کی بیشتر از زندگی خستس
کی خسته و کمرنگ ودلگیره
هرکی به امید نبودن بود تو ابتدای جاده میمیره
من میشناسم بوی بوهاتو
من مست این جوگندمی بودم
بازم بگو خانوم فرمانده من قتل عام چندمی بودم
چشم و امید من نبود من
بودن به سبک آدمی مرده
بودن به شکل تو به شکل من
سرخوردگیهای دوسر خورده
وقتی خودت در خود گرفتاری هرگونه ی زنجیر یعنی هیچ / دلخوش نکن این متن چیزی نیس/این شعر بی تصویر یعنی هیچ/بعد از تو تصفیری نمانده تا شاعرخیال نو براندازد
تنها به امید مرگ وامانده است تا خون بهایت را بپردازد/بنشین غروب شعر ازایجاس از کفشهای پشت در مانده/از مادرهای تو با طفلی که از قبل بودن بی پدر مانده
سیاره ای خاموش متروکم در من حضوری گنگ مشهود است/این سنگ سرد کنج منظومه قبلا زمین زندگی بوده است/
...