و تحصیلکرده موسیقی حس کند ملودینویس هم هست اشتباه بزرگی است که زخمش و درد و افسوسش در شناسنامه خاکستریاش نوشته میشود. ملودینویس و ترانهنویس و شاعر با همین حس متولد میشوند وگرنه هیچ دانشکده یا هنرستانی کسی را اینکاره نخواهد کرد. که اگر میشد هر ساله این همه اساتید موسیقی و ادبیات شهره بازار بودند. هر آوازخوانی باید برای ترانه و ملودی اثر، لباس اندازه و خوشدوخت بدوزد که این جناب عصار دور از این حقیقت است. آقای عصار این چه اصراری است که لباس ملودی برای آواز خوب خود میدوزید که گشاد و تنگ و بدقواره خواهد شد. در ترانه من (آواز خوان نه آواز) که نوشتهام و جناب (ف) رحمت شده اجرا کرده بودند به وضوح و عریان آن را نوشتهام.
البته همیشه آواز و شنیدن آواز و حتی انتقاد از آوازخوان سلیقهای است و این نظر من بود و خدای نکرده توهین به حساب نیاید.
ترانه فتوای تاک:
قحطی برای پرنده مگر دانه میشود
روزی پدر صاحب یک خانه میشود
دقت کن این غافله هر بار عازم است
برخورد دزدها چه صمیمانه میشود
خون ریختن حادثه ای دلخراش نیست
وقتی جنون عادت روزانه میشود
دیدی از دیدن یک اتفاق بَد
آدم چگونه یک شبه دیوانه میشود
پیداست در قاعده ی شهر کورها
یک چشم پیش همه دردانه میشود
باید به منبر چه کسی اعتماد کرد
وقتی حدیث وارد افسانه میشود
هرجا که ما به هم سر زُلفی گره زدیم
از نقطه های بسته به هم شانه میشود
وقتی شراب قاعده ی اعتقاد شد
مقیاس آبروی تو پیمانه میشود
فتوای تاک چیست اگر در حیاط شیخ
انگورهایش همه شاهانه میشود
پیداست در قاعده ی شهر کورها
یک چشم پیش همه دردانه میشود
باید به منبر چه کسی اعتماد کرد
وقتی حدیث وارد افسانه میشود
هرجا که ما به هم سر زُلفی گره زدیم
از نقطه های بسته به هم شانه میشود
وقتی شراب قاعده ی اعتقاد شد
مقیاس آبروی تو پیمانه میشود
قبل از نوشتن باید دوباره بنویسم من قلم خوشنویس ترانههای روزبه بمانی را دوست دارم و نوآوری آن، یک پدیده را به من و ما نشان داد. بگذریم…
بیش از هرچیز و به طرزی عجیب و غیرقابل باور وزن بیشتر مصرعها ایراد دارد. آهنگ هم طوری نیست که خیال کنم ترانه روی ملودی نوشته شده است. چون اصولاً قالب ترانه، غزل است و کسی برای ملودی غزل نویسی نمیکند. وزن غزل مفعولٌ فاعلاتٌ مفاعیل فاعلنُ (یک وزن کلاسیک بسیار سخت) است.
در مصرع اول: قحطی برا (ی) پرنده اگر دانه میشود از نظر وزن «ی» زیاد دارد.
در مصرع روزی پدر (که) صاحب یک خانه میشود «که» کم دارد. مثلاً «که» یک سیلاب کم دارد.
در مصرع دقت کن این (که) قافله هر بار عازم است، «که» یک سیلاب کم دارد. البته شاید آقای عصار اشتباه خوانده و مثلاً دقت کنید میشد باشد. (شاید هم یکی از سختترین وزن غزل باشد که من متوجه نیستم.)
مصرع برخورد دزدها چه صمیمانه میشود، کامل است.
در مصرع خون ریختن (که) حادثهای دلخراش نیست باز یک سیلاب کم دارد.
مصرع وقتی جنون (که) عادت روزانه میشود، هم کم دارد.
همچنین مصرع دیدی از دیدن یک اتفاق بد، کاملاً مشکل دارد و وزن ندارد.
مصرع آدم چگونه یک شبه دیوانه میشود، الی آخر عالی است.
البته آقای روزبه بمانی یقیناً وزن مشکلی انتخاب کرده که از ذهن ما خارج است اما آنچه شنیدنی است این نقد را به وجود میآورد. چون اگر روی ترانه، ملودی نوشته شده که هیچ اما روی ملودی غزل نمینویسند. چون میزانهای ملودی اکثراً کم و زیاد است.
اما از مبحث وزن که بگذریم، فتوای تاک غزل خوبی است. به شدت حالت انتقادی دارد و خرافات و سطحی نگری در دنیا انتقاد میکند که زیبا و مستند است.
بهترین بیت این ترانه عاشقانه گلهمندانه است. «هرجا که ما بهم سر زلفی گره زدیم، از نقطههای بسته بهم شانه میشود که اصلاً ایراد وزنی هم ندارد. انگار که روزگار با ما سر شوخی دارد یا فقط میخواهد خوشبختیهای کوچک ما را بهم بریزد. یک گله عاشقانه بسیار زیبا که البته به بقیه غزل ارتباطی ندارد چه بقیه غزل انتقادی – اجتماعی و فرهنگی است.
ترانه اصلاً به من چه:
چیزی گذشته بین ما که جاش توو ترانه نیست
دیروز عاشقانه بود امروز عاقلانه نیست
دیروز زخمی از تو بود از جنگ برنگشته بود
ای کاش از کنار تو دلتنگ برنگشته بود
اصلاً به من چه خوبی و اصلاً به من چه که بَدی
اصلاً به من چه رفتی و اصلاً به من چه اومدی
اصلاً به من چه یک نفر یکدل نشد دو رنگ بود
اصلاً به من چه این همه چشمای تو قشنگ بود
تو آه میکشی و من از ته دل آه میکشم
هم وزن گریه های تو، بار گناه میکشم
دو قلب روی ساحلیم یا باد میبره تورو
یا جز تو هر موجی بیاد، از بین میبره منو
اصلاً به من چه خوبی و اصلاً به من چه که بَدی
اصلاً به من چه رفتی و اصلاً به من چه اومدی
اصلاً به من چه یک نفر یکدل نشد دو رنگ بود
اصلاً به من چه این همه چشمای تو قشنگ بود
با شنیدن نام ترانه «اصلاً به من چه» ابتدا ذهن به طور اتوماتیکوار و ناخودآگاه به یاد ترانه «بمن چه» از جناب آقای ایرج جنتی عطایی میافتد. اما با شنیدن و مطالعه متن متوجه میشویم که انتخاب نام ترانه از جانب ترانهنویس عمدی بوده و به سیاستهای شاعرانه وی باز میگردد. در حالی که تم و موضوع و محتوای ترانه با ترانههایی عطایی بسیار متفاوت است.
ترانه اصلاً به من چه عاشقانهای تلخ و نافرجام است که طی آن شاعر، احساسات امروز خود را مینویسد و ما تنها متوجه میشویم که عشق او به عافیت نرسیده است. اما از بیان اتفاقاتی که میان عاشق و معشوق در میان است و البته مقصر جدایی بوده به عمده پرهیز شده است. بیت آغازین با همان مطلع ترانه «چیزی از دست که رفته است که جایی در ترانه ندارد» عدم پرداخت جزئیات رابطه عاشقانه در ترانه را توجیه میکند. ایهام شاعرانه این بیت به شنونده گوشزد میکند که جزئیات اتفاقات این رابطه آنقدر زیاد است که در ترانه جا نمیگیرد و از سوی دیگر ترانه بستر مناسبی برای بیان شرح ماوقع یک رابطه خصوصی نیست.
در بیت دوم شاعر با یک جمله دیروز و امروز خود را توصیف میکند و میگوید دیروز عاشقانه و امروز عاقلانه نیست. در بیت سوم یعنی «دیروز زخمی از تو بود از جنگ برنگشته بود» شاعر عشق خود را به زخم نشان میدهد و تشبیه میکند. زخمی شیرین که در تضاد با زخم جنگ تن به تن، وجود مثبت آن خودنمایی میکند.
شاه بیت ترانه اصلاً به من چه رویکرد به مکانیزم دفاعی راوی یا شاعر در مقابل عشق از دست رفته خود دارد. یعنی حاشاکردن احساسات یا مکانیزم افکار که با زبانی ساده و به دور از پیچیدگی نوشته شده است. نکته بسیار بااهمیت در مورد شاه بیت، اشتباه یا سهلانگاری آهنگساز یا آوازهخوان نسبت به به محتوای کلام است. این قسمت از ترانه به دلیل ملودی و اجرای خواننده خوبی را به معنای خوبیکردن به مخاطب میرساند. اما با توجه به محتوای ترانه، مقصود ترانهنویس این نبوده که خوبی به معنای خوب بودن در تضاد با بدی به معنای بد بودن بیان شود. در بیت «اصلاً به من چه یک نفر یک دل نشد دو رنگ بود» شاعر ضمن تأکید بر عبارت «یک نفر» قصد دارد عمداً مقصر را پنهان نگاه دارد. لازم به ذکر است که تفاوت زمان فعلهای یک بیت (نشد و بود) به لحاظ ادبی صحیح نیست چون زمان باید یکی باشد.
من فکر میکنم افزودن بیت «اصلاً به من چه چشمای تو قشنگ بود» دلیلی جز اهمیت به قافیه نداشته است چرا که ترانهنویس اگر میخواست میتوانست زیبایی چشمان معشوق را با عباراتی سنگینتر از «قشنگ» وصف کند تا تناسب کلام بهم نریزد.
بیت «تو آه میکشی و من از ته دل آه میکشم» به سادگی به افسوس راوی اشاره میکند و بیت بعدی یعنی «هموزن گریههای تو بار گناه میکشم» وزن کلام و زبان و قدرت شاعرانهی ترانه را دوباره برجسته میسازد. همچنین مراعات نظیر وزن و بار هوشمندانه استفاده شده است.
در بیت آخر یعنی «دو قلب روی ساحلیم، یا باد میبره ترو ، یا جز تو هر موجی بیاد، از بین میبره منو» جدایی و عدم وصال را با تصویری ظریف و شاعرانه ملموس ساخته است. نکته منفی این است که این بیت ایراد قافیه دارد و 2 تا رو با همدیگر قافیه نیست.
همچنین بهتر بود شاعر در چنین ترانهای در هر بیت، جمله را تمام میکرد نه اینکه مصرع اول یک جمله باشد و سه مصرع دیگر با هم جملهای دیگر را بیان کنند.
ترانه بت ها:
با سختیِ بتها چه باید کرد با این تَشَتُتها چه باید کرد
گیرم تفاوتها نمایان شد با بیتفاوتها چه باید کرد
با مردمی که سیل را هر سال بر گردنِ قسمت میاندازند
دنیایشان را میدهند اماقبل از دعا یک سد نمیسازند
ما مردمانی عاشق کوروش ما قومِ در تاریخ جا مانده
جداً کدام از ما فقط یک بار یک خط از آن تاریخ را خوانده
ما فخرمان فرهنگ دیروز است انکار هر یک درد تسکین است
باید پذیرفت این حقیقت را امروز ما فرهنگمان این است
تا زخم را گردن نمیگیریم این زخمهای کهنه پابرجاست
ما بیشتر دنبال توجیهایم این فرق ما با مردم دنیاست
جداً اگر ما فخر دنیاییم از مردم دنیا چه باید گفت
من میپذیرم که بدبینم تو جای من، از ما چه باید گفت
در چهارپاره اول قافیه سختی انتخاب شده اما «با سختی بتها چه باید کرد؟» شروع خوبی نیست و در ادامه هم بدتر قلم خورده و در مصرع «با این تشتّتها چه باید کرد؟» منظور کدام تشتّت است؟ ضمنا شرحی هم به مصرع قبلی نیست و تشتّتها ربطی بتها ندارد.
در مصرع گیرم تفاوتها نمایان شد، منظور تفاوت چی با چی است؟ ترانه سردرگم است و شرح درستی به شنونده و مخاطبش نمیدهد و به این اتکا میکند که مخاطب خودش یک ربطی پیدا میکند. در چهارپاره دوم معلوم میشود که بیتفاوتها «مردم» هستند و کم کم موضوع روشن میشود.
جناب بمانی میخواهد فرهنگ امروز ما را زیر سوال ببرد و من فکر میکنم همه با او موافق هستند اما ایراد این است که لزوماً لازم نیست قبل از دعا، سد بسازند و میشود دعا هم کرد و سد هم ساخت. البته این سختگیری در بیان جمله و نوشتن است وگرنه منظور زیبا است که به جای التماس دعا باید سد ساخته شود.
در چهارپاره سوم انتقادی تند و زخمی اما خوب و بدون ایراد بیان میشود. در چهارپاره چهارم بعضی جاها لحن و ادبیات ترانه بیش از حد عامیانه یا روزمره میشود و با بقیه ترانه تفاوت بسیار و عدم یکدستی دارد. مثل «باید پذیرفت این حقیقت را» که شاعرانه نیست و کلاً چهارپاره ضعیفی است. دو مصرع اول «تا فخرمان فرهنگ دیروز است» و «انکار هر یک درد تسکین است» خیلی مرتبط نیستند. انکار درد در هر صورت تسکین است نه فقط در صورتی که حتماً مصرع اول روی داده باشد. کما بیش مشکل اصلی همین نوع ادبیات دو پاره است یا اینکه بیشتر دنبال توجیه هستیم که اصلاً شعر نیست. اما وزن و قافیه قاعدتاً عالی و بدون عیب و ایراد است.
به عنوان مثال در بیت «تا زخم را گردن نمیگیریم/این دردهای کهنه پابرجاست» فوقالعاده شاعرانگی و تمثیل و تصویر وجود دارد. در کل ترانه بسیار خشک با یک نقد تند و تیز فرهنگی که شاعرانگیاش زیاد نیست اما ایراد اساسی ندارد. همچنین جناب روزبه بمانی اولین نوآور در ترانه بعد از انقلاب است که متشاعران زیادی کپی آن را مینویسند.
ترانه معبد ترانه:
مرا به تن به لمس خود که روح من غزل شود
مرا بگیر در بغل که شکرت عسل شود
شراب شو لب مرا به می بکش هوس بده
جواب عشق را تو با شراب بوسه پس بده
لب از لبت شکفته شد شقایق آن خجل شدن
تمام دلبرندگان اسیر دست دل شدن
چه باد مست خود، ملاحتی به هم زدی
چه چشمه ی کرشمه ای، چه عشوه ای رقم زدی
چه زُلف عنبرینه ای چه چشم ساقیانه ای
چه قامت قرینه و چه معبد ترانه ای
چه زُلف عنبرینه ای چه چشم ساقیانه ای
چه قامت قرینه و چه معبد ترانه ای
شبیه شمس و مولوی می جنون به جان بده
مرا بگیر از من و مرا به من نشان بده
هوا بکش به روی خمره های مست قونیه
شراب را نهان بخر نهان بخور نهان بده
خوشا سرم که سرخوشم از این که عاشق منی
از این که لایق توام از این که لایق منی
چه زلف عنبرینه ای چه چشم ساقیانه ای
چه قامت قرینه باد چه معبد ترانه ای
شبیه شمس مولوی می جنون به جان بده
مرا بگیر از منو مرا به من نشان بده
هوا بکش به روی خمره های مست قونیه
شراب را نهان بخر نهان بخور نهان بده
شعر در بسیاری از موارد ایراد معنایی دارد و به نظر میرسد صرفاً کلمه بازی و واژه پردازی است و پشت آن منطقی وجود ندارد. یک سری تصویرسازی ناقص و یک سری ادا و اطوار شاعرانه و عارفانه در آن وجود دارد. مثلاً چه معنایی برای «مرا به تن به لمس خود» یا «شراب شو لب مرا به می بکش هوس بده» میتوان پیدا کرد؟ آیا تعبیری مثل «لب از لبت شکفته شد» به معنای باز شدن لبها از هم داریم؟ دل برندگان؟؟؟ چه چشم ساقیانهای؟؟؟ و از همه بی معناتر و بیربطتر «چه معبد ترانهای» است و این مفهوم از کجا آمده است؟
بیانصافی است اگر ننویسیم که در بعضی از بیتها، شاعرانگی و زیبایی موج میزند. البته من پس از جستجو در گوگل دیدم که ترانه کاملتر بوده و شاید در این غزل دست برده شده که توهین به شاعر آن است. اما و اما منطق کار لنگ زده و تأثیر شاعرانگی را کمرنگ کرده است. مخاطب فکر میکند که یک نفر صرفاً خواسته ادای یک شعر عاشقانه عرفانی را به تصویر بکشد. مخصوصاً استفاده از اسامی شمس و مولوی و قونیه که واقعاً بیمنطقی است و مخاطب به این فکر فرو میرود که صرفاً یک سری اسم معروف و مشهور هستند که خواستهاند برای شعر آبرو و اعتبار خریداری کنند. مثل سلبریتیهایی که این روزها همه جا هستند و جناب شمس و مولوی در این شعر نقش همین سلبریتیها را ایفا میکنند.
البته خوشبختانه وزن و قافیه بدون ایراد و خوب انتخاب شده اما با افسوس اینکه باید نوشت چه فایده؟؟؟
«هوا بکش به روی خمرههای مست قونیه» واقعاً بی معنی و یک بیت بسیار عجیب و لایتچسبک است!!!
«خوشا سرم که سرخوشم از اینکه عاشق منی از اینکه لایق توام از اینکه لایق منی»
یک بار هم سنجش و مقایسه عاشق (خود شاعر) و معشوق با شمس و مولوی و بار دیگر معشوق را لایق خود دانستن داریم که این یک تناقض باورنکردنی است.
کدام عرفانی است که یکبار خود را در معشوق غرق کند و یکبار در شک و تردید که آیا معشوق هماندازه او است و لیاقت او را دارد یا نه؟؟؟
نصف ترانه با مولانا و شمس است که در مقابل معشوق باید نفس بخشید و مرد و نصف ترانه بیرون زدن از مولوی و شمس است و شنونده گیج در مفهوم ترانه که باید به کدام سوی معنا سرازیر باشد.
ترانه نستعلیق حیرانی:
چه خطی مینویسد سرمه بر بادام طولانی
کتابت کن تماشا را به نستعلیق حیرانی
جلاجنگ سُم اسبان خراج چشم زخم تو
بگو چشمت کنند آهو سواران خراسانی
رسولان سر زُلفت پریشانند از هرسو
به بعثت میرسد هرسوی این گیسو پریشانی
چه سرخی میکند خنجر خرامی های رگهایت
انارت را دو قسمت کن شهید اول و ثانی
چه میگویم چه میگویم که خاموشند درویشان
که خاموشند هنگامی که تو تورات میخوانی
سلامم را تو پاسخ گوی و در بگشا به تکفیرم
مسیحای جوان مرگ من از ترس مسلمانی
چه خطی مینویسد سرمه بر بادام طولانی
کتابت کن تماشا را به نستعلیق حیرانی
جلاجنگ سُم اسبان خراج چشم زخم تو
بگو چشمت کنند آهو سواران خراسانی
در واقع نمیدانم چرا با شنیدن غزلهای حافظ ایمانی عزیز به یاد جناب معلم میافتم و حس و حالم به همان شنیدن غزلها و ترانههای جناب معلم سرازیر میشود. بگذریم…
بیت آغاز: مطلع غزل بسیار زیبا است چون لحظه سرمه کشیدن معشوق را به نستعلیق نوشتن تشبیه کرده و نشانه رفته است. نستعیلقی که باعث حیرانی و عاشقی شده و فوقالعاده است.
بیت دوم: زبان پرداخت زیبا است ولی کمی در معنا دچار ابهام است. چشم زخم زدن در برابر حسادت کردن و همچنین آهوسواران ترکیب زیبایی است و قرینه معنای زیبایی با چشم دارد؛ اما سوار آهو شدن؟؟؟
بیت سوم: فوقالعاده است و تشبیه بسیار حسی و زیبایی دارد و شاید اغراق شاعرانه بسیار خوب است.
بیت چهارم:خنجر خرامی رگها واژهسازی خوبی است و تقارن و تناسبی با انار در مصرع دوم دارد. البته فکر کنم آقای عصار بیتها را جابجا و عوض کرده است. مثلاً سلامم را به دار آویز به سلامم را تو پاسخگو تبدیل شده و انجیل را ظاهراً تبدیل به تورات کرده و یک سری تغییرات دیگر هم داشته است.
بیت پنجم: چه میگویم…؟ مسلمانان در برابر تورات (انجیل) خواندن تو سکوت میکنند. تو یک معجزهای و دارای دین و مسلک و مذهب.
بیت ششم: ابراز و اظهار ارادت به آقای مهدی اخوان ثالث و شاید هم برداشت از مسیحای جوانمرگ من بوده است.
ترانه نوجونی:
چیزی که ازت توی خاطرمه
چشمای خیلی قشنگه مگه نه
واسه اون نگاه پشت پنجره
دل من دوباره تنگه مگه نه
چیزی که ازت توی خاطرمه
موهای مشکی و صافه مگه نه
یکی دوست داشته یه شب تا خود صبح
اونارو به هم ببافه مگه نه مگه نه
چیزی که ازت توی خاطرمه
از روزای نوجونی میومد
اگه اشکی روی گونه ی تو بود
بارونم با نگرونی میومد
چیزی که ازت توی خاطرمه
یه لباس رنگ روزای خوشی
یه جوری بغل میکردی منو که
انگاری داری یکیو میکشی
چیزی که ازت توی خاطرمه
اینه که یه روز توو یه عکس بودیم
یه غمی چشمامونو گرفته بود
شاید اون روز هردو بدعکس بودیم
تو بگو ازم چی توو خاطرته
درد دل خیلی زیاده مگه نه
شال و روسریت به جای دست من
حالا توو دستای باده مگه نه مگه نه
چیزی که ازت توی خاطرمه
از روزای نوجونی میومد
اگه اشکی روی گونه ی تو بود
بارونم با نگرونی میومد
چیزی که ازت توی خاطرمه
یه لباس رنگ روزای خوشی
یه جوری بغل میکردی منو که
انگاری داری یکیو میکشی
ترانه بسیار با احساس و به قولی خیس احساس اما با پرداخت بد و مشکلدار است. در بیت «چیزی که ازت توی خاطرمه چشمای خیلی قشنگه مگه نه» مخاطب چه میداند در ذهن شما چیست. در مصرع «دل من دوباره چه تنگه مگه نه؟» باز هم مخاطب چه میداند که بدتر شده است.
انگار همه در شاعری و ترانهنویسی، واژهبازی میکنند ولی این واژهبازی هم باید منطقی باشد. مثلاً «مگه نه» منطق خوبی ندارد. چقدر آقای افشین مقدم دوست دارد مو ببافد اما از نظر احساسی بسیار زیبا است چون شاعرانه غمگین و خوبی است.
در بیت «چیزی که ازت توی خاطرمه از روزای نوجونی میومد» باید «میاد» گفته شود چون زمان حال است. یا در بیت «یه جوری بغل میکردی منو که انگاری داری یکی رو میکشی» بیرون زدنهای همیشگی افشین مقدم وجود دارد. در بیت «توی یک عکس بودیم هر دو بدعکس بودیم» عکس و بد عکس قافیه نیست.
کلاً ترانه هم وزن مشخصی ندارد. البته شاید ترانه روی ملودی نوشته شده که این وزن به هم ریخته است. همچنین برعکس بیتهای اول ترانه که گفته «چیزی که ازت توی خاطرمه» در حالی که مخاطب نمیداند چه در ذهن تو میگذرد، در بیتهای آخر میگوید «شال و روسریت به جای دست من حالا تو دستای باده مگه نه» و این کاملاً مشخص میکند که طرف میداند شالش به جای دست عاشق در دست باد است.
به طور کل افشین مقدم ترانهسرای با احساسی است اما در بعضی ترانهها، قهرمان ترانهاش نماد یک سادیسمی است که میخواهد اگر مثلاً به دروغ بگوید که مریض و بدحال هستم، از دیدن حال معشوقش لذت ببرد. اما افشین مقدم شاعر تحصیلکرده و کاربلدی است.
ترانه بیداری:
یه چیزی مثل یه عشق قدیمی
که بعد از سالها تکرار میشه
یه چیزی که گمش کردی یه عمری
توو این روزا داره بیدار میشه
یه عکس قهوه ای از سالها پیش
توو تابستون بی پایان مرداد
کنار دختری شرقی تر از باد
که حتی اسمشم یادت نمیاد
یه موسیقی پُر از نُت های غربت
سکوت سرشار از ناگفته ها بود
صدای شاملو سیگار قهوه
تمام ژست روشن فکر ما بود
شهید شدن یا کاستاریکا
یه دوربین قراضه ی سوپر هشت
و تقسیم یه سیگار از سر فقر
که نصفی رفتنی نصفی توو برگشت
طنین جنگ بی پایان ساعت
ستیز ممتد تکرار و تکرار
غرور آرزوهای شکسته
توو مرز بی قرار خواب و بیدار
یه چیزی مثل یه عطر قدیمی
که حسش تازه مثل خاطراته
نخستین عشق اما ناشیانه
همون عشقی که یه عمری باهاته
به شکلی اتفاقی دیده بودیش
همون که فکر کردی آخریشه
یه روز از خواب پا میشی میبینی
نمیشناسیش نمیدونی چی میشه
توو ماشینی تو یه شهر غریبه
یه آدم توو خیابونه که دیدیش
تموم صحنه رو میشناسی از قبل
همین یک لحظه رو حس کردی از پیش
کجای زندگی خوابیده بودی
کجای زندگی بیداری ِ ماست
کدومه مرز رویا و حقیقت
سوال اینجاست سوال همیشه اینجاست
یه چیزی مثل یه عشق قدیمی
که بعد از سالها تکرار میشه
یه چیزی که گمش کردی یه عمری
توو این روزا داره بیدار میشه
ترانه در سه بخش است:
1 – توصیف حس غریب و ناشناس که چهارپاره اول بسیار خوب شروع میشود.
2 – فلاش بک به قدیم
روشنفکری و سیگار و شاملو؛ به نظر میرسد که ترانهنویس راهش را بی جهت گم میکند یا خوشش میآید که چند بیت را هم اینطور قلم بزند.
3 – دوباره بازگشت به حال و تشریح یک عشق از دست رفته
سومین بخش ترانه کمی ضعف پرداخت دارد. مثل نخستین عشق اما ناشیانه ولی در کل ترانه خوش دست و کاربلد و خوش ساختی است. کمترین نکته این است که فکر شنونده را تحریک میکند و علاوه بر تحریک، ترانهنویس با مقایسه تفکرات و احساسات قدیم و جدید خودش این مسئله را به چالش میکشد که ما اصولاً در زندگیمان چه میخواهیم و چه نمیخواهیم؟ و کجا در توهم رویا هستیم و کجا زندگیمان واقعیت دارد؟ سوالی که هنوز هیچکس برایش جواب درست پیدا نکرده که به آن جواب بدهد.
ترانه جز عشق نمیخواهم:
از این تب جان کاهم، در هر نفس و آهم
هر نقطه ای از راهم، جز عشق نمیخواهم
این سفرهی شاهانه، سهم توی دیوانه
از صاحب این خانه، جز عشق نمیخواهم
چرخیدم و چرخیدم حال همه را دیدم
از حال تو فهمیدم جز عشق نمیخواهم
این مال و منال تو، چون شیر حلال تو
از فکر و خیال تو جز عشق نمیخواهم
هر آن تو با من گفت بر جان تو با من گفت
چشمان تو با من گفت جز عشق نمیخواهم
هر ذره که جان دارد از عشق نشان دارد
از هرکه روان دارد جز عشق نمیخواهم
ابرویت خوش رقصی گیسویت
از این همه جادویت جز عشق نمیخواهم
وقتی که تو خوشبختی کم می شود این سختی
با این همه بدبختی جز عشق نمیخواهم
چرخیدم و چرخیدم حال همه را دیدم
از حال تو فهمیدم جز عشق نمیخواهم
وقتی که تو خوشبختی کم میشود این سختی
با این همه بدبختی جز عشق نمیخواهم
این یک غزل با زبان کلاسیک است.
در مصرع «از آن تب جانکاهم» این درستتر از آن است. در جایی که گفته میشود این سفره شاهانه و صاحب این خانه منظور کدام سفره و کدام خانه است؟ یا در مصرعی که گفته میشود مال و منال تو، راجع به چه چیزی و با چه کسی صحبت میکند؟ شاعر با زبان کلاسیک عاشق یک دختر پولدار شده است؟
قافیه به کار ضربه زده و در مصرع «هر آن تو با من گفت» منظور هر لحظه با من گفت چیست یا از هر که روان دارد به چه معنا است؟ مثلاً ترانهنویس منظورش از هر که جان دارد بوده که روان اصلاً بی معنی است.
بدترین بیت «وقتی که تو خوشبختی کم میشود این سختی / با این همه بدختی جز عشق نمیخواهم» است. بسیار ضعیف است و زبان به هم میریزد و معنی که جای خود دارد. در کل یک غزل بسیار معمولی و تکراری با پرداخت بسیار معمولی و بعضی جاها ضعیف است. قافیه و وزن به کار ضربه زده و بعضی جاها واقعاً بیت یا مصرع بی معنا است. اما بهترین بیت «خونریزی ابرویت خوش رقصی گیسویت / از این همه جادویت جز عشق نمیخواهم» است. شاعرانگی بیشتری نسبت به قسمت بالا دارد ولی دردی از کل کار دوا نمیکند.
من منتظر بودم که برگردی، با بغض و گریه بدرقه ت کردم
من فکر اینجاشو نمیکردم، با تو بیام و بی تو برگردم
من منتظر بودم که برگردی، حتماً توو این رابطه چیزی بود
باور نکردی عاشقت هستم، شک توو وجود تو غریضی بود
من دل ندارم مثل تو باشم، تموم راهو تک رَوی کردی
شاید خودت رو برخلاف من، واسه چنین روزی قوی کردی
من فکر اینجاشو نمیکردم، که نصف راهو باتو باید بود
شاید که منظور تو از این عشق یه چیز ساده در همین حد بود
بعد از تو از چشمای من تنها، بارون یکریزه که میریزه
من فکر اینجاشو نمیکردم، روزای بعد از تو غم انگیزه
وقتی که جایی توی قلبش نیست، دیگه نمیدونی کجا باشی
گاهی گرفتار کسی میشی، گاهی نمیتونی رها باشی
گاهی نمیتونی رها باشی
من دل ندارم مثل تو باشم، تموم راهو تک رَوی کردی
شاید خودت رو برخلاف من، واسه چنین روزی قوی کردی
من فکر اینجاشو نمیکردم، که نصف راهو باتو باید بود
شاید که منظور تو از این عشق یه چیز ساده در همین حد بود
ترانه منتظر بودم عاشقانهای نافرجام است که با زبانی کاملاً ساده و دور از تصنع نوشته شده است. بیت اول و دوم با استفاده از زبان و واژهها و جملات کاملاً ساده و به دور از واژههای آزاردهنده بیان شده است. اگر چه مخاطب را درگیر احساسات میسازد اما از تصویر و تکنیکهای شاعرانه و صنایع ادبی بیبهره است.
نوآوری قافیه در بیت سوم با تک روی و قوی قابل تأمل و تحسین است ضمن آنکه مصرع «شاید خودت را بر خلاف من واسه چُنین روزی قوی کردی» زیبا و هوشمندانه سروده شده است. اما در بیت «وقتی که جایی توی قلبش نیست دیگه نمیدونی کجا باشی، گاهی گرفتار کسی میشی گاهی نمیتونی رها باشی» با هم ارتباط معنایی و محتوایی نداشته و به نظر میرسد شاعر درگیر حفظ قافیه مصرع اول شده است.
این ترانه به طور کلی ترانهای ساده و یکدست است که هدف اصلی آن ابراز احساسات قلبی شاعر و است اما و اما ضعف تألیف دارد. بیتهای بعدی، بیتهای قبلی را رها میکند و انگار فقط قهرمان ترانه (قافیه) و تکنیک شاعرانه دارد.
منتقد:سعید دبیری
برای دسترسی به این آلبوم “کلیک” کنید.
Download new Track hamed zamani
واکنش حامد زمانی به صحبت های ابراهیم حاتمی کیا در اختتامیه جشنواره فیلم فجر
گراتومیک – حامد زمانی با انتشار یادداشتی در صفحه مجازی، نسبت به سخنان ابراهیم حاتمی کیا در اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، واکنش نشان داد؛ وی همچنین در بخشی از پیام خود، اشاره داشت که برخی یک شب در «من و تو» هستند و یک شب در رسانه ملی.
شب گذشته ابراهیم حاتمی کیا پس از دریافت سیمرغ بلورین گفت:
«من فیلمساز وابستهام. من فیلمساز این نظامام. من ۳۰ سال به روی این سن آمدم. من افتخار میکنم که فیلمی در مورد مدافعان حرم ساختم و افتخار میکنم برای ساختن این فیلم از قاسم سلیمانی جایزه گرفتم.
من افتخار میکنم که درکنار سپاه رشد کردم.
آقای رشیدپور با حرفهایی که در مورد سازمان اوج زدند، واژههای عجیبی را میسازند. من به تلویزیون اعتراض میکنم. وقتی تلویزیون میخواهد فیلمهایم را پخش کند، سی چهل بار زنگ میزنند اما در تلویزیون اینگونه با «به وقت شام» رفتار میکنند.
من از مسئولین شبکه سه و شبکه دو اعتراضم را به خدا میبرم که اشخاصی را دعوت میکند از جمله همین آقای رشیدپور که وقتی به تلویزیون میآیند، تبدیل به اپوزیسیون میشوند . اُف بر کسی که میگوید فیلم «به وقت شام» کمدی است!»
یادداشت حامد زمانی در خصوص صحبت های ابراهیم حاتمی کیا به این شرح می باشد:
«وابسته و چاپلوس کیست؟
یه هفته قبل از ینکه بکل از دنیا و حواشیش دور باشم، حس کردم موجی براه افتاده توسط روشنفکران اتفاقا صاحب قدرت و رانت با مقصد ارجح بودن تکنیک بر دغدغه !
دیشب که رصد میکردم اتفاقای این چند وقت بخصوص حواشی جشنواره_فجر رو؛
خواستم راجع به ماهیت این جریان بنویسم(که بعدا حتما مینویسم)
اما گفتم بذارم تا جشنواره تموم بشه؛
تا امشب…
امشب که دوباره تموم این ۸سال برام مرور شد؛
ریل یه برداشت چند فریمی از این سالهاست…
سالهایی که حالِت شبیه حال کسیه که به ناعادلانه ترین وپوشالی ترین دلایل متهم میشه؛
میتونه خیلی راحت حرف بزنه و خودشو راحت کنه؛
اما بازم هیچی نمیگه و انگار منتظره!
منتظر کسای دیگه؛ منتظر چیزای دیگه…
“من عزتم توی این اتهامه”
اما پس بقیه چی؟
قبلا هم گفتم:
ما هر روز انتخابات داریم
و اتفاقا هر روز توی انتخاباتمون میبازیم!
اگر هنر و سینمای ما داره روز بروز از ما دور میشه؛
اگه نسبت تولیدات هنری با ما تقریبا هیچه!
اگر رسانه نداریم!
و آنهایی امکه داریم مال ما نیست!!!
اگر همه ی اتفاقات شیک و لاچکری و مردم پسند(!!!) مال ما نیست!!
اگر فلان بازیگر و کارگردان جلوی چشم همه شوخی جنسی میکنه…
اگر فلان بازیگر زن…
اگر…
تقصیر خودمونه!
تقصیر حسادت هامون…
سکوت هامون…
ناباوریها و تنبلیهامون…
تقصیر کسایی که فقط نوک دماغشونو میبینند و اون دو روزی که فلان منصب دستشونه!
ادعای رفاقت میکنند و تا وقتی که باهاشون نشست وبرخاست داری رفیق اند!
و وقتی نباشی از هر غریبه ای غریبه تر!
تقصیر اوناییکه حق رو میبینند و سکوت میکنند!
اوناییکه وقتی کسی نیست،فقط میخوانت!
اوناییکه نامه مینویسن تا بایکوت همه جانبه ات کنند!
اوناییکه با ملاک دیده شدن صرف و نه تاثیرگزاری؛ دست بدامن سلبیریتها میشن!
بله…
تقصیر خودمونه!
اون جماعت کارشونو بلدند و به دینشون استوار!
از حسین (ع) دم میزنند؛ اما اونکه از حسین میسازه و میخونه رو به انواع مختلف متهم میکنند!
از زینب و مدافعان حرم میگن؛ اما هرکی از اونها بگه و بسازه میشه وابسته و چاپلوس !
آمریکا فحششون هم بده؛ اگر کسی رگ غیرتش بالا بزنه ریاکار ه!
دلم بحال عده ای میسوزه؛
عده ای که اینها رو نمیبینه!
و عده ای که نمیخواد ببینه!
اوناییکه خبر ندارن وابسته و چاپلوس واقعی کیه؟
و اوناییکه خبر دارن و بنا به منافعشون سکوت میکنن!
اوناییکه نمیفهمن ترسو کیست؟
“ترسو کسی ست که میانه می ایستد تا مبادا آسیبی ببیند!”
نه کسیکه خودش رو برای هدفی آماج حمله ها میکنه!
چه کسی هم به میخ میزنه و هم به نعل؟
پشت سرهم پروژه از ارگانهای حکومتی میگیره و حتی پوستر کار رو روی پیجش هم نمیذاره تا مبادا بر پیکره ی هنر مردمیش خدشه ای وارد شه!
و چه بسیارن کسایکه با همین ترفند بیشترین و بهترین تیتراژها رو میخونن و بهترین برنامه ها و جشنواره ها و پروژه ها را مهمونن؛
حتی اگه یه شب در من و تو باشند و یه شب در رسانه ملی!
و اتفاقا همانها که تعدادشان کم هم نیست؛
انگشت اتهامشون به سمت امثال منیه که بنا به عقیده ام توی ژانری که کسی کار نمیساخت کار ساختهام
و رسانه توی برهه ای بنا به وظیفه و شعارهاش اونا رو منتشر کرده!
که اتفاقا بارها به همین نوع انتشار اعتراض داشتهام
که هرکس دیگه ای هم میساخت رسانه همینکار رو میکرد! (همونطورکهمیکنه!)
که همین هم؛ یک چندمِ حضور،نماهنگها وتیتراژای جمع کثیری از خواننده های دیگه هم نیست!
که مواقعی که کسی نیست کارهای من منتشر میشه و وقتی موقع گل وبلبله؛ خبری از ما نیست و ما میشیم بَد و اَخ!
منیکه بارها گفتم اگه شخصی یا ارگانی ثابت کنه تا بحال سر سوزنی از رانتی یا وامی استفاده کردهام یا درخواستی از ارگانی داشتهام موسیقی رو کنار میذارم!
منی که سه ساله بخاطر اینکه سایه ی این برچسب از سر موسیقیم بره؛ هیچ جا نمیرم!
نه روی جلدی میرم و نه تیتر میشم!
نه از کسی چیزی خواسته ام و میخوام!
با جیب خودم کار میسازم که کسی به شخصیت موسیقیم و طرفدارام توهینی نکنه!
و وای بحال کساییکه میبینند و قدرت دارند و سکوت میکنند!
و در آخر!
والله کسی که وسط میدون ایستاده و از عقیده میسازه؛
چلاق نیست!
خیلی راحت میتونه بره تو فضاهای دیگه کار کنه!
اتفاقا کسیکه توی این ژانر میسازه وموفقه؛
کارکردن وموفقیت توی ژانرای دیگه براش بمراتب هم راحت تره؛ هم بی دردسرتر!
پس اگه علیرغم همه ی اتفاقها مونده؛دلیل دیگه ای داره!
بحرمت اون دلیل مشترک یکم خودمونو وجدانمون تکون بدیم!
۲۲بهمن۹۶
Download new Track Behnam Bani
ماجرای بهنام بانی و برنامه دورهمی و دلیل عدم تمایل به شرکت در این برنامه
گراتومیک – بهنام بانی: این جالب نیست که با من ۲۵ دقیقه مصاحبه میکنند و فقط ۳۰ ثانیه از آن را به گونهای منتشر میکنند که هیچ ربطی به گفت و گوی اصلی نداشته و برای هنرمند حاشیه سازی کنند.
او در خصوص حضور نیافتن در برنامه دورهمی بیان کرد: من در سری اول برنامه دورهمی به عنوان مهمان حضور پیدا کردم اما آن برنامه پخش نشد و در حال حاضر چندین بار با من برای حضور دوباره تماس گرفتند اما من رد کرده ام و دیگر نمی خواهم قبول کنم.
بهنام بانی درباره دلیل نداشتن گفت و گو با رسانه ها گفت: به دلیل برخی خطاها در اطلاع رسانی و حاشیه سازی هایی که در گفت و گو با چند سایت داشتم و مطالب به درستی انتشار پیدا نکرد می خواهم مدتی به دلیل دوری از حاشیه ها گفت و گویی نداشته باشم و این یک تصمیم شخصی نیست بلکه از سوی تهیه کننده و مدیر برنامه هایم نیز از من خواسته شده است.
همچنین در خصوص اصلی ترین دلیل دوری از فضای رسانه ای و سر تیتر شدن تصریح کرد: من به طور کلی همیشه آدم بی حاشیه ای بود و می خواهم بی حاشیه بمانم و کارم را انجام بدهم به همین خاطر نمیخواهم با گفت و گوهای رسانه ای وارد حاشیه شوم.
در کل به نظر میرسد که بهنام به اندازه ای که میخواسته به شهرت رسیده و حال دیگر به برنامه هایی مانند دورهمی نیز نیاز ندارد که حاضر میشود دعوت برنامه ی پربیننده ای مانند دورهمی را رد کند.
او در حال حاضر یکی از پرطرفدارترین خواننده های جوان کشور است و در مرداد ماه ۱۳۹۵ با قطعه علاقه خاص با آهنگسازی حامد برادران به شهرت رسید.
بهنام بانی با اولین کنسرت خود یک رکورد جدید در مارکت موسیقی ایران به ثبت رساند و تمام ۴۱۰۰ بلیت نخستین کنسرت بهنام بانی در سالن همایش میلاد تهران در کمتر از ۱۵ دقیقه به فروش رسید. پس از تهران به ترتیب در شهرهای جزیره کیش، متل قو، چالوس، رشت و ساری کنسرت برگزار گردید و از همه ی آنها استقبال خوبی شد و در تمام کنسرتها آهنگهای علاقه خاص، من یه دیوونم، چی بگم، عاشقم کرده، همه دنیام، بَسَمه، اخماتو وا کن، چه بخوای چه نخوای و چند ترک جدید دیگر به رهبری حامد برادران اجرا شد.
برای دسترسی به آثار این هنرمند “کلیک” کنید.
Download new Track Mag Article
برندگان شصتمین دوره گِرمی معرفی شدند
گراتومیک – برونو مارس با دریافت ۶ جایزه فاتح اصلی شصتمین مراسم جایزه گرمی بود. برونو مارس توانست با دریافت سه جایزه اصلی (از چهار جایزه اصلی) ؛«بهترین ترانه سال» و «بهترین اثر(Record) سال» و «بهترین آلبوم سال»، به عنوان موفقترین هنرمند بامداد امروز سالن «مدیسون اسکوائر گاردن»ِ نیورک را ترک کند. مارس در ۶ شاخه نامزد دریافت گرمی بود و با دریافت هر شش جایزه رکورد جالبی ثبت کرد. او همچنین جایزه بهترین آلبوم آر اند بی، بهترین ترانه آر اند بی و بهترین اجراگر آر اند بی را هم دریافت کرد.
کندریک لمر هم با دریافت ۵ جایزه از جمله در شاخههای بهترین آلبوم رپ، بهترین موزیک ویدئو،بهترین هنرمند رپ، بهترین اجراگر رپ، بهترین ترانه رپ شب بسیار خوبی را پشت سر گذاشت. او نامزد دریافت ۷ جایزه بود. لمر دو سال پیش برای آلبوم قبلی خود با کسب ۵ جایزه گرمی موفقترین ستاره حاضر در گرمی پنجاه و هشتم شده بود.
جی.زی که با نامزدی در هشت رشته رکوردار نامزدی دریافت گرمی بود را میتوان بازنده بزرگ گرمی امسال دانست. او سرنوشتی مشابه همسرش در سال گذشته پیدا کرد . بیانسه سال گذشته در ۹ رشته نامزد دریافت گرمی بود از جمله چهار جایزه اصلی ولی تنها دو جایزه نسبتا فرعی را دریافت کرد.جی.زی در هشت رشته نامزد بود ولی حتی یک جایزه هم نگرفت!
امسال آکادمی گرمی نامزدهای دریافت این جایزه را در ۸۴ شاخه مختلف معرفی کرده بود و بامداد امروز به وقت تهران طی مراسمی حدودا ۴ ساعته در نیویورک هنرمندان برگزیده این جایزه معرفی شدند.
رامین جوادی که برای ساخت موسیقی متن سریال «بازی تاج و تخت» نامزد دریافت جایزه گرمی در شاخه «بهترین موسیقی متن برای یک اثر تصویری» بود رقابت را به جاستین هورویتز واگذار کرد. هورویتز برای فیلم «لالا لند» این جایزه را دریافت کرد. این فیلم جایزه «بهترین همکاری مشترک برای موسیقی متن» را هم دریافت کرد.
ناگفته نماند که انتقاد از ترامپ در مراسم گرمی هم مثل بسیاری از رویدادهای هنری سال گذشته یکی از موضوعات اصلی بود. هیلاری کلینتون نامزد دوره قبل ریاست جمهوری ایالات متحد، در این مراسم حضور داشت و بخشهایی از کتاب بحث برانگیز(Fire and Fury: Inside the Trump White House) را روی صحنه خواند. به جز هیلاری ، دی.جی خالد، اسنوپ داگ، شر، کاردی بی و جان لجند هم هر کدام با خواندن بخشهای دیگری از این کتاب به شکل جالبی به سیاستهای ترامپ اعتراض کردند.
از برندگان جالب این مراسم میتوان به لئونارد کوهن فقید اشاره کرد که جایزه بهترین اجراگر موسیقی راک به او تعلق گرفت هر چند که زنده نبود تا آن را شخصا دریافت کند. او برای قطعه «سیاهتر میخواهیاش» گرمی گرفت. این اولین بار بود که کوهن شخصا و به تنهایی یک جایزه گرمی میبرد. او پیش از این دو بار برنده این جایزه شده بود اما یک بار گرمی «یک عمر دستاورد هنری»، بار دیگر بازخوانی(بازنوازی) آثار او توسط هربی هنکاک به خوانندگی جونی میچل این جایزه را برد (او به عنوان سراینده اشعار و آهنگساز اصلی شریک این جایزه بود). یک بار هم در سال ۲۰۱۵ اولین آلبومی که در دهه ۱۹۶۰ منتشر کرد(ترانههای لئونارد کوهن) وارد تالار افتخارات گرمی شد. در واقع او امروز و حدود یک سال و نیم پس از مرگش اولین جایزه گرمیاش را دریافت کرد.
جایزه بهترین آلبوم متال را هم گروه خلاق ماستادون (Mastodon) برای آلبوم «نفرین سلطان» دریافت کرد.
قطعه «Run» از گروه فوفایترز هم جایزه بهترن ترانه راک را دریافت کرد. آلبوم «عمیقتر درک کردن» از گروه « the War on Drugs» هم جایزه بهترین آلبوم راک را تصاحب کرد.
جایزه بهترین آلبوم سنتی پاپ را هم تونی برنت ۹۰ ساله برد. در این بخش باب دیلن هم نامزد بود.
شصتمین مراسم اهدای جوایز گرمی در نیویورک برگزار شد.
بخشی از برگزیدگان همراه با اسامی نامزدهای دیگر:
بهترین آلبوم سال : جی.زی برای آلبوم ۴:۴۴
دیگر نامزدها:
“Awaken, My Love!” – چایلدیش گمبینو
«لعنت» – کندریک لمر
ملودراما – لرد
۲۴K Magic – برونو مارس
بهترین اثر(Record) سال: ” ۲۴K Magic” – برنو مارس
دیگر نامزدها:
“Awaken, My Love!” – چایلدیش گمبینو
” Despacito” – لویز فونسی و دَدی یانکی (با همراهی جاستین بیبر)
داستان او.جی – جی.زی
فروتن – کندریک لمر
بهترین ترانه (Song) سال : “آن چیزی که من دوست دارم”- کریستوفر برودی براون، جیمز فانتلروی، فلیپ لارنس، برنو مارس ، ری چارلز مکولا II (Ray Charles McCullough II) جرمی ریوز، ری ملوس و جاناتان ییپ (آهنگسازان /songwriters) با اجرای برنو مارس
دیگر نامزدها:
” Despacito”- رامون آیالا، جاستین بیبر،جیسون بوید،اریکا اندر،لویس فونسی و مارتی جیمز گرتون (آهنگسازان/songwriters)
“۴:۴۴” – شوان کارتر و دیون ویلسون(آهنگسازان/songwriters)
مسائل (Issues)- بنی بلانکو،میکل استورلر اریکسِن، تور اریک هرمانسن ،جولیا میچلز و جاستین ترنتر (آهنگسازان/songwriters) اجرا شده توسط جولیا میچلز
” ۱-۸۰۰-۲۷۳-۸۲۵۵” – آلسیا کارکچیلو،رابرست برایسون هال II (Robert Bryson Hall II)، آرجن آیوتری و خالد رابینسون (آهنگسازان/songwriters) اجرا شده توسط لاجیک (با همراهی آلسیا کارا و خالد)
بهترین هنرمند تازهوارد: آلسیا کارا
دیگر نامزدها:
آلسیا کارا
خالد
لیل اوزی ورد
جولیا میچلز
اس.زد.ای (SZA)
بهترین خواننده آلبوم پاپ : اد شیران برای “(Divide) “
دیگر نامزدها:
“Kaleidoscope EP” – گروه کلدپلی
” Lust for Life ” – لانا دل ری
” Evolve” – گروه ایمجین دراگون
“رنگیم کمان” – کِشا
” Joanne” – لیدی گاگا
Download new Track Mag Article
وقتی پلنگها در اینستاگرام تبلیغ موسیقی میکنند
گراتومیک – اگر اهل چرخیدن در صفحات مختلف اینستاگرام باشید، حتما با پستهایی که در آن یک قطعه موزیک معرفی یا دابسمش میشود، روبهرو شدهاید. در روزگاری که راهی برای تبلیغ موسیقی به جز بیلبوردهای اتوبانها وجود ندارد، انتشار ویدئو در شبکه مجازی پر مخاطبی مثل اینستاگرام به نظر راهی موثر است.
در دنیای صنعتی امروز، هنر هم مانند همه چیز به عنوان یک کالا مطرح میشود و این کالا برای دیده شدن به تبلیغات نیاز دارد. در سینما، برای فیلم تیزر تبلیغاتی میسازند و با پخش آن از صدا و سیما فیلم را معرفی میکنند. معرفی آثار تجسمی هم بر عهده پوسترها است، اما موسیقی به عنوان یک اثر هنری شنیداری چطور باید خودش را به گوش مخاطبانش برساند؟
موسیقی بدون فضایی برای تبلیغ
شاید یکی از مهمترین گلایههای اهالی موسیقی نبودن فضای مناسب برای معرفی آثار تولید شده در این حوزه باشد. بخشی از تبلیغات تلویزیونی، در گذشته بیشتر و امروز کمتر، به آنونس فیلمهای سینمایی تعلق دارد اما هرگز ندیدهایم که یک آلبوم موسیقیایی هرچند فاخر توسط تلویزیون یا رادیو تبلیغ شود، گرچه گاهی خوانندگان از این تریبون برای معرفی خود استفاده میکردند اما هرگز صدا و سیما فضایی برای تبلیغ مستقیم در اختیار دنیای موسیقی قرار نداد. در چنین شرایطی، بیلبوردهای اتوبانها تنها راه باقیمانده بودند اما یک تصویر دو بعدی چطور میتواند زیر و بمهای یک قطعه شنیداری را به خوبی به مخاطب معرفی کند؟
اینستاگرام وارد میشود
قرن 21 را شاید بتوانیم عصر شبکههای مجازی بنامیم، شبکههایی که از طریق اپلیکیشنهای نصبشدهشان روی گوشیهای هوشمند، افراد بسیاری را با هم مرتبط میکردند. سال 2010 یک شبکه اجتماعی به نام «اینستاگرام» بر پایه به اشتراکگذاری تصویر راهاندازی شد. به دلیل تصویر، هر روز به کاربران این شبکه افزوده میشد اما با اضافه شدن قابلیت به اشتراکگذاشتن صدا و ویدئو ناگهان این شبکه با استقبال بسیار زیادی روبهرو شد. کمکم به دلیل تعداد مخاطبان زیاد این شبکه اجتماعی صفحاتی تبلیغاتی راهاندازی شد که در آنها به معرفی کالاهای مختلف میپرداختند. حالا اینستاگرام تبدیل به یک ابزار مناسب و کم هزینه برای تبلیغات شده بود. شاید در این میان موسیقی بیشترین و بهترین استفاده را از محیط ایجادشده، برد. در دنیای امروز، استفاده از یک شبکه مجازی فراگیر که میتوانست صدا و تصویر را به صورت گسترده به اشتراک بگذارد، میتواند بهترین و مهمترین ابزار تبلیغاتی برای اهالی موسیقی به شمار بیاید، ابزاری کمهزینه، موثر و با بازدهی بالا.
اگر چه به اشتراک گذاشتن یک پست، کار بسیار راحتی است، اما تبلیغ و معرفی یک اثر در این شبکه اجتماعی هم فوت و فن خودش را دارد. درست است که تهیه تیزر تبلیغاتی و کیفیت آن در معرفی یک اثر موسیقیایی بسیار موثر است اما آنچه بیشتر از هر چیز اهمیت دارد، پخش هرچه بیشتر و شنیده شدن قطعه موسیقی است.
در اینستاگرام صفحهها و حسابهای کاربری وجود دارند که مربوط به سایتهای معروف موسیقی هستند. بنابراین بازدیدکنندگان بسیاری روزانه از این صفحات بازدید میکنند. یکی از راهکارها برای پخش موزیک یا اثر هنری این است که با پرداخت مبلغی به این صفحات، آنها قطعه موسیقیایی را در قالب یک پست به فالوورهایشان معرفی کنند. اما به تازگی شیوه جدید و عجیبی برای تبلیغ برخی موزیکها در اینستاگرام دیده میشود و آن تبلیغ و معرفی یک موزیک در قالب دابسمش توسط به اصطلاح «شاخهای اینستاگرام» است. البته اجرای دابسمش اتفاق تازهای نیست. اما شنیده شدن جمله «این آهنگ رو دوست خوبم آقای فلانی خونده، دانلودش کنید و گوش بدید» از زبان کسانی که به آنها سلبریتی ها و پلنگهای اینستاگرام میگویند، اتفاق تازهای است. و در حال حاضر خواننده ها برای دیده شدن بیشتر حاضر میشوند موسیقی خود را توسط افرادی به گوش مردم برسانند که صلاحیت این کار را ندارند.
امروزه راه ارتباط این است
حمید عسکری، خواننده پاپ، معتقد است استفاده از اینستاگرام برای تبلیغات در حوزه موسیقی اقدام بسیار مناسبی است. او در اینباره میگوید: من با این ماجرا موافقم. چرا نباشم؟ زمانی برای خبر دادن به یکدیگر از دود استفاده میکردند. بعد راههای دیگری در این زمینه پیش گرفته شد. هر دوره مقتضیات خودش را داشت و راههای ارتباطی خود را میطلبید. امروز یعنی در سال 2018، ارتباط برقرار کردن اینگونه است. ممکن است 10 سال دیگر راه متفاوتی وجود داشته باشد.
عسگری در مورد راههای مختلفی که هنرمندان و خوانندگان برای معرفی آثارشان در اینستاگرام در پیش گرفتند، میگوید: اگر تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، فرصتی برای تبلیغ به خوانندگان میداد و اگر رسانهای در اختیار جوانان قرار میگرفت تا قطعاتشان را معرفی کنند دیگر راههای اینچنینی که گاهی در فضای مجازی میبینیم را پیش نمیگرفتند. جوان میخواهد کار خودش را معرفی کند، وقتی رسانهای در اختیار ندارد، چه کند؟ هر کس با توجه به شخصیت، کارکتر، عقاید و شخصیت خودش، مسیری را برای تبلیغ انتخاب میکنند البته من برخی از این روشها را نمیپسندم.
پلنگها ماندنی نیستند
این خواننده پاپ در رابطه با تبلیغ برخی قطعات توسط افراد پرفالوور با اجرای دابسمش در اینستاگرام میگوید: من قطعهای خواندهام به نام «ستاره». این قطعه را چندین سال پیش خواندهام و منتشر شده است. این قطعه نه ویدئویی داشته نه به اصطلاح پلنگی روی آن دابسمش اجرا کرده است. ما بعد از این همه سال وقتی هنوز این قطعه را در کنسرتها اجرا میکنیم با استقبال روبهرو میشود. برای اینکه کاری ماندگار شود و برای خواننده در طی زمان باقی بماند، به چیزی فراتر از پلنگ نیاز دارد و آن خود اثر هنری است. ممکن است این روشها در کوتاه مدت اثرگذار باشند اما در دراز مدت برای خواننده مفید نخواهد بود. به نظر من جوانها باید روی قطعات و خوانششان وقت بیشتری بگذارند، از ابزارهای تبلیغاتی هم استفاده کنند اما اگر تنها از روشهای اینچنینی استفاده کنند، در طول زمان ماندگار نخواهند بود.
Download new Track Mehdi Yarahi
يه خاكى كه به دنيا نفت مى ده، بذار چند قطرشم خرجِ خودش شه
گراتومیک – مهدی یراحی با انتشار یادداشتی از مسئولین کشور انتقاد کرد و خواستار حمایت از مردم خوزستان شد.
یادداشت مهدی یراحی درباره مشکلات استان خوزستان:
آيا نتايج فاجعه بارِ انتقال آب از كارون به شهرهاى ديگر را احساس مى كنيد؟ بيچارگىِ مردم خوزستان را مى بينيد؟ آيا حتى لحظه اى خود را به جاى بيماران، كودكان، مسن ترها و حتى جوانان آن خاك بى نفس، تصور كرده ايد؟ لابد بعد از خواندن اين چند سطر با خود مى گوييد: ای داد، بازهم حرف هاى احساسى و غيركارشناسانه. بازهم خودنمایی و شو آف!
قبول، من و تمام مردم خوزستان و سيستان و خرم آباد و… همه غيرکارشناس؛ شما كه كارشناسيد بعد از گذشت ۱۴سال از افتادن بلاى ريزگرد (درشت گرد) به جان خوزستان و در ادامه ديگر شهرها، آيا هنوز در حال مديريت بحرانيد؟! آيا قصد داريد همچنان بهانه هاى نخ نما شده مديران گذشته را تکرار كنيد؟! روز گذشته گفتگوى يكی از مجریان صدا و سيماى مركز خوزستان را با مسئول مديريت بحران آن استان تماشا مى كردم. “آقاى مديريت بحران” در برابر ساده ترين پرسش هاى مجرى برنامه كه عنوان می کرد سوالاتش برآيند پيامك هاى ببيننده هاست، چنان درشتى مى كرد و سرسخت بود که انگار موضوع برنامه در مورد دارایی شخصى ايشان است! فقط کم مانده بود که روی این خطه ادعای مالکیت کند و بگوید: “مال خودم است، اختیارش را دارم”! آقای مدیر آنچنان برای پاسخگویی به سوالات تلفنى مجری مقاومت نشان می داد که گویا در حال گفتگو با مسيح على نژاد در صداى آمريكاست و چه بسا اگر گفتگو حضورى بود، حسابى از خجالت مجرى درمى آمد و او را چنان مديريت مى كرد كه از این پس هیچ بحرانی را احساس نکند! بحث به جايى رسيد كه مجری، گفته هایش را براساس توجيه و تأويل حرف هاى خود و مواضع صدا و سيما پیش برد و یادآوری کرد که اين پرسش ها، برآيند پيامك هاى مردم است. “آقاى مديريت بحران” با همان لحن مهربانانه و آغشته به منطق و محبت (!) گفت: “مگر تمام مردم خوزستان بيننده برنامه شما هستند”؟!
در این لحظات، به ياد يك “اصل خورشيدى” افتادم که می گوید جواب دو جمله را نمى توان داد: يكى حرف حق و ديگرى حرف بسيار ناحق!
مسئولان بزرگوار، مديران محترم!
براى مردم تفاوتى ندارد شما “دولتى” هستيد يا “سپاهى”، اصول گراييد يا اصلاح طلب. اینکه روی تفكر خودتان چه اسمی می گذارید نیز برای خودتان مهم است!
حال مردم خوزستان بسيار “به توان هزار” خراب است. نفس هاى مردم به شماره افتاده. طى اين ١٤ سال، بسيارى جان خود يا عزيزانشان را از دست داده اند. رفاه مطلق پیشکش، مردم خوزستان آب و هوا مى خواهند. از حرف و وعده و وعيد عبور كنيد. اين ملت عملگرايى مى خواهد.
آقاي مسئول! بودجه محيط زيست را افزايش دهيد. از شهروندى كه هواى نفس كشيدن ندارد، نمى توان انتظار صبر و حوصله داشت.
تنها چند قطره از همان نفت را خرجشان كنيد، اوضاع بهتر مى شود؛ البته خرج خودشان، نه برگزارى سمينار و جلسات مديريت بحران!
راه دوری نمی رود اگر از ما دور نباشید.
Download new Track Mag Article
جایزه باربد به قربانی و یراحی رسید
گراتومیک – سیوسومین جشنواره موسیقی فجر شب گذشته با معرفی برندگان جایزه باربد در تالار وحدت به کار خود پایان داد.
شنبه 30 دی 1396، سی و سومین جشنواره موسیقی فجر پس از 10 روز برگزاری اجراهای مختلف در سالنهای تهران، به گام پایانی رسید. مراسم اختتامیه این جشنواره در تالار وحدت برگزار شد.
سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مهمان ویژه این مراسم بود. حجت الاسلام احمد مازنی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس، سید محمد مجتبی حسینی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی اکبر صفی پور مدیرعامل بنیاد رودکی، فرزاد طالبی مدیر کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد از مهمانان این مراسم بودند.
ارکستر ملی و سالار عقیلی
نخستین اجرای موسیقی در این مراسم به ارکستر ملی اختصاص داشت. فریدون شهبازیان رهبر ارکستر و سالار عقیلی خواننده ارکستربود. ارکستر ملی اجرای خود را با قطعه «جام مدهوشی» از ساختههای علی تجویدی آغاز کرد. شعر این قطعه را بیژن ترقی سروده و موسیقیاش را فریدون شهبازیان تنظیم کرده است. در ادامه قطعه «ایران» هم اجرا شد. ارکستر در این بخش تنها دو قطعه اجرا کرد.
در ادامه سیدعباس سجادی به عنوان مجری این مراسم روی صحنه آمد و در ابتدای سخنش یاد و خاطرهی درگذشتگان در حادثه نفتکش سانچی را گرامی داشت.
فروش زیاد، موفقیت جشنواره در دورههای اخیر است
نخستین سخنران این مراسم حمیدرضا نوربخش رئیس سیوسومین جشنواره موسیقی فجر بود. نوربخش در سخنانش از ارائه گزارش دربارهی روند برگزاری جشنواره پرهیز کرد و تنها به گفتنِ چند نکته اکتفا کرد.
نوربخش گفت: مروری بر جشنوارههای موسیقی فجر در طول بیش از سه دهه گذشته بهخوبی نشاندهنده ظرفیت بیبدیل و تمایز آشکار هنر موسیقی با دیگر هنرها در عرصه تولیدات و تأثیرات ژرف و غیرقابلانکار آن در همه شئون اجتماعی و فرهنگی است. این ظرفیت بالا در حوزه اقتصادی بهویژه در یک دهه اخیر نیز بهخوبی نمایان شده، بهطوری که بیش از نیمی از بودجه جشنواره نیز از محل درآمد حاصله از فروش بلیت و اجراهای مختلف آن حاصل شده است.
او تاکید کرد: از دوره سی و یکم جشنواره موسیقی فجر به بعد میزان فروش بلیت اجراهای غیر از پاپ جهشی قابل توجهی پیدا کرد، بهطوری که در دورههای بعدی میزان فروش اجراهای سنتی، تلفیقی و بینالملل به سطح فروش بخش پاپ رسید. این اتفاق را باید بهعنوان یکی از موفقیتهای مهم در عرصه سیاستگذاری و رویکرد ارزشی جشنواره در دو سه دوره اخیر ارزیابی کرد. چرا که در دورههای قبل بخش پاپ بیش از 80 درصد درآمد جشنواره را به خود اختصاص میداد.
او ادامه داد: نکته دوم لزوم بازنگری مداوم و اصلاح آییننامههای داوری و اجرایی و دقت در ارتقا سطح کیفی برنامهها و ارائه راهکاری مناسب و کارشناسی شده برای ترسیم افقهای بلندتر و والاتر جشنواره است، بهگونهای که در هر دوره اعتبار و جایگاه جشنواره روند صعودی و بالنده پیدا کند. خوشبختانه در چند دوره اخیر با سعی و تلاش همه همکاران و حمایتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهویژه علی مرادخانی معاون سابق امور هنری و سید مجتبی حسینی معاون جدید امور هنری همینطور دفتر موسیقی، تغییراتی در بخشهای مختلف از جمله بخش رقابتی و جایزه باربد و بهویژه در بخش بینالملل جشنواره بهطور ملموس و مشهود رخ داد. و مخاطبان جشنواره با استقبال گرم خود نشان دادند این رخداد مهم موسیقایی را بهخوبی رصد میکنند. هرگاه در جهت ارتقا کیفی اجراها و برنامهها تغییراتی رخ دهد، جشنواره با استقبال گرم و خوب مردم نیز مواجه خواهد شد.
نوربخش همچنین گفت: جشنواره موسیقی فجر آیینه تمامنما و بهنوعی کارنامه فعالیت تمام هنرمندان و مجریان هنر موسیقی در همه شاخهها و رشتههای آن است. از این نظر همه عزیزان و هنرمندان باید در آن سهیم باشند و با مشارکت خود چه از نظر اجرا و چه از نظر فکری و مشورتی در جهت رفع نواقص و معایب آن فعالانه حضور پیدا کنند.
او ادامه داد: جشنواره موسیقی فجر فقط و فقط با نگاه کیفی و ارزیابی فنی و هنری نسبت به ممیزی آثار اقدام میکند و هرگز و هرگز مانعی برای حضور هنرمندان خبره و اجرای آثار فاخر نبوده و نیست. قطعاً جذابیت و اقبال مخاطب به اجراها شرط اصلی و لازم شرکت گروهها بوده است، هرچند شرط کافی نبوده و نیست.
مدیرعامل خانه موسیقی در پایان گفت: نکته پایانی خطاب به مسئولان و مدیران خودم بهویژه همکارانم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهعنوان متولیان اصلی هنر موسیقی کشور عرض کنم که شریفترین و اصیلترین افراد در حوزه موسیقی فعالیت دارند، چرا که علیرغم تمام مشکلات و موانع و تنگنظریها و سختیهای شایع که از فرط تکرار و استمرار لاینحل مانده و طی چهار دهه گذشته همه از نزدیک با آنها آشنا شدهاند، همچنان با انگیزه و با عشق وافر خود مشغول به فعالیت و خلق آثار هستند و کماکان به حمایت وزارت ارشاد و حل شدن مسائل و مشکلات از جمله لغو کنسرتها و آزادی فعالیت زنان هنرمند در سراسر کشور، مسئله کپیرایت، رونق بخشیدن به صنعت نشر و از همه مهتر روشن شدن تکلیف سیاستگذاریهای کلی موسیقی در سطح کشور و مسائلی از این دست، امیدوار هستند. به نظر میرسد برای حل این مسائل وزارت ارشاد باید در سطح دولت و تعامل با دیگر وزارتخانهها و گسترش ارتباطات خود با دیگر نهادهای حکومتی گامهای بلندتر و مؤثرتری در جهت رفع مشکلات این قشر شریف بردارد.
پس از صحبت های نوربخش لوکا شیارلا هنرمند ایتالیایی روی صحنه آمد و برای حاضران در تالار وحدت به نوازندگی ویلن پرداخت.
در ادامه این مراسم برگزیدگان موسیقی کلاسیک و موسیقی ایرانی معرفی و جایزه باربد به آنها اهدا شد. داوران بخش موسیقی کلاسیک وارطان ساهاکیان، تقی ضرابی و سیاوش ظهیرالدینی بودهاند و نوید افقه، بهداد بابایی، سیامک جهانگیری و مهیار طریحی داوران بخش موسیقی ایرانی بودهاند.
برای اهدای جوایز این بخش هوشنگ کامکار، محمد سریر، ایرج راد و وارطان ساهاکیان روی صحنه آمدند.
در بخش آهنگسازی موسیقی کلاسیک
در این بخش لوح تقدیر به خانم پریسا پیرزاده برای نوازندگی در آلبوم وکالیز اهدا شد.(در روزهای قبل که کاندیداهای این بخش معرفی شدند، حضور پریسا پیرزاده در این بخش به عنوان کاندید تعجب برانگیز بود، چرا که پیرزاده در آلبوم «وکالیز» آثار آهنگسازان موسیقی کلاسیک را اجرا کرده است.)
و جایزه باربد در بخش آهنگسازی موسیقی کلاسیک به طور مشترک به علیرضا مشایخی برای آلبوم «سپکتروم» و کارن کیهانی برای آلبوم «باغ بی برگی» تعلق گرفت.
موسیقی معاصر بی کلام
لوح تقدی به احسان ضبحیفر برای آلبوم «چهارگان» داده شد.
جایزه باربد در بخش آهنگسازی برای موسیقی معاصر بی کلام به میلاد درخشانی برای آلبوم «نقطه پرگار» تعلق گرفت.
آهنگسازی موسیقی معاصر با کلام
جایزه باربد در بخش بهترین آهنگسازی موسیقی ایرانی باکلام به کاوه صالحی برای آلبوم «این هم حکایتی است» تعلق گرفت.
خوانندگی در بخش موسیقی معاصر با کلام
جایزه باربد در بخش بهترین خواننده موسیقی معاصر به علیرضا قربانی تعلق گرفت. قربانی پس از دریافت جایزه گفت: از هیات داوران و همه دوستان و بزرگوارانی که در بخش داوری بوده اند تشکر می کنم. هر کدام از این عزیزان از بهترین ها هستند. واقعیت این است که در عرصه هنر چیزی به نام جایزه یا رتبه خیلی اهمیت ندارد. در هنر روح و احساس اهمیت دارد و این برعکس بخش ورزش است که کاملا معیارها فیزیکی است. دوستانی که جایزه می گیرند، خیلی خوشحالی ندارد و دوستانی هم که جایزه نگرفته اند خیلی نباید ناراحت باشند. می دانم که آثار ارزشمندی در سال گذشته پدید آمده که جایشان در اینجا خالی است.
جشنواره فرصتی برای همدلی اصحاب موسیقی ایرانی است
در ادامه سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان سخنران روی صحنه آمد و گفت: موسیقی ایرانی با نمایههایی شناخته میشود. موسیقی ایران نمایهای از ملیت و ایرانیت ماست، همانگونه که زبان نوا و نمایی از ایرانیت ماست. در فرازوفرود تاریخ، ایران با موسیقی و نواهای موسیقی به حیات خود ادامه داده است. کمتر موسیقیدان ایرانی داریم که از مام وطن و برای ایران ننواخته باشد. بزرگان ایرانی از فردوسی و خیام و حافظ و مولانا و سعدی که مفاخر ایران هستند با نوا و آهنگ موسیقی ایران جاودانه شدهاند و ما صدها و هزاران بیت از این بزرگان را با موسیقی ایرانی شنیدهایم و در جان فرو بردهایم. موسیقی ایرانی همچنین نوایی و نمادی از مقاومت است. ساز موسیقی ایرانی با کوک جان مردم این سرزمین همراه بوده است، با ناخوشی آنها نواخته است و در روزهای سختی همراه این مردم بوده است. در ایام انقلاب اسلامی و در جوشوخروش خیابانها، موسیقی با خیابانها همراه شد، شعر و شعار و موسیقی و مردم باهم درآمیخت و دهها قطعه از دل مردم برآمد و بر جانشان نشست. در ایام دفاع مقدس، این موسیقی ایرانی بود که در این دوره پرحادثه و فرازوفرود حوادث را با خود مقطع بندی میکرد. ما فتح خرمشهر را با موسیقی جاودانه “خجسته باد این پیروزی” و چند موسیقی دیگر به خاطر میآوریم.
صالحی ادامه داد: موسیقی ایرانی موسیقی قومیت ماست. همانگونه که اقالیم ایرانی در جغرافیای خود چهارفصل پررنگ و رمز است. در این اقالیم چهارگانه موسیقی ایرانی پرورش یافته است و هرکدام رنگ و طعم و بوی خود را دارد و همانگونه که جغرافیایی ایران زیباست، موسیقی ایران هم پر ترنم و زیباست. موسیقی ایرانی که در منطقه شرق جهانی زیسته است، نمایهای از عرفان و معنویت شرقی است و عرفان و معنویت شرقی با موسیقی ایرانی پیوندی عمیق ناگسستنی دارد. اگر موسیقی ایرانی را با این نمایهها میشناسیم باید قدر این موسیقی را نیز در دیپلماسی فرهنگی خود بدانیم. موسیقی ایرانی میتواند بیش از گذشته یادآور عرفان و معنویت ایران اسلامی، ملیت ما و ارزشهای اخلاقی ما و سبک و فرم خاص موسیقایی باشد که در سدههای متوالی بزرگان این مرزوبوم گامبهگام پیش بردهاند و امروز به ما رساندهاند.
وزیر ارشاد گفت: جشنواره موسیقی فجر فرصتی است برای حضور نسلهای متوالی موسیقی از تجربههای پیشکسوتان تا خلاقیتهای جوانان، فرصتی است برای حضور موسیقی جغرافیای متنوع ایرانزمین از نواحی و اقوام گوناگون، فرصتی برای گونههای متنوع موسیقی ایرانی و جهانی و فرصتی برای گفتوگوی جهانی از طریق موسیقی است. این فرصت را باید تقویت کرد و بر قوتهای آن افزود و از ضعفهای آن کاست. جشنواره فرصتی برای انسجام همدلی و همراهی اصحاب موسیقی ایرانی است. اینک در آغاز راه جشنواره سی و چهارم از بزرگان موسیقی بخواهیم از قوتها و ضعفهای این رویداد بگویند تا ما استوارتر باشیم. با این نگاهها و پیشنهادها و نقدهاست که سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر ایران پرفروغتر میشود.
در ادامه جوایز بخش موسیقی تلفیقی و موسیقی دستگاهی به این شرح به برگزیدگان اهدا شد:
موسیقی تلفیقی بی کلام
جایزه باربد بخش آهنگسازی موسیقی بی کلام به گلنوش صالحی برای آلبوم 10 تیر رسید.
موسیقی تلفیقی با کلام
جایزه باربد آهنگسازی در بخش موسیقی با کلام – با توجه به نوآوری در فرم و هامونی جدید برای آثار گذشته؛ لوح تقدیر به فرزاد میلانی برای آلبوم نوستالژی نامه اهدا شد.
جایزه باربد برای آهنگسازی در بخش موسیقی با کلام به میلاد درخشانی برای آلبوم «حرف بزن» رسید.
در بخش موسیقی با کلام هیات داوران هیچ کدام از خوانندگان را شایسته دریافت جایزه باربد ندانست.
آهنگسازی موسیقی دستگاهی بی کلام
جایزه باربد در این بخش به قاسم رحیم زاده برای آلبوم «آغاز رود» اهدا شد.
موسیقی دستگاهی با کلام
در این بخش هیات داوران هیچ آلبومی را شایسته دریافت جایزه باربد ندانست.
مجید مولانیا برای آلبوم «در عشق زنده باید» و محمد عشقی برای آلبوم «سرو بالا» تقدیر شدند.
موسیقی دستگاهی با کلام بخش خوانندگی
در این بخش هیات داوران هیچ کدام از خوانندگان را شایسته دریافت جایزه باربد ندانست.
در این بخش سالار عقیلی برای آلبوم «میهن وطنم خوشتر» و وحید تاج برای آلبوم «درعشق زنده باید» تقدیر شدند.
تفاوت بندبازانِ سیرک و خوانندگان
سالار عقیلی پس از گرفتن جایزه اش گفت: امیدوارم ما هنرمندا با هم خوب باشیم. بهتر است که با هم مهربان تر باشیم تا همدیگر را فقط در مجالس ختم دیدار نکنیم. بهتر است گاهی هم دور هم جمع شویم و به طور حتم با این کار اتفاق های خوبی رخ می دهد. یادم می آید که روزی یکی از دوستانم درباره تفاوت میان هنرمندان روی صحنه و بندبازانی که در سیرک ها برنامه اجرا می کنند، می گفت: «تفاوت شما هنرمندان با کسی که در سیرک بندبازی می کند این است که؛ همه برای آن بندباز دعا می کنند تا به پایین نیافتد، اما خیلی ها آرزو می کنند که شما به پایین کشیده شوید.»
بهترین ناشر
در این بخش «ایران گام» با مدیریت صدرالدین حسین خانی و «پردیس موسیقی معاصر» با مدیریت اردوان جعفریان تقدیر شدند.
جایزه باربد بهترین ناشر موسیقی به موسسه «پرده هنر موسیقی معاصر» با مدیریت امیرعباس ستایشگر رسید.
ستایشگر پس از گرفتن این جایزه خطاب به وزیر ارشاد که برنامه را ترک کرده بود، گفت: این روند مثبت دفتر موسیقی را دیدند و با ثباتی که در دفتر موسیقی دیدند به ما اجازه دادند این روند را ادامه دهیم. در این دو سال یکی از بهترین تعاملات بین ناشران و دفتر موسیقی را شاهد بودیم.
امیرعباس ستایشگر مسئول بخش پژوهش در سی و سومین جشنواره موسیقی فجر بود. او همچنین در انتخاب گروه های حاضر در جشنواره نقش داشته است.
آهنگسازی موسیقی پاپ
جایزه باربد بهترین آهنگسازی و تنظیم بخش پاپ به کاوه یغمایی «ناگهان رفته» تعلق می گیرد.
خوانندگی موسیقی پاپ
جایزه باربد بهترین خواننده موسیقی پاپ به مهدی یراحی برای آلبوم «آینه قدی» رسید.
موسیقی نواحی
در این بخش شهباز شاهینی برای آلبوم میخک بند تقدیر شد. همچنین از فوزیه مجد تقدیر شد.
برگزیدگان جایزه باربد با بررسی و ارزیابی آثار موسیقی از مهر 95 تا مهر 96 انتخاب شدهاند.
مظفر شفیعی، هوشنگ کامکار، بهروز وجدانی، محمد سریر، فاضل جمشیدی، محمدحسین ایمانی خوشخو، میلاد کیایی، کارن کیهانی، مهدی یراحی، رضا شایسته، احسان تارخ، داود گنجه ای، حسین علیشاپور، احسان عبدی پور، میلاد درخشانی، محسن رجب پور، محمدرضا چراغعلی، ناصر ایزدی، پوریا اخواص و وحید تاج برخی از چهرههایی بودند که در مراسم اختتامیه سیوسومین جشنواره موسیقی فجر حضور داشتند.
Download new Track Mag Article
مشخص نیست چرا مدیران این مکان ورزشی و غیراستاندارد را به عنوان میزبان اصلی این بخش مهم انتخاب کردهاند.
گراتومیک – سالن همایش ایرانیان در حالی میزبان بخش پاپ جشنواره موسیقی فجر است که مشخص نیست چرا مدیران این مکان ورزشی و غیراستاندارد را به عنوان میزبان اصلی این بخش مهم انتخاب کردهاند.
افزوده شدن تالارهای اجرای کنسرت با ظرفیت بالا در پایتخت می تواند دسترسی محلی افراد را به برنامه ها و همچنین فضای رقابتی میان دست اندرکاران برگزاری کنسرتها را بیشتر کند، اما در شرایطی که مجموعههای آزمون و خطا پس داده ای چون مرکز همایش های برج میلاد تهران و سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران می توانستند محل های مناسبی برای میزبانی کنسرت های بخش پاپ سی و سومین جشنواره موسیقی فجر باشند مسئولان جشنواره و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با چه دلیل و منطقی سالن تازه تاسیسی چون «همایش ایرانیان» را که با وجود بازسازی همچنان به عنوان یکی از مهم ترین سالنهای وزنه برداری آسیا از آن استفاده می شود برای میزبانی بخش اعظمی از کنسرت های موسیقی بخش پاپ جشنواره انتخاب کردند؟
آیا میزان اجاره بهای سالن همایش ایرانیان نسبت به تالارهای دیگر کمتر بوده که مسئولان را مجاب به انتخاب این تالار جدیدالتاسیس برای بخش پاپ جشنواره موسیقی فجر کرده است؟ آیا جشنواره موسیقی فجر به عنوان یک رویداد معتبر ملی می تواند عرصه مناسبی برای معرفی یک تالار جدید که هنوز از کمبود برخی امکانات ساختاری رنج می برد، باشد؟ آیا مرکز همایش های برج میلاد تهران که در ایام برگزاری جشنواره موسیقی فجر فقط و فقط میزبان کنسرت علی زندوکیلی بوده نمی توانست میزبان خوبی برای بخش پاپ جشنواره باشد و چطور شد که مدیران جشنواره سالن همایش ایرانیان را به جای آن انتخاب کردند؟ آیا امضای یک تفاهمنامه همکاری میان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداری تهران به عنوان متولی یکی از بزرگترین تالارهای میزبانی کنسرت نمی توانست شرایط مالی اجاره بهای سالن میلاد را به شکل دیگری رقم بزند؟ آیا یک سالن که همچنان محل برگزاری مسابقات حرفه ای وزنه برداری آن هم در فضایی احاطه شده میان مجموعه های ورزشی دیگر است می تواند مکان مناسبی برای یکی از استراتژیک ترین رویدادهای هنری سال باشد؟
همان گونه که قبلا هم اشاره شده بود شکل و شمایل کاملا ورزشی و غیرمتناسب با سالن های برگزاری کنسرت موسیقی، کیفیت نامطلوب صدا نسبت به صدادهی تالارهایی چون برج میلاد و سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران، وضعیت نامطلوب ایمنی سالن به دلیل محدودیت فیزیکی، دور بودن تالار نسبت به مرکز شهر و خدمات حمل و نقل عمومی، نارضایتی ورزشکاران مستقر در خوابگاه طبقه فوقانی سالن همایش ایرانیان به دلیل سر و صدای ناشی از برگزاری کنسرت، فقدان علایم راهنمایی در داخل مجموعه ورزشی آزادی برای رسیدن به سالن، کمبود فضای حضور مخاطب در سالن انتظار و بی توجهی استارتاپ حامی جشنواره موسیقی فجر در محیط پیرامون سالن همایش ایرانیان که تماشاگران بی اتومبیل را دچار سرگردانی کرده مسایلی است که طی شب های گذشته در سالن یک هزار و ۹۸۰ نفری همایش ایرانیان دیده می شود.
جشنواره موسیقی فجر مهم ترین رویداد موسیقایی سال است که در آستانه جشن های پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می شود به همین دلیل باید همه ارکان آن شایسته باشد و انتخاب تالار جدیدی که شرایط میزبانی بهینه از جشنواره را ندارد تصمیم چندان منطقی در این برهه زمانی نبوده است مگر اینکه مسئولان دلایل محکمی داشته باشند که لازم است آنها را ارایه کنند.
همچنین مطلوب است در روزهای پایانی سی سومین جشنواره موسیقی فجر، مدیران جشنواره درباره نحوه انتخاب گروه ها و هنرمندان بخش پاپ، چرایی غیبت تعدادی از خوانندگان مطرح در این دوره، علت انتخاب سالن همایش ایرانیان، رقم قرارداد منعقدشده با مدیریت سالن همایش ایرانیان، حذف چند سالن، فقدان شیوه نامه مناسب برای انتخاب گروه های شرکت کننده، دلایل کمرنگ بودن میزبانی برج میلاد در دوره سی و سوم و مواردی از این دست توضیحات لازم را ارایه دهند.
مسمومیت صوتی
مسمومیت صوتی ازجمله نادر مسمومیتها و آسیبهایی است که بسیار به ندرت شامل اهالی و مخاطبان موسیقی میشود و بیشتر کارگرانی دچار آن میشوند که در مشاغل پرخطر با فرکانسهای زیانآور مشغول هستند. آسیبها و اختلالات جسمی آنها در حوزه شنیداری، گوارشی، عصبی، مغزی و بسیاری موارد دیگر به وجود میآید.
در بخش پاپ سی و سومین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر به جز یک اجرا (کنسرت علی زندوکیلی در برج میلاد) همگی در سالن وزنهبرداری مجموعه ورزشی آزادی گنجانده شدهاند و (سهشنبه ۲۶ دی ماه ۱۳۹۶) نیز گروه پازل بند از ساعت ۲۲ در این سالن ورزشی روی صحنه رفت. البته مخاطبان این گروه نیز تقریبا تمامی صندلیهای این سالن را پر کرده بودند. اما اتفاق صوتی که از ابتدا تا انتهای این کنسرت روی داد بیش از آنکه باعث لذت شنیداری مخاطبان باشد؛ باعث بروز عواضی جسمی ناشی از فرکانسهای نامطلوب و زیانآور برای درک شنیداری انسان بود که نمیتوان از آن به راحتی گذشت. عوارضی که انتخاب نامناسب محل اجرای کنسرتهای موسیقی جشنواره موسیقی فجر در پاپ حاصل آن بود. اینکه حرف و حدیثهای بسیاری در روزهای اخیر درباره نامناسب بودن کیفیت و استاندارهای این سالن برای برگزاری کنسرت در این سالن وجود داشته به مبحث پیچیده فیزیک صوت بازمیگردد که با توجه به موزیسین بودن برخی از دستاندرکاران جشنواره، جای تعجب بسیار دارد.
انتخاب فضای سرپوشیده و فاقد استانداردهای لازم برای برگزاری بخش موسیقی پاپ جشنواره موسیقی فجر طی روزهای گذشته مورد اعتراض بسیاری از موزیسینها و کارشناسان این حوزه بوده است. اما چرا این طیفها به برگزاری بخش موسیقی پاپ در سالن وزنهبرداری مجموعه ورزشی آزادی انتقاد داشتهاند و چه عواقبی دامنگیر مخاطبان این حوزه بوده است؟ این سئوالی است که باید به آن پاسخی روشن و شفاف داد.