Download new Track Bijan Kamkar
بیژن کامکار: عصبانی هستم
گراتومیک – آلبوم «وریشه» با خوانندگی «بیژن کامکار» و آهنگسازی «کاوه سپندار» در فرهنگسرای نیاوران رونمایی شد. تکلیفِ «بیژن کامکار» در موسیقی ایران مشخص است.
خوانندهای نامدار و نوازندهای برجسته که اگر تمام کارهایش در موسیقی ایران را هم نادیده بگیریم (کارهایی که هر کدامشان بخشی از شناسنامهی موسیقی ایران است) همین تاثیرش در وارد کردن دف را نمیتوان نادیده گرفت. او حالا درست 50 سال است که میخواند و برادرِ بزرگتر، دیروز چه خوب گفت که: «به بیژن تبریک میگویم که 50 سال است که دارد میخواند و همچنان صدایش شفاف است و درست میخواند.» بیژن اما، گلایههایش بسیار بود. خواننده و نوازندهی توانا که این روزها، وضع و حالِ جسمانیاش چندان خوب نیست و خودش میگفت همین دیشبش را به خاطر ناراحتی ریه تا صبح نخوابیده است؛ از وضعِ نامناسب موسیقی در این روزها گفت. نه آن گلایهها که آدمها میکنند تا سهمِ خودشان را بخواهند که تکلیفِ زندگی «بیژنِ کامکار» مشخص است. گلایههایش همه از نگرانیای میآمد برای موسیقی این سرزمین که حالش خوب نیست و در صورتِ استمرارِ این وضعیت، دیر یا زود، جز در موزه نمیتوان یافتش. صحبتهای او مثلِ همیشه اما گوشنواز بود، مثلِ خودش. برای همین هم هست که هر که او را میشناسد (و عجب بختِ بلندی دارد که او را میشناسد) میداند که او با تمام خوانندگان موسیقی ایران فرق میکند. این میزان شعور و تکنیکِ خواندن و این میزان افتادگی را کمتر خوانندهای است که نصیب برده باشد.
او پشتِ تریبون که رفت، اول از همهی کسانی که در مراسم رونمایی حضور پیدا کردند، تشکر کرد و با همان لهجهی دلنشین و شیوایی بیانش داستانِ خوانندگیاش را گفت: «اولین بار که خواندم، 10 یا 12 سال بیشتر نداشتم، بعد از آن اما به خاطر رسیدن به سنِ بلوغ، صدایم را از دست دادم و 15 سال نخواندم. بعد از این مدت، اولین کاری که خواندم «بوی جوی مولیان» بود بر اساس تنظیم پدرم، آن را بازخوانی کردم و بعد هم قطعهای را با ارکستری به سرپرستی «هوشنگ کامکار» و بر اساس ساختهای از «ایرج عندلیبی» خواندم و دوباره خواندن را ادامه دادم. آن روزها خودم هم قطعاتی را آهنگسازی میکردم و نوازنده هم بودم. یکبار که به محلِ تمرین آمدم، دیدم یک خوانندهای که حالا شناخته شده است، دارد قطعهای که قرار بود من بخوانم را میخواند و با گروه مینوازند. با تعجب داخل شدم که پدرم به من گفت: «تو آهنگساز و نوازندهی خوبی هستی و بگذار تا این قطعه را این خواننده بخواند.» من پذیرفتم، اما فکر کردم که صدای خوبی ندارم و به همین خاطر تا سالها دوباره نخواندم. یکبار دیگر نیز این اتفاق برای من رخ داد، همراه با آقای بنان، کسایی، شهناز و دیگران در منزل استاد ابتهاج بودیم که همه از جمله «محمدرضا لطفی» و همچنین مهدی فتحی و شهاب موسویزاده، مقابل این اساتید خواندند و همهشان هم بسیار بد خواندند (خنده). من که همواره آرزوی اجرا مقابلِ این اساتید بود، میخواستم «نهانخانهی دل» از ساختههای لطفی را بخوانم که ایشان گفتند: «تو رو خدا تو هم اگر میخواهی به همین وضع بخوانی نخوان» و به این ترتیب آرزوی من برای اجرا با این اساتید بر باد رفت؛ اما بعد از آن، «شهیدان خدایی» و همچنین کاری از ارسلان را خواندم و فعالیتهایم به عنوان خواننده را با گروه کامکارها و بعد با «کیخسرو پورناظری» و فرزندانِ نازنیناش (تهمورس و سهراب) ادامه دادم.»
او اما بعد از این خاطراتش از گلایههایش گفت: چند وقتِ پیش نامهای برای من آمد تا در «جشن موسیقی» شرکت کنم؛ اما به یکی از دوستانم گفتم که من در «مجلس ختم موسیقی» هستم و به همین خاطر در هیچ جشنی شرکت نخواهم کرد. ما همان روزها با «کاوه» – آهنگسازِ این اثر- نشسته بودیم و فکر میکردیم باید چه کاری انجام دهیم تا این اثر تا عید منتشر شود؟ فکر میکردیم تمام راهها به روی ما بسته شده است. اصلا نمیدانستیم باید با سیدیمان چه کنیم و این در حالی است که تمام شکوه و عشق ما این است که آثاری که کار میکنیم به گوش مردم برسد.»
«بیژن» تاکید کرد اصرارش برای انتشار سیدی به هیچ وجه مادی نیست؛ اگر هم در این میان پولی درآید (که در بسیاری مواقع در نمیآید) به خاطر کار برای اثر بعدی است: «شما کشوهای میزِ هر کدام از دوستان و برادران من را که باز کنید، میبینید پر از پارتیتور و کارهایی است که آماده است؛ اما هزینهی اجرا و انتشارش را ندارند.»
خوانندهی نامدار موسیقی ایران توضیح داد که در طی دهههای گذشته و در بی توجهی مسوؤلان به موسیقی و نامهربانی رسانهی ملی با موسیقی ایران، اهالی موسیقی به تنهایی و با دستِ خالی با 150 کانال ماهوارهای (رادیویی و تصویری) مبارزه کردند و این موسیقی را زنده نگاه داشتند تا حالا مشکلِ جدیدی رخ داده است: «حالا دیگر فکر میکنم زورمان به تکنولوژی نمیرسد. تکنولوژی با تمام خوبیهایش، ضربههای بدی به موسیقی وارد کرده است. این را به خاطر کمشدن درآمد خودمان و اهالی موسیقی نمیگویم که همیشه گفتهام، ما به اصطلاح «سوراخِ دعا» را پیدا کردهایم تا از گرسنگی نمیریم. گاهی کنسرت داخلی میدهیم و گاهی کنسرت خارجی یا روی موزیک فیلم و غیره کار میکنیم و به هر حال به شکلی ارتزاق میکنیم؛ اما دلم برای جوانانی که تازه پا به این عرصه گذاشتهاند میسوزد و خودِ این موسیقی که مثل آثار باستانی، مثلِ تخت جمشید و خانههای قدیمی باید حفظ و احیا شود که نمیشود. همانطور که هر روز شاهد خراب شدنِ خانههای قدیمی هستیم که دلمان را به درد میآورد و جایش پاساژهای بدقواره ساخته میشود، این موسیقی هم دارد از میان میرود.»
او به این موضوع اشاره کرد که تولید یک سیدی بدون دستمزد نوازندگان، خواننده و آهنگساز دستِ کم 40 میلیون تومان هزینه دارد و تنها راه زنده ماندنِ آن حمایت مردن است: «امیدوارم شرکتهای موسیقی نیز دغدغهی حمایت از موسیقی جدی را داشته باشند و بخشی از درآمدهای خود از کنسرتها و آلبومهای پاپ را به موسیقی ایران اختصاص دهند تا این موسیقی منقرض نشود. از آن طرف مردم باید از این آثار حمایت کنند؛ امروز یک سیدی منتشر میشود و چند ساعت بعد با بهترین کیفیت در کانالهای تلگرامی و اینستاگرام است، بدون آنکه مردم به این فکر کنند که با هر بار دانلود غیرقانونی آن، یک سوزن به تن آهنگساز و عوامل اثر میزنند.»
مردِ آرام موسیقی ایران به این نکته اشاره کرد که از وضعیت پیش آمده بسیار عصبانی است.
«هوشنگ کامکار» – آهنگساز نامدار ایرانی- هم در این برنامه سخنرانی کرد و البته با همان صراحتِ همیشگیاش از موسیقی ایران در این روزها گفت: «دیگر هیچ امیدی به توجه به موسیقی باتکنیک و فاخر نیست؛ این روزها موسیقی مبتدل پاپ رایج شده است که نه شعر درستی دارد و نه خوانندهی خوبی و نه حتی ضبطی حرفهای. این وضعیت بسیار بسیار غمانگیز است و هیچ جایی هم نیست که به توصیخ و کمک اهالی موسیقی بیاید. نه تلویزیون و نه وزارت ارشاد و نه اسپانسرهای خصوصی، هیچکدام دغدغهی موسیقی جدی ندارند، این روزها همه به پول فکر میکنند و در این شرایط به دوستان هنرمندم که این کار را تهیه کردند، خسته نباشید میگویم. ما این روزها، بسیار روزهای عجیبی میگذرانیم، گاهی در خانه که کار میکنم به همسر و دخترم میگویم: «به نظر شما من دیوانه نیستم که بدون آنکه امیدی به اجرا داشته باشم، مدام نت مینویسم و مدام در کمد میگذارم؟» من مطمئن هستم اگر این طور پیش رود؛ موسیقی با هویت ایران فقط توسط افراد اندک دلسوزی برای آیندگان میماند. بخش ارشاد و خصوصی حتما، در این میان مقصر است؛ اما نمیتوان کتمان کرد که مقصر اصلی مردمی هستند که تا این اندازه از سطح شعور فرهنگی پایینی برخوردارند که از این آثاری که هماکنون شنیده میشود، استقبال میکنند و این کنسرتها تا این میزان فروش میکند. میخواهم بگویم مردم مقصر هستند و خیلی هم مقصر هستند.»
او سپس به نقد فنی اثر پرداخت: « قطعهی «پیر مغان» به عنوان اولین قطعهی این اثر، اجرای دقیقی دارد و تاثیر بسیاری از موسیقی کردی گرفته است و میکس و مسترینگ بسیار با دقتی هم دارد. باند دوم تکنوازی نی است که بسیار با احساس اجرا شده و دارای تکنیکی قوی است و هویت موسیقی کردی در آن مستتر هست. این قطعه دارای بیان تصاویری است. من وقتی نی را گوش میدادم، حالم دگرگون شد و به یاد کوهها و دشتهای کردستان افتادم.»
«کامکار» دربارهی قطعهی «یادگار» نیز گفت: «نقش گروه کر و تبادل آن با موسیقی بسیار چشمگیر است. این اثر ریتم پرتحرک و تنظیمی دقیق دارد. تکنوازی دیوان که «کاوه سپندار» زده است، نیز برگرفته از ملودیهای جذابی از موسیقی کردستان است. «کوهستان» نیز آوازی سولوست که «بیژن» با ساز و ارکستر خوانده است و دارای یک ویژگی خاصی است که همراه ارکستر اجرا شده است. قطعهی «امانگ» نیز دارای ملودیهای خیلی کوتاه و زیباست و رابطهای عمیق با موسیقی هورامان دارد که یکی از اصیلترین موسیقیهای دنیاست و «بیتخوانی» در موسیقی کردی که شاملِ داستانهای شجاعانه و غمانگیز و عاشقانه با شعر است، خود نوعی اپراست که «رسیتاتیو» دارد و توضیح صحنهای از وقایع به وسیلهی آواز بیان میشود؛ درست مثل آریا در اپراهای غربی. اگرچه ما متاسفانه در موسیقی کردی، محقق نداشتهایم و به همین خاطر این موسیقی نتوانسته است در دنیا معرفی شود.»
استاد برجستهی آهنگسازی ادامه داد: «باند هفتم این اثر تکنوازی عود است که به نظر من دارای تکنیک و ملودیهای زیباست؛ علاوه بر آن «نیشتمان» با گروه کر شروع میشود و تنظیم بسیار زیبایی دارد و از موسیقی چند صدایی هم در این استفاده شده است. این باند دارای فرم ادواری است و مشخص است که آهنگساز با تفکر این کار را نوشته است. باند نهم تکنوازی دیوان است که ملودیهای اصیلی در آن است و از مقام شور شروع میشود و در انتها با تکنیک زیبا از مقام شور به ماهور میرسد؛ در این اثر نقش سازهای کوبهای بسیار جالب است و ریتمهای متنوع و خاصی را به این قسمت داده است.»
او اما دربارهی خوانشِ برادر نیز گفت: «خواننده این اثر را خوب خوانده است و هیچگونه خارج بودن نیست و من به او تبریک میگویم که او بیش از 50 سال است که خوانندگی میکند و هنوز صدای درخشان و بیعیبی دارد. در انتها خوشحالم که گروه «کامکارها» توانست این موسیقی را به صورت کنسرتی رواج دهد و نیز خوشحالم که ستونهای اصلی موسیقی ایران در دست موسیقیدانان کرد زبان است که باعث افتخار است.»
«کاوه سپندار» نیز در توضیح این اثر در سخنانی گفت: «این کار متشکل از آثاری است که به صورتِ ارکسترال وگروهنوازی و تکنوازی منتشر شده است. اشعار این شاعران از شاعران بنام کرد است. محوریتِ آلبوم را نیز بر اساس ساز دیوان که در مناطق هممرز ایران (ترکیه و عراق و سوریه) متداول است قرار دادیم؛ اما با لهجهی کردی.
او اما دربارهی حضور «بیژن کامکار» گفت: «برای من بسیار باعث افتخاراست که استاد بیژن کامکار این اثر را خواندند. کار کردن با ایشان دو وجه دارد، یک بخش حرفهای و فنی کار است که برای همگی ثابت شده است و آثار بسیار شاخص و بارزی دارند و جزو کسانی هستند که در زحمت به گردن موسیقی ایران حق دارد؛ اما ایشان در عین حال انسان شریف و دوستداشتنی هستند که همکاری با او میتواند یک موهبت باشد. ایشان تمام کار را در سه جلسه ضبط کردند و اشعار را بسیار با طرافت و پرحس خواندند و من بار دیگر از ایشان تشکر میکنم.»
Download new Track Bijan Kamkar
روزگاری لطفی تهران را گشت و یک عودنواز پیدا نکرد
گراتومیک – بیژن کامکار میگوید: وقتی آقای محمدرضا لطفی گروه شیدا را میخواست تشکیل بدهد و ما نیز جزو بنیانگذارانش بودیم. تمام تهران را زیر پا گذاشت و یک عودنواز گیر نیاورد؛ اما امروز رشد کمی موسیقی غیرقابل باور است ولی در زمینه کیفی به بیراهه رفتهایم.
بیژن کامکار ضمن بیان این مطلب گفت: من هیچ وقت یادم نمیرود پدرم وقتی از آذربایجان به سنندج منتقل شد یک حکم ماموریت به ایشان دادند تا یک گروه تشکیل بدهد و در رادیو کار کنند. پدرم تمام کردستان را زیر رو کرد سه نوازنده گیر نیاورد. اما همین الان اگر عدم حمایت مسئولان نباشد در سنندج حداقل ده گروه موسیقی ایرانی و یک ارکستر سمفونیک میتوان تشکیل داد. این رشد ظرف همین سی چهل سال اخیر بوده است.
این موزیسین افزود: رشد کمی در زمینه موسیقی غیرقابل تصور است و البته این را نیز باید عنوان کنم که چنین رشدی بهصورت خود جوش از سمت مردم صورت گرفته و حمایت و برنامهریزی خاصی برای رشد موسیقی از سوی مسئولان وجود نداشته است. در تهران نیز همین طور بوده است؛ در دوران پهلوی در تمام تهران به زحمت میشد 10 کلاس موسیقی پیدا کرد؛ اما الان هر محلهای چند کلاس موسیقی دارد.
برای مثال وقتی آقای محمدرضا لطفی گروه شیدا را میخواست تشکیل بدهد و ما نیز جزو بنیانگذارانش بودیم تمام تهران را زیر پا گذاشت یک عودنواز گیر نیاورد آخر سر هم مرحوم میراسماعیل صدقی که ساز اصلیاش ویلن بود را به گروه آورد تا در گروه عود بنوازد. ولی همین الان نگاه کنید ببینید چند عودنواز توسط نریمان و حسین بهروزینیا تربیت شده؛ فقط ارسلان کامکار تا آنجا که اطلاع دارم 50 شاگردی در زمینه عودنوازی داشته است.
یک زمانی بیژن کامکار تنها دفنواز در گروههای موسیقی بود البته در خانقاهها دفنواز وجود داشت ولی در زمینه گروههای موسیقی کسی نبود. اما امروز هزاران هزار دفنواز در میان گروههای موسیقی داریم. موسیقی از نظر کمی بینهایت رشد کرده است ولی از نظر کیفی متاسفانه به اندازه بحث کمی رشد نداشتهایم و بسیاری به بیراهه رفتهاند.
بیژن کامکار که 30 و 31 فروردین نیز کنسرتی را به همراه ارکستر فیلارمونیک مکریان در ارومیه روی صحنه خواهد برد، درباره این کنسرت گفت: حدود 4 5 سالی میشود که با ارکستر فیلارمونیک مکریان همکاری دارم و شش هفت ماه قبل نیز در مهاباد و بوکان کنسرتهایی را برگزار کردیم. اعضای این ارکستر از بچههای مهاباد و بوکان و ارومیه و تبریز هستند. من به عنوان خواننده میهمان چند اجرا را همراه این ارکستر بودهام.
ما 30 و 31 فروردین در ارومیه کنسرت داریم. اعضای این ارکستر اکثرا موزیسینهای حرفهای هستند البته موزیسینهای جوان و آماتور نیز در میان آنها دیده میشود و به همت آقای فقیهزاده در مهاباد فعالیت میکنند. همکاری من نیز به دلیل تشویق این جوانها بوده است. من به خاطر دارم در شهری مانند مهاباد بیش از سه یا چهار نوازنده وجود نداشت اما الان در همین شهر یک ارکستر فیلارمونیک درست شده و من بینهایت از این اتفاق خوشحال هستم.
او همچنین عنوان کرد: ما قطعاتی از موسیقی کردی را در این کنسرت اجرا میکنیم. البته در این بین سه قطعه بیکلام نیز وجود دارد که ارکستر به همراه سازهای فولکلوریک مانند نرمهنای و سرنا با تنظیم آقای فقیهزاده اجرا میشود. هشت قطعه نیز به صورت باکلام کردی است که بنده آنها را میخوانم.
ما هیچ وقت در کردستان ارکستر سمفونیک نداشتهایم؛ اما امروز در سنندج نیز آقای محمدیان در حال حاضر ارکستری تشکیل دادهاند که حجم آن به اندازه یک ارکستر سمفونیک میشود.
Download new Track Bijan Kamkar
خواننده کجایید ای شهیدان خدایی در بوکان و سقز
کنسرت بیژن کامکار روز سه شنبه 5 دی ماه در سالن سیمرغ شهر بوکان و روز چهارشنبه 6 دی ماه در سالن شهید بهشتی شهر سقز در ساعت 20:00 برگزار می شود.
بیژن کامکار خواننده موسیقی سنتی و فاخر ایرانی در جدیدترین کنسرت خود در دو روز متوالی در شهرهای بوکان و سقز روی صحنه رفته و برای مخاطبان اجرا میکند.
این خواننده و نوازنده کرد کشورمان تاکنون همکاریهای بسیاری با محمدرضا لطفی، فرهاد فخرالدینی، پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده در اجرا داشته است.
سرود معروف و ماندگار “کجایید ای شهیدان خدایی” با آهنگسازی هوشنگ کامکار، صداي بيژن کامکار، همراهی ارکستر سمفونيک و گروه کر به رهبری حشمت سنجری در سال 1358 از آثار این خواننده و نوازنده کشورمان است.
بیژن کامکار “خواننده”، کاوه فقیه زاده “رهبر ارکستر”، رامین یوسفی “کنسرمایستر”، آریان قادری، فرهنگ مولودی، آرام رسول پور، بابک کدخدا و پیمان انتظاری “ویولن یک”، محمد پاسبان، هیمن سلطانپور، جعفر عباسی، سینا حسامی، بابک بشیری، کوروش سیدزاد “ویولن دو”، سیامک فقیه زاده، آکو شریفی، کارزان امینی “ویولا”، سعید گوگردچی، سامرند فقیه زاده، عطا عیوضی پور، امیر علیزاد “ویولنسل”، میرفرید جاویدی اقدم “کنترباس” و ساز های کوبه ای تشکیل شده از واحد شمس الدینی ”طبل بزرگ و سنج”، سامان الیاسی زاده “طبل ریز و تنبک”، دیاکو نسیمی “مثلث، دایره” و سولیست ها شامل جلال حلاجدف “کمانچه”، شورش ماملی “دهل”، سیاوش مقتدری “سنتور”، محمد احمدیان “تار”، حامد پیرا” نرمه نی، سرنا” و بهمن مولودی “شمشال” اعضای کنسرت دو روزه در غرب کشور هستند.
بیژن کامکار همچنین به عنوان خواننده در گروه سنتی و کردی کامکارها حضور دارد.
کنسرت بیژن کامکار روز سه شنبه 5 دی ماه در سالن سیمرغ شهر بوکان و روز چهارشنبه 6 دی ماه در سالن شهید بهشتی شهر سقز در ساعت 20:00 برگزار می شود.
Download new Track Bijan Kamkar
کنسرت گروه «نیبانگ» با حضور بیژن کامکار برگزار شد
«بیژن کامکار» نوازنده و خوانندهی مطرح موسیقی ایران- در روزهای 22 و 23 آذر ماه در تالار وحدت همراه با گروه «نی بانگ» به آهنگسازى كاوه سپندار به اجرا پرداخت. این برنامه ترکیبی از موسیقی سنتی و موسیقی فولکلور کردی بود، اجرای بخش فارسی برعهده «مجتبی عسگری» و بخش کردی بر عهدهی «بیژن کامکار» بود.
«بیژن کامکار» دربارهی این برنامه میگوید: «در کنسرت های قبل با برادرانم به اجرا می پرداختم و در کنسرت پیش رو با یک تعداد جوان نازنین که آینده موسیقی ما را در دست دارند به اجرا می پردازم. جوانان ما هم بالطبع جوانان سراسر دنیا قدر موسیقی کشورشان را نمی دانند و به سمت و سوهای دیگر کشیده می شوند ولی با این حال من آینده موسیقی کشورمان را روشن می بینم، هرچند کشوی میز من و برادرانم پر از نت است ولی متاسفانه هیچ تهیه کنندهای این ریسک را نمیکند تا سرمایهاش را در این راه صرف کند، پس تنها حمایتی که می شود از ما خوانندگان داشت برگزاری کنسرت است.»
«کاوه سپندار» آهنگساز و سرپرست گروه است که در این اجرا سازهای نی و دیوان را نواخت. از دیگر هنرمندان این کنسرت نیز میتوان به عود و دیوان «کسری سپندار» ، سنتور «سوده اسدپور» ، سنتور «مسعود آرامش» ، کمانچه «همایون پشتدار» ، تار و دیوان «صائب کاکاوند»، تمبک و ساز های کوبه ای «ماهور زمانه پور» ، کمانچه «نرگس دهقانی» ،تارباس «کاوه آهنگرانی» و دف و دهل «رامین ملکی» اشاره کرد.
Download new Track Bijan Kamkar
بیژن کامکار با همراهی گروه «نیبانگ» به سرپرستی و آهنگسازی کاوه سپندار و همچنین مجتبی عسگری خواننده موسیقی ایرانی در تالار وحدت تهران روی صحنه میرود.
این کنسرت در دو بخش کردی و موسیقی سنتی ایرانی برگزار میشود که در بخش اول بیژن کامکار به اجرای موسیقی کردی میپردازد و در بخش دوم گروه موسیقی ایرانی به خوانندگی مجتبی عسگری قطعاتی را برای مخاطبان اجرا خواهند کرد.
کاوه سپندار آهنگساز و سرپرست گروه است که در اجرا سازهای نی و دیوان را خواهد نواخت. از دیگر هنرمندان این کنسرت نیز میتوان به عود و دیوان: کسری سپندار، سنتور: سوده اسدپور، سنتور: مسعود آرامش، کمانچه: همایون پشتدار، تار و دیوان: صائب کاکاوند، تمبک و ساز های کوبه ای: ماهور زمانه پور، کمانچه: نرگس دهقانی،تارباس: کاوه آهنگرانی و دف و دهل: رامین ملکی اشاره کرد.
این کنسرت طی دو شب در تاریخ 22 و 23 آذر ماه در تالار وحدت تهران برگزار خواهد شد. بلیتهای این اجرا نیز از 40 تا 110 هزار تومان قیمتگذاری شده است.
Download new Track Bijan Kamkar
هرگاه که به شهرستان میرفتم ودرآنجا زندگی میکردم ارتباطم با دنیای هنر قطع میشد حال امروز در شرقیترین نقطه پایتخت ساکن است این رسالت را در خود احساس میکند که به همراه همسرش نجمه تجدد به آموزش نسل آینده موسیقی ایران بپردازند.
به گفته او نجمه خانم حامی بزرگی در رسیدن به اهدافش بوده است؛ بانوی هنرمند عرصه موسیقی آوازی که خشت به خشت دیوار زندگیاش را به همراه همسرش استاد بیژن کامکاربا عشق به هنر و موسیقی بنا نهاد. خانهشان معطر به هنر و موسیقی است. در کنار پنجره سالن پذیرایی منزلش دو دیوارقرار دارد، که هر کدام بخشی از تاریخ موسیقی بیژن کامکار را بهتصویر میکشد. عکسی سیاه و سفید نقش بسته بردیوار، روزهای کودکی و نوجوانی بیژن بههمراه پدرش استاد حسن کامکار و برادرانش هوشنگ، ارژنگ، اردشیر، ارسلان، اردوان را روایت میکند. عکس دیگر جشن طوس است که در آرامگاه فردوسی برگزار شد«در این عکس استاد شجریان حدوداً 31 سال دارد و من 24سال» عکس بعدی نخستین کنسرت بعد از انقلاب در میدان آزادی است. دیگر تصاویر، دیوار خانه را از کنسرت شورانگیز، کنسرت دستان، نخستینباری که دف به روی صحنه آمد، تابلوهای شعربا خط نستعلیق و ساز دف مزین کرده است. بیژن کامکار نخستین فعالیت حرفهایاش را در رادیو سنندج بهعنوان خواننده آغاز کرد و امروز نوازنده بیبدیل ساز دف است. نجمه تجدد نیز از بانوان موفق موسیقی سنتی است که در گروه تنبور شمس به فعالیت میپردازد. این دو هنرمند شرایط را پراسترس و تنشزا درموسیقی امروز میدانند که سبب گمراه شدن جوانان از مسیر صحیح موسیقی است. گفتوگو با استاد بیژن کامکار و نجمه تجدد را در ادامه میخوانید.
شما ازبانوان خوش ذوق و قریحه عرصه موسیقی آوازی است؛ در ابتدا بفرمایید چطور شد تصمیم گرفتید وارد عرصه موسیقی شوید! آیا این علاقه پیش ازحضور درگروه کامکارها بوده است؟
نجمه تجدد: شروع این اتفاق به دوران کودکیام برمیگردد. آن دوران نخستین فضای عمومی که آوازخواندن را درآن تجربه کردم یک اتوبوس بود و مادرم درکنار من. مردمانی که دراتوبوس حضور داشتند برای ادامه این کار بسیار تشویقم میکردند و درتمام آن مدت زمان نگرانی مادرم از این کار من بخوبی قابل مشاهده بود. درتمامی آن سالهایی که درعرصه موسیقیآوازی فعالیت میکردم هیچ آشنایی با خانواده کامکارها نداشتم وتنها به طریق گروه عارف و شیدا(سال 64) با نام این خانواده آشنا شدم. نخستین دیدار با آقای بیژن کامکار در کنسرت شورانگیز به همراه آقای حسین علیزاده بود. علاقهمندی و فعالیت درعرصه موسیقی این کنجکاوی را در من ایجاد کرد که بدانم یک هنرمند چگونه میتواند هم یک خواننده خوب باشد و هم نوازنده ساز! همین امرسبب آشنایی من با آقای کامکار شد که بعد از آن ازدواج صورت گرفت و در این گروه آغاز به فعالیت کردم.
من متولد تهران هستم و پدرم ازمهاجران روسیه؛ زمانی که پدرم به ایران آمد با مادرم آشنا شد و ازدواج کرد. پدربزرگم اهل بیجار است و تقریباً میتوان گفت نسل نژادی من کرد زبان است البته دیگربا این گروه همکاری ندارم و شاید یکی ازدلایل آن صحبت منطقی آقای هوشنگ کامکار است که اشاره داشتند، من خواننده هستم و باید اصل صدایم شنیده شود نه آنکه بهصورت زیر صدا باشد، بنابراین و درگروه شمس با آنکه بهعنوان همخوان معرفی شدهام صدای من بهطور کامل شنیده میشود.
درعرصه هنر، هنرمندان بسیاری هستند که به صورت یک زوج هنری فعالیت میکنند، به نظر شما آیا این اتفاق میتواند در روند کاری هردو نفرتأثیرگذار باشد؟
تجدد: نمیتوان با قاطعیت نظرمثبت داد و ممکن است دربرخی کارها اختلاف سلیقه وجود داشته باشد و دچار مشکل شوند. بهطورکلی درزندگی ما هرزمان که آقای بیژن کامکار اجرای کنسرت داشتند برای آنکه بدون استرس این برنامه برگزار شود تمام زمانم معطوف به کارهای ایشان بود اما وقتی که برای هردو اجرای برنامه باشد قطعاً مشکلات کاری من بیشترخواهد بود.به هرحال یکسری وظایف زندگی برعهده من است. اما اگر از جنبه هنری به این مسأله نگاه شود باید بگویم اجرای برنامه درکنارهم حال خوب و یک تجربه خوب را به وجود میآورد و باعث میشود مشکلات کاری یکدیگر را گوشزد کنیم.
بیژن کامکار: بعد از شکلگیری انقلاب اسلامی یکسری عوامل برای بانوان بازدارنده شد از جمله اینکه خانمها نمیتوانستند در عرصه موسیقی آوازی فعالیت کنند و ممنوع صدا شدند؛ درواقع این حرکت به نوعی عدم حمایت برخی مسئولان را نسبت به هنرمندان نشان میدهد درغیر این صورت بهترین شکل آن است که زوج با یکدیگر فعالیت کنند. خارج از ایران درعرصه خوانندگی یا سینمایی زوجهای بسیار موفقی حضور دارند که این موفقیت را درکنارهم بهدست آوردهاند مانند «رومینا پاور و آلبانو» که حتی توانستند درسطح جهانی تأثیرگذار باشند.
با توجه به محدودیتهای موسیقی بانوان بعد از انقلاب آیا انگیزهای برای ادامه کارهمسرتان ایجاد میکردید یا آنکه با این هجمهها و مخالفتها ترجیح میدادید دیگر فعالیت نکند؟
کامکار: فعالیت درعرصه موسیقی خوانندگی و مشخصاً به مانند ورزش تا یک سن خاصی توانایی انجام آن وجود دارد. آن زمان با آنکه خانم تجدد دراوج شکوفایی صدا دچار این بدشانسی شده بود و صدای بانوان ممنوع شد اما با وجود این کاملاً موافق ادامه کار ایشان بودم. من نمیتوانم دراین باره کاری انجام بدهم، ولی بارها اعلام کردهام و بازهم میگویم حاضرهستم از همین امروز برای بانوان آهنگ بسازم. البته دو، سه مرتبه این اتفاق افتاده است. متأسفانه اجرای کنسرت وانتشار آلبوم تنها راه ارتباط و معرفی کار ما به مردم است و همچنین تنها راه ارتباط بانوان با مردم هم برگزاری کنسرت است. البته من ونجمه خانم کارخود را ادامه دادهایم و تا به امروز حدود 6 آلبوم مشترک منتشر کردهایم که آخرین آلبوم «جامه رنگین» است که آقای علیرضا فیض بشی پورهم در آن همکاری داشتهاند. هنرمندان دررسانه ملی جایگاهی ندارند و درواقع هیچکدام ما معیار و انتظارات یکدیگر را قبول نداریم.ابررسانههایی چون رادیو و تلویزیون میتوانند در ارتباط ما هنرمندان با 80 میلیون نفر جمعیت ایران بسیار تأثیرگذار باشد.
تجدد: آوازخواندن ازکودکی برایم لذتبخش بود و هیچ گاه از این ماجرا دور نبودم تا اینکه توانستم آن را به جایی برسانم که به رسمیت شناخته شود. پیش ازانقلاب عرصه موسیقی برای بانوان بسیارگسترده بود و تقاضای زیادی برای اجرا وجود داشت اما به موسیقی آن دوران که یک موسیقی روز و مصرفی بود چندان علاقهای نداشتم و با وجود عشق به موسیقی هیچگاه نخواستم در این زمینه فعالیت کنم تا اینکه باصدای خانم پریسا درگروه موسیقی عارف و شیدا آشنا شدم. ایشان خواننده اداره کل هنرهای زیبا بودند و بعد ازآن به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی پیوستند. این اتفاق روزنهای امیدوارکننده برای موسیقی و انگیزهای مثبت برای ادامه مسیرم بود. اگر امروز موسیقی بانوان با ممانعتهایی مواجه است چندان دلخور نیستم و به تربیت شاگردان در این عرصه میپردازم بلکه روزی این بانوان با استعداد موسیقی آوازی روی صحنه اجرای عمومی داشته باشند.
از چه سالی همکاری شما و خانم تجدد شکل گرفت؟ آیا در گروه عارف و شیدا هم ایشان حضور داشتند؟
کامکار: حدوداً 12 سال گذشته بود که درگروه تنبورشمس وگروه دانشجویان سوره به همراه آقای ذبیحی همکاری ما آغاز شد. اما درزمان شکلگیری گروه عارف و شیدا با ایشان آشنایی نداشتم و آن دوران نجمه خانم هنرجوی موسیقی آوازی آقای ناصحپور بودند و در نزد دیگر استادان بنام موسیقی چون غلامحسین بنان، حسین قوامی، محمود تاجبخش و داوود گنجهای آموزش موسیقی دیدهاند. اکثر آلبومهایی که من و نجمه خانم منتشرکردهایم بهصورت همصدایی بوده علاوه براین در کشورهایی چون هلند، فرانسه، انگلیس و… اجرا داشتهایم و بعد از آن ایشان خواننده رسمی گروه شمس شدند که البته من و طهمورث پورناظری هم در این گروه حضور داشتیم و باید بگویم با وجود این ممنوعیتها توانستیم کارهای بسیاری انجام بدهیم. بهطور مثال من را بهعنوان یک خواننده کرد زبان میشناسند در صورتی که بیشترین آوازهایی که خواندهام فارسی بوده است.
خانم تجدد شما سبک خاصی از موسیقی آوازی را دنبال میکنید؟
تجدد: خیر. موسیقی سنتی ایران برایم مهم است و بهدنبال سبک خاصی از موسیقی آوازی نبودهام. هربارکه اشعار شاعران بزرگ کشورم را با ردیفهای موسیقی ایرانی میشنوم به مانند روز اول عاشق و شیفته میشوم و با وجود 27 سال تلاش دراین عرصه هنوز هم این اشعار و موسیقی برایم لذتبخش است و تازگی دارد و قطعاً همین امر توانسته تا به امروز ناملایمتیهایی را که بر موسیقی بانوان روا بوده است نادیده بگیریم و راه خودمان را ادامه بدهیم.
یکی از اشکالاتی که در موسیقی بانوان به چشم میخورد اجرای قطعات تکراری در کنسرت بانوان است؛ این مسأله بهدلیل نبود آهنگساز برای بانوان بوده یا اینکه نوآوری دراین حوزه کمتر وجود دارد؟
نجمه تجدد: خود من به شخصه تا به امروز آنچه خوانده و اجرا کردهام خوشبختانه تکراری نبوده؛ یا بهصورت یک آهنگ جدید اجرا شده یا تنظیم دوبارهای داشته است. همچنین در دیگر کارهایی که آقای هوشنگ کامکار و اردشیر کامکار ساخته یا تنظیم کردهاند نیز اجرای آنها را برعهده داشتهام. متأسفانه در موسیقی بانوان همه چیز عجولانه انجام میگیرد و هنر به سمت مادیات درحال حرکت است.
استاد کامکار نظرشما درمورد موسیقی بانوان چیست؟ آیا به نسبت بعد از انقلاب تغییر و تحولات مثبتی در آن ایجاد شده یا اینکه این محدودیتها درعدم رشد این موسیقی تأثیرگذاربوده است؟
بیژن کامکار: پاسخ دادن به این سؤال قدری مشکل است. یک اصلی که همیشه وجود دارد این است که هرگاه مانعی برسرراه کاری قرار گیرد رشد بیشتری خواهد داشت. زمانی مرحوم محمدرضا لطفی برای پیدا کردن یک نوازنده عود تمام تهران را زیر و رو میکرد اما وجود نداشت ولی امروز هزاران شاگرد عود نواز از زنده یاد منصورنریمان، ارسلان کامکار و… حضوردارند. یک دوران تنها دف نواز ایران من بودم ولی امروزه صدها نفر دف مینوازند. موسیقی بانوان هم به همین صورت است. درگذشته تعداد بانوان خواننده بسیار اندک بود اما امروزه تنها در زمینه ردیفخوانی بیشتر از 20 نفر خواننده حضور دارند که عرصهای برای ارائه موسیقی و هنرشان فراهم نیست ولی به کار خود ادامه میدهند. شاید این حمایت نشدنها و ممانعتها باعث این اتفاقات شده است. من هیچگاه نجمه خانم را حمایت نکردم و همیشه ایشان با انگیزههای خوبشان پشتیبان من بودند.
نسبت فامیلی به نوعی باعث شده اعضای خانواده کامکارها در زمینه ساخت و تنظیم موسیقی با خانم تجدد همکاری داشته باشند اما دیگر بانوان هنرمند از چنین تجربه و همکاری بیبهرهاند؛ حضور یک آهنگساز مرد برای صدای خانمها محدودیتهایی را ایجاد میکند شما دراین زمینه چه حمایتهایی را خواهید داشت؟
بیژن کامکار: همیشه حامی موسیقی بانوان بوده و هستم و تا حدی که شاگردان نجمه خانم بخواهند همکاری داشتهام و اغلب آلبومهایم را در اختیار آنها میگذارم تا گوش کنند. موسیقی بیان احساسات پاک و زیبای انسان است. موسیقی یک زبان بینالمللی بوده است و براحتی میتوانیم ازنوع موسیقی یک فرد از درون و احساسات او باخبر شویم بنابراین مگر میشود حس انسان را تغییرداد!
آیا موسیقی ایرانی نیازبه نوآوری دارد؟
بیژن کامکار: خیر. ماباید به آنچه داشتهایم وفادار باشیم. باید بگوییم هزار سال پیش مردم چه نوع موسیقی را گوش میدادند! باید تمام کشورم بهلحاظ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و… تغییر کند تا من تغییرکنم. اگرجامعه من از هر نظر تکامل پیدا کند من نیزتکامل پیدا میکنم. حدود 60 سال است که درعرصه موسیقی فعالیت میکنم و آن زمان موسیقیهایی چون «آرایش غلیظ»، «چرا رفتی» و… وجود نداشت یک اورتور بود که با یک مقدمه شروع میشد و مجموع آن یک موسیقی ایرانی بود. اما امروز تمام قالبها شکسته شده است و میبینیم که موسیقی روز و مصرفی ما هر روز به یک نوعی تعریف میشود اما با این تفاسیر آنچه میشنویم بیان احساسات پاک انسان و اتفاقات پیرامون اوست.
آیا آنچه بهعنوان اتفاقات پیرامون ما به زبان موسیقی بیان میشود کاربرد درستی برای مردم دارد؟
بیژن کامکار: در حال حاضر منبع موزیسینها شرایط جنگ داعش و جنایت آنها است به همین دلیل بیان احساسات پاک بشری جای خود را به استرس وعصبانیت داده است. اگر به هر چیز دید عمقی و ریشهای نداشته باشیم نابود میشود. وقتی داعش افرادی را اسیر میکرد به آنها میگفت فلان آیه دررابطه با چه چیزی نازل شده است و اگرآن شخص نمیدانست به جای آموزش فوراً او را میکشتند؛ موسیقی ما هم امروز کشته شده است به این علت که وفادار به اصل و ریشه تاریخ آن نیستند یا بلد نبودند.
یعنی آنچه امروز به گوش ما میرسد یک موسیقی نابوده شده است؟
بیژن کامکار: بله. اگر فضای پیرامون ما پرتنش و استرسزاست نیازاست که با موسیقی آن را به تصویر بکشیم اما نه اینکه یک کار عمومی و سطحی ارائه شود.
خوانندههای موسیقی آوازی و استادان هم دراین باره تأثیر گذاربودهاند؟
بیژن کامکار: خیلیها ممکن است خود را وفادار به اصل ندانند و تعهدی برای خود احساس نکنند ولی بسیار پرقدرت کار خود را ادامه میدهند و ضرورتی نمیبینند که به اصل آن وفادار باشند. شاید آنها نمیخواهند بار تاریخی موسیقی را به دوش بگیرند. وقتی دریک کشورسه هزار خواننده پاپ جوان وجود دارد اگر یک نفر که موسیقی ایرانی را بخوبی میخواند و میداند به سمت موسیقی پاپ برود ظلم کرده است. اگر برای مادیات یا محبوبیت است ازطریق موسیقی ایرانی هم میتوان به آن رسید.
آیاموسیقی سنتی بانوان نیازمند بهروزرسانی و نوآوری است یا آنکه بهمانند گفتههای استاد کامکار معتقد هستید که این ریشه باید حفظ شود؟
نجمه تجدد: من به موسیقی اصیل ایرانی اعتقاد دارم و باید ادامه دهنده نسل گذشته موسیقیام باشم و آن را حفظ کنیم. امروز دیگر کسی نمیتواند تصنیف زیبا و دلنشین«دیدیای مه که ناگه رمیدی و رفتی…» شعری از استاد رهی معیری و صدای هنرمندان بزرگ گذشته را بخواند و بشنود. به نظرمن اگر برای مردم امروزما که عصیانزده و سرگشته شدهاند یک اتفاق موسیقایی بهمانند همان سالها تکرارشود قطعاً مردم به آن رجعت خواهند کرد. امروزه جوانهای هنرجویی میبینم که در دوران ما نبودند و با وجود سن کم به عشق وعلاقه خودشان نه حمایت خانواده به موسیقی سنتی روی آوردهاند. مردم از موسیقی آرامش میخواهند نه استرس و اضطراب.
بیژن کامکار: پرچم ایران سه رنگ است و هر شاخصهای چون ادبیات، زبان، موسیقی و…که در ایران وجود دارد پرچم ما محسوب میشود. پرچم موسیقی باید برافراشته شود نه آنکه تغییرکند. من به جوانان میگویم درهرسبک موسیقی که کار میکنید پاپ، جاز و… آن را منبع الهام خود قراردهید. بهعنوان یک نصیحت پدرانه نه یک موزیسین ازهمه پاپنوازان ایران تقاضا میکنم اگرمیخواهید درمارکتهای جهانی قراربگیرید وارزش پیدا کنید ملودی اصلی خود را موسیقی ایرانی قراردهید وگرنه درهیچ مرکزی قرار نخواهید گرفت. مردم ما موسیقی را به اشتباه گوش میدهند.
با این تفاسیر چرا به موسیقی فولک ایران که بکر باقی مانده است کمتر پرداخته میشود و شاید تنها به یک تعداد جشنواره خلاصه شود؟
بیژن کامکار: بهتر است اینگونه پاسخ بدهم چرا برج میلاد درکرمانشاه یا در تبریز ساخته نشده و همه چیز در مرکز که تهران باشد اتفاق میافتد؟ آیا در تهران یک گروه خوب کردی به چشم میخورد؟ زمانی که پدرم موسیقی تدریس میکرد هر موزیسینی که نزد ایشان میآمد به محض اینکه یک مقدار از آب و گل در میآمد به تهران میرفت. البته باید به آنها حق داد به هرحال همه امکانات در تهران موجود است از دانشکده موسیقی گرفته تا اغلب ادارات دولتی که مجوز آلبوم و کنسرت را صادر میکند. هرگاه که به شهرستان میرفتیم و زندگی میکردیم ارتباطمان با دنیای هنر قطع میشد اما تهران این ارتباطها را گسترده میکند. در تهران ارکسترسمفونیک یا ارکستر ملی وجود دارد، اما در شهرستان حتی یک سالن استاندارد هم به چشم نمیخورد. البته ناگفته نماند با آنکه تمام امکانات در تهران متمرکز شده گروههای موسیقی بخوبی دیده نمیشوند و همین امر سبب شده موسیقی فولک و مقامی در شهرستانها رشد کمی داشته باشد.
نجمه تجدد: وقتی با موسیقی مخالفت میکنند همین یک مقدار اجرای موسیقی نواحی هم برای ما بسیار ارزشمند است. مجوز اجرای کنسرت در شهرستانها به سختی صادر میشود یا اگرهم صادر شود اجازه اجرای برنامه نمیدهند. متأسفانه موسیقی ما آرام آرام به سمت نابودی و فراموشی میرود.
به نظر شما چرا بانوان هنرمند موسیقی نمیتوانند در شهرستانها اجازه اجرای موسیقی داشته باشند؟
نجمه تجدد: البته این مسأله برای من کمتر پیش آمده است و همین چند ماه اخیر برای یک اجرای موسیقی بانوان به شهر کرمانشاه دعوت شدم. اما اینکه اجازه نمیدهند بانوان فعال عرصه موسیقی در شهرستان اجرای برنامه داشته باشند یک توهین است.من با موسیقی به خدا میرسم و اصلیت را پیدا میکنم بنابراین زمانی که مسئولان با آن مخالفت کنند با انسان بودن من مخالفت دارند با این تفاسیر چه اعتراضی میتوانم داشته باشم!
بیژن کامکار: در دین اسلام مسائل مورد شک بسیار است یعنی نه حلال است نه حرام. بهطور مثال موسیقی حرام نیست. اگر مراجع بزرگ کشور ما در رسانهها رسماً اعلام کنند که موسیقی حرام است به خدا سازم را زیر پایم میگذارم و دیگر دست به آن نمیزنم. پس چرا ما باید مانع چیزی شویم که در شک و شبهه است! درکجای قانون نوشته شده موسیقی حرام است؟ حضرت امام(ره) از موسیقی «شهید مطهری» لذت میبردند؛ یا اینکه از رهبری نقل شده که فرمودند به موسیقی «مردان خدا پرده پندار دریدند» علاقهمندم.موسیقی ما هم به شکل زیبا ارائه شده و هم به کثیفترین شکل ممکن، اما کسی که بهکثیفترین شکل آن را ارائه داده مقصر است نه موسیقی.
شما در دوران انقلاب هم فعالیت بسیاری در عرصه موسیقی داشتید آیا شرایط آن دوران هم به مانند امروز بود؟
بیژن کامکار: آن دوران چون موسیقی را حرام میدانستند به سمت و سوی ما نمیآمدند و ما به سمت موسیقی میرفتیم و پابهپای مردم حرکت کردیم اما هیچ حرکت سیاسی انجام ندادیم و هر اتفاقی افتاد منبع الهام ما بود. بهطور مثال میدان ژاله را به خون کشیدند، یکصدا خواندیم «ژاله خون شد». نخستین سرود جنگ را من خواندم که ساخته آقای لطفی بود و درزیر زمین وزارت ارشاد ضبط شد. مجموعه چاووش هیچگاه سیاسی نبود اما همه نوع طرز فکری در آن وجود داشت و هیچگاه تفکرخودمان را پنهان نکردیم.
امروز هم هنر پابهپای مردم حرکت میکند؟
بیژن کامکار: بله. اگر نتواند پا به پای مردم حرکت کند و مانع آن شوند موسیقی زیرزمینی خواهد شد. امروز نسبت به رژیم گذشته خوانندگان بسیارخوبی حضوردارند که هنوز شناخته نشدهاند. به ما میگویند موسیقی اصیل کارکنید اما حمایت نمیشود؛ راه مردم گم شده است. اگرحسرت موسیقی گلها را دارید همین حالا یک پشتوانه مالی برای من قرار بدهید تا 30-20 گروه گلها تشکیل بدهم. موسیقی ما بازده ندارد و به مانند آموزش و پرورش باید یارانه به آن اختصاص دهند. اکثریت گروههای موسیقی که با شور و شوق کار خودشان را دنبال میکنند بعد از 3-2 سال از هم پاشیده میشوند به این علت که ما خودمان به همدیگر دستمزد میدهیم. چرا من باید از آقای شجریان یا از آقای مشکاتیان دستمزد بگیرم؟ تمامی اینها به این دلیل است که یک منبع مالی و یک مدیر مدبر و کاردان نداریم و در آخر اینکه حمایت مردم از هنرمندان صفر مطلق است. آیا کتاب هم حرام است؟ سرانه سالانه مطالعه مردم صفر شده است؛ این پهلوانان عرصه کتابنویسی راه نادرست را انتخاب کردهاند؟
چرا آن خلاقیتی که درعرصه آهنگسازی موسیقی گلها و سنتی وجود داشت کمتر به گوش میرسد؟
بیژن کامکار: اتفاقاً امروزه موسیقی سنتی پیشرفتهترشده است. یک بار نجمه خانم از من سؤال کرد هوشنگ کامکار را تعریف کنم و من گفتم ایشان 50 سال دیر به دنیا آمدهاند چرا که اگر 50 سال زودتر به دنیا آمده بود(در زمان روحالله خالقی)، با دانشی که امروز داشت تمام موسیقی ایران را در دست میگرفت و اگر 50 سال بعد به دنیا میآمد آن زمان برخی مردم می فهمیدند که موسیقی هوشنگ کامکار چیست! در واقع بهتراست بگویم برخی مردم امروزما را بخوبی درک نمیکنند و زمانی که رنسانس فکری در ذهن آنها به وجود آمد و موسیقیهای پاپ، راک و جاز را به کناری نهادند و رجعتی به گذشته کردند تازه خواهند فهمید هوشنگ کامکار چه موسیقیهایی ساخته است.
وقتی امروز نوازندگان جوان دف را میبینم از اینکه دف به دست بگیرم خجالت میکشم و اگر در زمان من بودند نمیگذاشتند بیژن کامکار نفس بکشد. موسیقی از لحاظ کمی رشد بسیارخوبی داشته و در آن سازندگی هم وجود دارد اما ذائقه و پسند مردم تغییر کرده است. آن زمان تلویزیون رأس یک ساعت برنامه موسیقی داشت اما در حال حاضر از یک دیش ماهواره هزار تا کانال و موسیقی دیده و شنیده میشود. باید 50 سال بعد در مورد موسیقی قضاوت کنیم. چرا که مردم خسته از موسیقیهای امروزی و مصرفی هستند و به دنبال موسیقی تفکر میروند.
شرایط و اوضاع موسیقی را چگونه ارزیابی میکنید؟
نجمه تجدد: بهتراست بگوییم بعد از دولت هشتم دیگرهیچ امیدی به موسیقی وجود ندارد. بانوان موسیقی کشورمان سالن و مجوزی برای اجرای کنسرت ندارند وحتی روز به روز این موانع سختترمیشود و با این حساب باید بگویم چشمانداز و امیدواری به موسیقی بانوان نخواهیم داشت. انتظارما این است دولت تدبیر وامید هنرمندان همه عرصههای هنری را مورد حمایت قرار بدهد. مسئولان دولتی باید درکنار بودجههایی که برای هر ارگان و سازمانی اختصاص مییابد برای حوزه فرهنگ و هنرهم یک بودجه خوب و مناسب تعریف کنند. اما متأسفانه طی این سالها چنین اتفاقی نیفتاده است. سالنهای اجرای کنسرت به جز تالار وحدت از استاندارد لازم برخوردار نیستند. درپایان امیدوارم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بتواند حمایتی ازاین قشر مظلوم و بدون حامی داشته باشد.
بیژن کامکار: بازهم تأکید میکنم موسیقی بیان احساسات پاک و زیبایی است و نمیتواند حرام باشد. تغییر وضعیت موسیقی و ایجاد امکانات برای آن در شرح وظایف هیچ وزیر، وکیل و مسئولی نیست جز مراجع که فتوا صادر میکنند. نباید بگذارند مانع اجرای کنسرتهای موسیقی شوند. دولت باید برای 30 استان کشور بودجه احداث سالن اختصاص بدهد. البته اجاره سالنهای موسیقی هیچ یارانهای برای هنرمند ندارد و تنها یک درصد ناچیز آن به هنرمندان موسیقی اختصاص مییابد. ناگفته نماند در ارائه بخشی از مشکلات موسیقی که به آن اشاره شد مردم هم نقش مهمی دارند و باید با بینش عمیقی که نسبت به این موضوعات دارند تلاش کنند به خاستگاه خود برسند و دولت هم به خواستههای آنها توجه کند.