Download new Track Mohsen Chavoshi
بنا به اعلام تهیهکننده این اثر
گراتومیک – تهیهکننده آلبوم «ابراهیم» جزئیاتی از میزان فروش این اثر را برای نخستین بار بازگو کرد.
در حالی که حدود یک ماه از انتشار آلبوم «ابراهیم» گذشته، هادی حسینی از فروش بیش از دومیلیارد تومانی آلبوم جدید محسن چاوشی خبر داد و گفت: «استقبال از پیشفروش اینترنتی آلبوم ابراهیم بسیار جالب توجه بود و حدود یکصد و پنجاه هزار نسخه از آلبوم به صورت اینترنتی و پیش از انتشار اثر پیشفروش شد.»
این تهیهکننده درباره فروش فیزیکی آلبوم «ابراهیم» نیز گفت: «چند عامل بیرونی مثل حذف دو قطعه مهم آلبوم در نسخه فیزیکی و شرایط اقتصادی مردم کمی به فروش فیزیکی آلبوم آسیب زد. علاوه بر این ما اولین آلبوم را در اوج شرایط بد بازار و نبود مواد اولیه منتشر کردیم و بنا به شرایطی که پیش آمده بود و همه قیمتهای تولید و مواد اولیه تهیه آلبوم موسیقی چند برابر شده بودند، به ناچار کمی قیمتها را بالا بردیم. همه این شرایط باعث شد آمار فروش نسخه فیزیکی کمی نوسان داشته باشد. پخش آلبوم در سراسر ایران در بهترین حالت انجام شد و تعداد دقیق فروش نسخه فیزیکی حدود دو ماه بعد و پس از جمعآوری همه نسخههای باقیمانده مشخص خواهد شد.»
هادی حسینی افزود: «آلبوم ابراهیم تا این لحظه بر اساس جمعبندیهای شرکت پخش، بیش از دو میلیارد تومان فروش داشته و پیشبینی میشود تا آخرین مرحله جمعآوری آلبوم، این رقم به چیزی حدود سه میلیارد تومان برسد. البته که این میزان فروش بسیار مطلوب است و از استقبال ویژه دوستداران موسیقی از آلبوم حکایت دارد. ولی مشخصاً حذف دو قطعه مهم از آلبوم در نسخه فیزیکی باعث شد پیچیدگیهایی برای عرضه این نسخه به وجود بیاید.»
پرفروشترینهای موسیقی بعد از انقلاب؟
درباره آمار پرفروشترین آلبومهای موسیقی در ایران روایتهای مختلفی منتشر شده و با توجه به مکانیسم عرضه و انتشار آلبومهای موسیقی و ساز و کار سنتی در توزیع آلبومها در بازار، هرگز مرجع درست و قابل استنادی برای ارائه آمار فروش آلبومها نبوده و نیست. در این بین تنها بخشی که میتوان از آن به عنوان مرجع رسمی در اعلام آمار پرفروشترین های بازار موسیقی کشور نام برد، اظهارات تهیه کنندهها و مسئولین پخش آثار موسیقی در کشور است و گاهی نیز خود خوانندهها در این باره اظهار نظراتی را داشتهاند.
اردیبهشت ۱۳۹۳ و در پانزدهمین سالروز انتشار آلبوم «دهاتی» شادمهر عقیلی، صفحه رسمی این خواننده در فیسبوک تیراژ آلبوم «دهاتی» را ۱۰ میلیون نسخه اعلام کرد و از آن به عنوان پرفروشترین آلبوم تاریخ موسیقی پاپ ایران بعد از انقلاب اسلامی نام برد.
غلام علمشاهی (مدیر شرکت آوای نکیسا از قذیمیترین شرکتهای تهیه و تولید آثار موسیقی در ایران) درباره پرفروشترین آلبومها نظرات جالبی دارد: «آلبوم «حسرت» آقای اصفهانی حدود یک میلیون و پانصد هزار کاست فروش رفت و حدود صد هزار نسخه هم CD این آلبوم فروش رفت. آن زمان هنوز CD به این شکل باب نشده بود و بحران دانلودی هم که این روزها همهگیر شده، وجود نداشت. ولی آلبوم «دهاتی» شادمهر قطعاً پرفروشترین آلبوم تاریخ موسیقی پاپ ایران است. هیچ شک و تردیدی در این موضوع نیست.»
آلبوم «85» با صدای بنیامین بهادری، آلبوم «غریبه» با صدای فریدون آسرایی، آلبوم «کما» با صدای حمید عسکری، «غزلک» با صدای «سعید شهروز» و… از جمله دیگر آثار پرفروش موسیقی پاپ پس از انقلاب بودهاند.
در این بین عدهای علیرضا افتخاری را خواننده پر مخاطبترین آلبوم تاریخ موسیقی ایران میدانند. او در سال 1374 آلبومی با عنوان «نیلوفرانه» را روانه بازار کرد که با استقبال فوقالعاده مردم روبهرو شد. فروش حدود 3 میلیون نسخهی این آلبوم، رکوردی قابل توجهرا در تاریخ موسیقی ایرانی ثبت کرد.
دانلود آلبوم محسن چاوشی ابراهیم
Download new Track reza yazdani
ما مشکل فرهنگی داریم
گراتومیک – رضا یزدانی، خواننده موسیقی پاپ و راک، مشکلات اقتصادی جامعه را ناشی از فقر فرهنگی میداند و میگوید فقر فرهنگی امروز جامعه ایران خیلی عمیقتر از دوره جنگ است.
این خواننده در پاسخ به سوالی درباره افرادی که بدون این که نیاز خود را شناسایی کرده یا بدانند چه میخواهند، خرید میکنند،گفت: «همان ضربالمثل قدیمی؛ از ماست که برماست! ما مشکل فرهنگی داریم. در جوامعی که از نظر فرهنگی پیشرفت کردهاند در شرایط سخت که باخبر میشوند کشورشان شاید دچار مشکل شود، عکس رفتار ما، رفتار میکنند یعنی دلار نمیخرند، احتکار نمیکنند، ارزاق عمومی را نمیخرند و در خانه انبار نمیکنند، پشت هم هستند و از یکدیگر حمایت میکنند، اما ما چون دچار فقر فرهنگی شدهایم، به بازار یورش میبریم؛ دلار، طلا، ماشین، روغن، پوشک و… میخریم… فقط فقر فرهنگی باعث این اتفاقات میشود و خلاص. دنبال دلیل دیگری نباشید.»
اما کشور ما هشت سال در جنگ مقاومت کرده و مردم پشت هم بودند و نشان دادند که از نظر فرهنگی کاملا رشد کرده و میتوانند جهانیان را حیرتزده کنند… یزدانی حرف را قطع میکند و میگوید: «الان فقر فرهنگی ما خیلی عمیقتر از دوره جنگ است. این مردم هیچ شباهتی به مردم آن دوره ندارند… آن زمان مردم برای نجات یکدیگر روی مین میرفتند و خود را به کشتن میدادند تا دیگری زنده بماند، الان فکر میکنید، کسی حاضر است برای دیگری روی مین برود؟ آنچه ما دیدیم در این چند ماه اخیر، فقط بیرحمی بود و بس. بهنظرم باید از خودمان شروع کنیم، چرا فکر میکنیم چون پول داریم باید دلار بخریم، آنهم در شرایطی که میدانیم این خرید به دیگر مردم صدمه میزند و بازار را ملتهب میکند.
باید بههم رحم کنیم، مردم خیلی نسبت به هم بیرحم شدهاند. برف میبارد و کمی راهبندان میشود به جای اینکه به هم کمک کنیم، کرایه را چهار برابر میکنند ! در برف پارسال که یخبندان شد، از فرودگاه امام تا تهران حتی کرایه به یک میلیون تومان هم رسید ! این یعنی چی؟ این حجم از بیرحمی چه معنایی دارد؟ چطور به خودت اجازه میدهی به هموطنت چنین کرایهای را پیشنهاد بدهی؟ این رفتارها برایم قابل درک نیست! تا زمانی که نسبت بههم بیرحم باشیم هیچ چیز در این کشور درست نمیشود.»
بیرحمی شکلهای متفاوتی دارد، یک نوعش این است در شرایطی که بیکاری، گرانی و بیپولی یقه خیلی از مردم را گرفته و آنها را کلافه کرده، یکعده زندگی اشرافی خود را به نمایش بگذارند، هم در زندگی واقعی و هم در شبکههای اجتماعی. وقتی این رفتارها از افراد معروف و سلبریتیها دیده میشود، بیشتر آزاردهنده است، این رفتارها را چگونه میشود توجیه کرد؟ رضا یزدانی میگوید: «من هرگز وارد این بازیها نشدهام و از این رفتارها فراریام. این که یک آدم حالا معروف یا غیر معروف لباس خوب و حتی گران بپوشد یک طرف ماجراست اما وقتی تصمیم میگیرد با این لباس ظاهر نمایی کند و پز بدهد دیگر قابل قبول نیست. با چه توجیهی یک آدم معمولی یا معروف باید پول قرض بگیرد، ماشین لوکس بخرد، با آن عکس بگیرد در اینستاگرام به اشتراک بگذارد که به اصطلاح توی چشم باشد؟!»
رضا یزدانی که اهل حرف و نصیحت در شبکههای اجتماعی نیست، به عنوان کلام آخر میگوید: «این روزها بهترین زمان است که دستبه دست هم بدهیم، ساز مهربانی کوک کنیم و به هم رأفت داشته باشیم. بهخدا قسم اگر به هم رحم کنیم همه چیز درست میشود و بازار ارز و طلا و ماشین و… ملتهب نمیشود. به نظرم همه مشکلات اقتصادی این روزها را خودمان به وجود آوردهایم. هیچکس به اندازه خودمان، دشمن ما نیست.»
Download new Track hami
مردم گرسنه و بی پول دیگه دلشون برای اسکار و بیلبورد تبلیغاتی دلقکهای سیاسی غش نمیره
گراتومیک – حمید حامی با انتشار متنی کنایه آمیز و جنجالی در صفحه اینستاگرام خود، از مسئولین و هنرمندان انتقاد کرد.
متن منتشر شده توسط حامی:
میون همهی دل نگرونیهای این دنیای بی رحم و ترس از آدمایی که با بیرحمی تموم منتظر خوردن گوشت تن برادرا و خواهراشون هستن، دلنگرونیهایی که برای عزیزام دارم هر روز بیشتر و عمیقتر، قلب و دنیام رو تنگ میکنن.
قبل ترها و شاید همین نزدیکیها بود که بازیگرها و خوانندههای موج سوار، با ایجاد جنجال و موج تبلیغاتی برای مخفی کردن اوضاع معیشتی مردم و انحراف ذهن مردم از مسایل و مشکلات جاری تلاش زیادی میکردن از قبیل؛ ازدواجهای فرمایشی و تبلیغاتی، ممنوعالفعالیت شدنهای صوری و سیستماتیک، لغو کنسرتهای دروغین و به ظاهر به نفع مردم ستم دیده، بردن جوایز بینالمللی از قبل برنده شده، عریان شدنهای گران قیمت، اعتراضات سازمان یافته و به ظاهر همجهت با مردم و هزار هزار هزار بازی آلوده به پول دیگه، که خوب… خیلی هم موفقیت آمیز بودن، اما مردم گرسنه و بیپول دیگه دلشون برای اسکار و بیلبورد تبلیغاتی دلقکهای سیاسی غش نمیره، مردم گرسنه نون میخوان، نه دروغهای تکراری دلقکهای سینمایی، تلویزیونی و اینستاگرامی.
دیگه حتی جنجالی ترین نمایشهای هنرمندها در فضای مجازی و تبلیغات محیطی و حتی انداختن گرانیها به گردن تحریمها هم نمیتونه حواس مردم رو از سیاه بختی و فقر و اعتیاد و بی فرهنگی و کلاه برداری و اختلاس و موسسهی مالی اعتباری و بلایای دیگه پرت کنه.
من نگران و ناراحت خانواده خودم هستم، نگران آینده، نگران ایران و مردمش، کشوری که به احترامش عمرم رو بدون پول به هنرش فروختم و همچنین خوشحالم، خوشحال از اینکه زمانه نقاب از چهرهی همگان بر میداره.
با آرزوی سلامتی و شادی و آیندهی روشن برای ایران و مردمش، برای خانوادههاتون و هم برای فرزندانتون.
Download new Track reza sadeghi
واکنش رضا صادقی به وضعیت اقتصادی کشور
گراتومیک – رضا صادقی با انتشار پستی در اینستاگرام، به وضعیت اقتصادی کشور واکنش نشان داد.
متن منتشر شده توسط رضا صادقی:
اين مردم ديگه حتى جون شعار گفتن و شعار شنيدن هم ندارن ، اين حرفام نه سياه نمايى و نه تزريق نا اميدى … يه عمر شنيديم ” امريكا هيچ غلطى نمى تواند بكند ” با ديدن معنى ” غلطى نمى تواند ” كاش بعضى ها هم ” غلطى نميكردن ” تا وضع بهـتر از اين بود ..
البته سير خبر از گرسنه نداره ، مردم كارشون از به خون فروشى ، جگر گوشه فروشى ، خود فروشى رسيد و تمام شد الان مرحله خود سوزى ، خود كوبى و هزار نكبت ديگه رسيده … ميفهمم كه ديگه گوشتون از اين حرفا پر شده و اصولا بر اين باور هستين كه ” خودمون انتخاب كرديم ” بقول سروش يه روز خوب مياد ، #خودمون_به_داد_خودمون_میرسیم ….
نه بيرون دلشون به حال ما سوخته و نه درون مارو يادشون مياد … خودمون به همديگه رحم كنيم ، بايد هواى ضعيف ترهارو داشته باشيم حالا با هر نگاهى ، …
من هـيچ برادر و خواهرى ندارم جز ايرانى …
Download new Track Bijan Kamkar
خواننده و نوازنده گروه کامکارها صحبتهایی را در مورد مقوله کنسرتهای خیابانی و رویکرد تلویزیون نسبت به موسیقی بیان کرد.
گراتومیک – بیژن کامکار در پاسخ به این سوال که اخیرا پیشنهاداتی در مورد اجرای کنسرت خیابانی مطرح شده که با توجه به حواشی پیش آمده، عملی شدن یا نشدنش جای بحث دارد، آیا شما در کنار این طرح که با هدف شاد کردن مردم مطرح شده، پیشنهاد دیگری دارید؟ گفت:
من همیشه گفتهام که تلویزیون، ابر رسانه است که می تواند ارتباط من هنرمند را با ٨٠ میلیون نفر مخاطب برقرار کند، اما در حالی که تهران فقط ١٦ میلیون جمعیت دارد و کنسرت خیابانی در بهترین شرایط تنها با چند هزار نفر به اندازه گنجایش استادیوم آزادی، ظرفیت دارد. امکانی که می تواند ارتباط ما را با ٨٠ میلیون نفر ایرانی و حتی خارج از ایران برقرار کند، تلویزیون است؛ ولی متاسفانه تلویزیون هم در عرصه موسیقی مصرفی فعالیت میکند.
وی افزود: ای کاش من را وادار به این جواب نمیکردید، زیرا من دوست ندارم حتی یک مورچه از من برنجند ولی واقعیت امر این است که دوستان عزیز من که در تلویزیون فعالیت میکنند، گاهی اوقات یک خواننده ای را با عناوین و اصطلاحات فوق العاده زیبا و خوب به تلویزیون می آورند که مانند قورباغه می خواند! خب مردم هم آن را قبول می کنند، زیرا آن مجری را دوست دارند و به آنها اعتماد دارند. دختر من در کار سینما است و روزی با او در این مورد صحبت میکردم او به من گفت آن مجری میگوید وقتی که کامکارها را دعوت میکنیم و در برنامه حاضر نمیشوند، ما مجبوریم از این اشخاص استفاده کنیم ! اما من میپرسم خسارتی که از این شیوه وارد میشود را چگونه جبران میکنید؟
این هنرمند موسیقیدان در پاسخ به این سوال که شما چرا در تلویزیون حضور پیدا نمیکنید؟ گفت: من با معیارها و مقیاس های تلویزیون مخالفم و همچنین با معیارها و مقیاس های تلویزیون هم یکی نیستم. چرا که ما نمی توانیم بدون ساز، فقط لب خوانی نشان دهیم ضمن آن که اصولا به لب خوانی اعتقادی ندارم.
بیژن کامکار تصریح کرد: روزی با یک دوست فرهیخته نشسته بودیم و سازی زمین بود، من از آن آقا خواستم که به آن ساز بگوید بنوازد! گفت نمی شود، منظورت چیست؟ من گفتم خُب معلوم است که نمی شود، زیرا این منم که باید با انگشتانم و احساسم چیزی را که یاد گرفتم بنوازم، آن وقت آن شی بی گناه را نشان نمی دهید و منی که گناه کارم را نشان می دهید؟
وی تاکید کرد: ما خواسته عجیب و غریبی نداریم ولی نمی توانم بدون ساز با برادرم اردوان، قشنگ، پشنگ، ارژنگ، ارسلان، اردشیر و سایر اعضای گروه کامکارها، به تلویزیون بروم و لب خوانی کنم. من آرزوی این را دارم که به تلویزیون کشورم که ابررسانه است و موجب ارتباط من و 80 میلیون ایرانی می شود، بروم اما به شرطی که درست و کامل بروم.
Download new Track xaniar khosravi
تو هر جاى دنيا بود ايشون به خاطر همين فيلم همون ديروز بركنار ميشد
گراتومیک – بعد از انتشار فیلمی که در آن وزیر بهداشت خطاب به پیرمردی که با او در مورد وضعیت بد اقتصادی و نداشتن پول برای انجام فیزیوتراپی صحبت میکند پاسخی تمسخر آمیز میدهد، حواشی و جنجال زیادی بوجود آمد و هنرمندان زیادی هم به این موضوع واکنش نشان دادند که یکی از این هنرمندان زانیار خسروی است.
متن منتشر شده توسط زانیار خسروی:
قطعا بيشتر شما اين فيلم رو تو اين يكى دو روز اخير ديدين.
همچين فردى تو هر جاى ديگه دنيا بود حتى نميتونست پزشك خوبى باشه، ولى خوب اينجا ايرانه و ايشون هم الان وزيره!
به كجا رسيديم كه وزير مملكت با كمال وقاحت داره يه شهروند رو مورد تمسخر و تحقير قرار ميده؟
به كجا رسيديم كه اين جمعيت به جاى اينكه جا بخورن و اعتراض كنن دارن ميخندن؟
تو هر جاى دنيا بود ايشون به خاطر همين فيلم همون ديروز بركنار ميشد.
البته به قول آقاى علم الهدى : “ايرانى ها تنها ملتى هستند كه هيچ قدرتى غير از خودشان در سرنوشتشان دخالت ندارد.”
آقاى ظريف هم گفتن كه :”خودمون انتخاب كرديم كه جور ديگه اى زندگى كنيم.”
هر دو نفر كاملا درست گفتن.
ما خودمون براى سرنوشتمون تصميم گرفتيم، خودمون انتخاب كرديم كه جور ديگه اى زندگى كنيم.
پس خودمون بايد بماليمش… #خودت_بمال
منبع: وب سایت موسیقی گراتومیک
Download new Track Alireza Eftekhari
به طور کلی فراموش شدم و هیچ عزیزی سراغی از ما نگرفت
گراتومیک – خواننده باسابقه موسیقی ایرانی در تشریح دلایل کمکاری خود در ماههای اخیر، ضمن اشاره به کم توجهی مدیران و برخی از هنرمندان نسبت به پیشکسوتان، تأکید کرد که هیچ گلایهای ندارد.
علیرضا افتخاری خواننده موسیقی ایرانی با اشاره به فعالیتهای جدید خود در عرصه موسیقی توضیح داد: در این روزها فعلا تلاش میکنم بدون حاشیه و جنجال خانهنشین بوده و مشغول کارهای شخصی خودم باشم. به هر حال من نه اهل تبلیغ و نه اهل جنجال آفرینی هستم و همواره به حقیقت فکر میکنم. گویی اینکه حقیقت به من از طرف برخیها میگوید که آقای افتخاری فعلا نیازی به شما نداریم!
فکر میکنم برخی از مردم عزیز کشورم همچنان علاقهمند این هستند که آواز بخوانم و کار تولید کنم ولی اینکه از چه راهی وارد شوم را نه آنها میدانند و نه خودم. گویا فعلا راهی وجود ندارد و برخیها نه حرمتی قائل هستند، نه بزرگ و کوچک میدانند. آنها اصلا آگاه نیستند که من و هم نسلانم چه تلاشهایی را برای اعتلای موسیقی انجام دادهایم.
البته حدود دو سال قبل بود که یکی دو شب برای ارکستر ملی برنامهای را اجرا کردم اما بعد از آن به طور کلی فراموش شدم و هیچ عزیزی سراغی از ما نگرفت.
من از این شرایط هیچ گلایهای ندارم و تا به امروز نیازم را به صفر رساندهام چرا که بر این باورم این شرایط وجود دارد که باید با آن کنار آمد. شاید این روزها گرفتاری مردم آن قدر زیاد باشد که نه به موسیقی فکر کنند نه به علیرضا افتخاری. آنها فعلا باید کاری کنند که در این شرایط خجالتزده همسر و فرزندانشان نباشند و ای کاش من در شرایطی قرار داشتم که به سهم خودم کاری میکردم تا زحمت آنها کم شود.
Download new Track Behrooz Safarian
حواشی آلبوم ابراهیمِ بازی تبلیغاتی است
گراتومیک – بهروز صفاریان (آهنگساز و تنظیمکننده موسیقی پاپ) در مورد حواشی آلبوم «ابراهیم» محسن چاوشی و 9 ماه انتظار برای دریافت مجوز میگوید: من فکر میکنم اینها بازی تبلیغاتی است.
اگرچه بیش از یک هفته و چند روز از انتشار آلبوم «ابراهیم» محسن چاوشی میگذرد اما به واسطه حواشیاش که تاکنون نیز پاسخی برایشان یافت نشده است، میتوان همچنان در موردش حرف زد.
آلبومی که به واسطه ایرادات شورای شعر و ترانه به اشعار حسین صفا که پیشتر در کتاب «منجنیق» منتشر شده بود، حداقل 9 ماه منتظر دریافت مجوز از دفتر موسیقی ماند و سرانجام با تهدید خوانندهاش به انتشار بدون مجوز در فضای مجازی و با پادرمیانی علی ترابی (مدیرکل دفتر موسیقی)، توانست با شش قطعه روانه بازار شود اما چاوشی دو قطعه مجوز نگرفتهاش را هم با انتشار در تلگرام به گوش علاقهمندانش رساند تا این سوال بیجواب باقی بماند که اگر او پیه انتشار بدون مجوز را به تن مالیده بود، 9 ماه انتظار برای دریافت مجوز چه منطقی داشت؟!
بهروز صفاریان (آهنگساز و تنظیمکننده موسیقی پاپ) که سابقه فعالیتش در عرصه موسیقی به سال 76 برمیگردد، در این مورد گفت: مطالبی که به هم پیوندشان دادید خیلی سال است که مطرح میشوند؛ از زمانی که ما کار در زمینه موسیقی پاپ را شروع کردیم، از نظر خودمان، این مشکلات را داشتیم و تا همین الان هم صحبتش هست اما به نظر من این صحبتها، دیگر قدیمیاند و اکنون عملا چنین مشکلاتی در دفتر موسیقی وجود ندارد! یعنی من فکر نمیکنم کارهایی که نامشان را سخیف میگذارند، یا سیاسی یا اجتماعی یا هر نوعی که گمان کنیم سیستم با آنها مشکل دارد، بخواهند مجوز بگیرند و نتوانند. نمونههایی از هر کدام از این دستهها که نام بردم در بازار هست و میبینیم که مجوز گرفتهاند و روی استیج هم اجرا میشوند. یعنی به نوعی میتوان گفت دیگر ممیزی در مرکز موسیقی ارشاد وجود ندارد و فقط یک کنترل کیفی است که البته آن هم بحث جدایی است که ترجیح میدهم کمی کارشناسانهتر در یک مصاحبه دیگر در موردش صحبت کنم. چون آن هم در مکانیزمش اشتباهات و مشکلاتی هست؛ چه در ممیزی موسیقاییاش و چه در ممیزی ترانه و شعرش ولی اینکه آثاری بخواهند به خاطر نوع ساختارشان بیمجوز بمانند، گمان نمیکنم که حقیقت داشته باشد.
او تصریح کرد: من فکر میکنم اینها یک بازی تبلیغاتی است.
شاید میخواسته در این 9 ماه به دنیا بیاید!
صفاریان که سابقه همکاری با خوانندگان متعددی چون احسان خواجهامیری، شادمهر عقیلی، روزبه بمانی، قاسم افشار، فریدون آسرایی، محمد اصفهانی، خشایار اعتمادی، علی لهراسبی و… را در کارنامه دارد، استدلالش را اینگونه ادامه داد: من از شما سوال میکنم. سیستم موجود، از نظر خودش آدمی موجهتر از محسن چاوشی دارد؟! کسی که هم در 20:30 جا داشته باشد، هم در موسسه اوج، هم آدمهای بدنه سیستم دوستش داشته باشند و هم مردم عادی، خب! این یعنی اوج موجه بودن یک خواننده!
او افزود: از سوی دیگر چاوشی یک دفعه به سراغ شعری عجیب و غریب مثلا به سبک شاهین نجفی نرفته است و همان فرمی را ادامه داده که قبلا هم انجام میداده است و همه اینها باعث میشود من فکر کنم این یک اتفاق تبلیغاتی بوده مثلا از طرف تهیهکننده که فکر کرده است اینطور باشد بهتر است. وگرنه من فکر نمیکنم کسی به آدمی مثل حسین صفا گیر بدهد که کارت ایراد ادبی دارد، محتوایش هم که مشابهاش در بازار هست و محسن چاوشی هم آدم غیرموجهی نیست که به او مجوز ندهند. پس اینجا یک حلقه مفقوده هست که ما نمیدانیم چیست.
او در جواب اینکه حداقل 9 ماه در انتظار مجوز ماندن «ابراهیم» چه معنایی دارد، گفت: شاید میخواستهاند به دنیا بیاید!
صفاریان در پاسخ به اینکه حلقه مفقودهای که به آن اشاره میکند، چیست؟ هم پرسید: تبلیغ؟!
ماجرای استعفای محمدعلی بهمنی و واکنشی به مجوز گرفتن «ابراهیم»
حدودا یک هفته پیش بود که محمدعلی بهمنی (رئیس شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی) با انتشار متنی در صفحه اینستاگرامش استعفای خود را از این شورا اعلام کرد و نوشت: من با آگاهی ِاشتباهم از قبول (ریاست شورای ترانه) -نه بهدلیل اینکه شش ماه است کارشناسانش هم حقوقی دریافت نکردهاند- فقط به این دلیل که دیگر مزاحم ترانههای ضعیف نباشم، با شرم خداحافظی میکنم.» اتفاقی که بسیاری با قرار دادن آن در کنار این اظهارنظر علی ترابی (مدیرکل دفتر موسیقی) در مورد «ابراهیم» که در حاشیه نشست خبری سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر مطرح شد؛ «من براساس مسئولیت خودم سه قطعهای را که اصلاحیه خورده مجوز دادم و دو قطعه دیگر نیز اصلاحاتی دارند که باید درباره آن اقدامات لازم انجام شود.»، خداحافظی شرمناک بهمنی را بیارتباط با «ابراهیم» ندانستند.
صفاریان در این مورد نیز گفت: ایشان که حی و حاضرند و در این مورد باید با خودشان صحبت کنید ولی من با توجه به شناخت دورادوری که از آقای بهمنی دارم، گمان میکنم این اتفاق به خاطر مجموعه مسائلی است از قدیم با یک عقبه طولانی از کل کارهایی که ایشان در سالهای مختلف امضا کرده و نکرده است که حالا یکجا سر باز کردهاند و ربطی به اثر خاصی ندارد.
او در جواب این اظهارنظر که محمدعلی بهمنی متوجه تسویه حساب شخصی شاعران در اشعارشان با یکدیگر شده است هم گفت: آقای بهمنی باهوش است و اگر چنین چیزی بوده باشد حتما متوجه شده است. البته که این گونه تسویه حسابها در شعر کاری است که به عنوان مثال رپرهای آمریکایی در گَنگهایشان انجام میدهند و در شان ادبیات ما نیست. شاید هم از چنین چیزهایی ناراحت شده باشند ولی در هر صورت باید از خودشان بپرسید و من نمیدانم.
وقتی شعری در قالب کتاب مجوز میگیرد اما در قالب آلبوم نه!
تنظیمکننده قطعات «مادر»، «همخواب»، «به رسم یادگار»، «دل مغموم»، «دل من» و «چنگیز» با صدای محسن چاوشی، در مورد اینکه آیا مجوز گرفتن اشعار حسین صفا در قالب کتاب «منجنیق» و مجوز نگرفتنش در قالب آلبوم «ابراهیم» قابل توجیه است یا خیر، گفت: این نکته را میتوان پذیرفت چراکه گاهی اوقات میتوان شیطنتهایی در موسیقی کرد به گونهای که معانی دریافتی از ترانه متفاوت شود. یعنی میتوان با لحنهای مختلف به یک کلام واحد، معانی متفاوت داد و غیرقابل قبول نیست که ترانه جدا از آنچه روی کاغذ است برای وارد شدن به آلبوم موسیقی، مجددا بررسی شود.
او در جواب اینکه میتوان این گونه توجیه کرد که شعر مخاطبان کمتری دارد و موسیقی تعداد مخاطبانش بیشتر است پس باید سختگیرانه با آن برخورد کرد، هم گفت: من کاری به تعداد مخاطب ندارم ولی ترانه وقتی از روی کاغذ به درون آلبوم میرود، میتواند در تعامل با موسیقی و در تلفیق با آن تاثیرگذاری متفاوتی داشته باشد.
از درِ دروازه تو نمیروند اما از سوراخ سوزن رد میشوند
صفاریان ضمن تاکید بر این نکته که اگر بخواهیم نقدی هم بر دفتر موسیقی و وزارت ارشاد داشته باشیم، گفت: آن سیستم را هم من به شخصا به هیچ وجه موجه و درست نمیدانم چراکه در سالهای گذشته ثابت کردهاند که خیلی درست عمل نمیکنند و از جمله همین الان که از در دروازه تو نمیروند اما از سوراخ سوزن رد میشوند یعنی یک دفعه به خوانندگانی مجوز میدهند که آدم از شنیدن ترانههایشان خجالت میکشد و از آن طرف در آثار ما به مسائل ریزی گیر میدهند که ابدا ایراد محسوب نمیشود و سلیقه شخصی است. اینها مسائلی است که از قدیم بوده و هست و احتمالا خواهد بود. من روی عملکرد آن طرف هم صحه نمیگذارم و انتقاداتی دارم ولی از این طرف هم فکر نمیکنم کسی بخواهد به آدمهایی مثل محسن چاوشی و حسین صفا که بِرَند هستند، گیر بدهد و 9 ماه پشت در نگهشان دارد.
شورای فنی آری، شورای سلیقه فنی نه!
او در جواب اینکه در کنار شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی، نظارت بر خود موسیقی را هم درست میداند یا خیر هم گفت: ما فقط به یک شورای فنی نیاز داریم. موسیقی به تنهایی و بدون کلام نمیتواند مبتذل باشد چون اتفاق خاصی درش نمیافتد و ما فقط به لحاظ بُعد فنی، به یک شورا نیازمندیم که موسیقیمان به لحاظ ساختار سطح پایین نباشد و فالشی و این طور چیزها درش وجود نداشته باشد.
صفاریان افزود: من با شورای فنی مخالف نیستم ولی با شورای سلیقهای یا شورای سلیقه فنی مخالفم؛ تاکید من روی چیزی است به هیچ عنوان سلیقه درش لحاظ نشده باشد و اثر را به لحاظ چهارچوبهای تکنیکال بررسی کند با این نیت که اثر ایرادی نداشته باشد و از سطح استاندارد و خوبی برخوردار باشد که خب، اگر از چنین فیلتری رد شود میتواند سطح موسیقیمان را هم قدری بالا ببرد و کسانی که میخواهند کارشان را ارائه دهند، بدانند که همیشه باید به یک استاندارد و خط کیفیتی توجه کنند چون یک شورای تکنیکال آثارشان را بررسی میکند. البته آدمهایی هم که میخواهند آنجا بنشینند باید آدمهای مناسبی باشند و من الان چنین کسانی را در دفتر موسیقی سراغ ندارم.
او با اشاره به آلبوم «عشق یعنی» با صدای فریدون آسرایی گفت: آلبوم «عشق یعنی» که سال 93 با فریدون آسرایی ریلیز کردیم در جشن «موسیقی ما» عنوان بهترین آلبوم پاپ را از نگاه کارشناسان کسب کرد و در جشنواره فجر هم جایزه بهترین آلبوم را گرفت و اینها همه به لحاظ کارشناسی بود و نه انتخابهای مردمی. از آن طرف، این آلبومی بود که در سال 92 که برای گرفتن مجوز به دفتر موسیقی وزارت ارشاد ارائه شد، به پنج مورد از تنظیمهایش که توسط من انجام شده بود، ایراد گرفتند و خواستار اصلاحشان شدند! این ایراد نه به شعرها بود، نه به چیزی دیگر و فقط گفتند تنظیمها ضعیف است و ردشان کردند و گفتند باید درست شود و این آلبوم همان آلبومی بود که وقتی منتشر شد در جشنوارههای مختلف از نگاه کارشناسان جوایز متعددی گرفت!
بهروز صفاریان در پایان در مورد آلبوم «ابراهیم» هم گفت: در آلبوم «ابراهیم» که دیروز موفق شدم بشنومش متوجه شدم با وجود آنکه در یکی، دو قطعه به محسن چاوشی کمک کردهام و اُوِرتور کارها و سکشن سازهای زهی را نوشتهام ولی هیچ نامی از من نیست و برایم عجیب بود که محسن از ترابری ترمینال هم تشکر کرده بود اما از من نه! این از محسن چاوشی عجیب بود چون او آدمی است اینطور چیزها را خیلی مدنظر میگیرد.
دانلود آلبوم محسن چاوشی ابراهیم
Download new Track Mohammad Ali Bahmani
دلایلی نظیر ترانههای ضعیف، دور زدن شورای شعر و آلبوم محسن چاوشی برایش ذکر میشود اما…
گراتومیک – عصر روز پنجشنبه پانزدهم شهریورماه، استاد «محمدعلی بهمنی» طی بیانیهای که روی صفحه شخصیاش منتشر کرد، از سمت ریاست شورای شعر دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استعفا داد. این خبر از صبح روز شنبه، به تیتر یک رسانههای فرهنگی و هنری تبدیل شد و حتی به سرعت در تلویزیون هم بازتاب داشت؛ اتفاقی که در فضای مجازی و میان اهالی موسیقی بحثهای گوناگونی را ایجاد کرد.
برخی موافق این تصمیم استاد بهمنی بودند و برخی هم آن را اشتباه قلمداد کردند. همین مسأله باعث شد تا داستان استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای شعر را از زوایای مختلف و در گفتوگو با چند ترانهسرا واکاوی کنیم؛ اتفاقی که ریشهاش قطعاً در یک تصمیم ناگهانی نیست و دلایل گوناگونی دارد؛ دلایلی که به دلیل سکوت استاد بهمنی تا لحظه نگارش این گزارش به شکل دقیق بیان نشده است. اما شاید با مطالعه این گزارش، برخی از این دلایل روشنتر شود.
استعفای بیسر و صدا، جنجال شروع هفته
بیایید ابتدا نگاهی به متن استعفای استاد بهمنی داشته باشیم که عصر پنجشنبه هفته گذشته منتشر شد:
«سال ۱۳۴۲ که بهمهربانی استادم، گرامییاد فریدونمشیری، در رادیو سرودن ترانه را تجربه میکردم تا امروز، هرگز از تشویقی مغرور و از انتقادی دلگیر نشدهام. در حال حاضر هم با همه تلخیهایی که در شورا تحمل میکنم، دوست ندارم گلهمند شرایط باشم.
اما صادقانه اعتراف میکنم که در جوانی اگر ذات کلام در بیان را به درستی نمیشناختم، در مسیرِ تا هفتادوششسالگی اندکی شاید آموخته باشم.
لبم عطشزدهی بوسه نیست حرف بزن
شنیدنت عطشِ روح را میافزاید
متأسفانه روزگاری را میگذرانیم که برایتخریب «موسیقی» رندانه دارند ارج باید و نبایدهای کلمه در ترانه را از باورهامان میربایند.
جهت اطلاع: من با آگاهیِ اشتباهم از قبول ریاست شورای ترانه، نه بهدلیل اینکه شش ماه است کارشناسانش هم حقوقی دریافت نکردهاند، فقط به این دلیل که دیگر مزاحم ترانههای ضعیف نباشم، با شرم خداحافظی میکنم.»
در این متن، یک کلیدواژه مهم با عنوان «ترانههای ضعیف» وجود دارد. کلیدواژهای که طی یکی دو سال اخیر به دفعات از سوی منتقدان موسیقی پاپ و منتقدان شورای شعر شنیده شده است. چرا که این طیف اعتقاد دارند که برخی ترانههای سطح پایین پاپ از سوی شورای شعر دفتر موسیقی مجوز میگیرند و باید ریاست و اعضای شورا پاسخگوی این موارد باشند. همین بحث در روز شنبه از سوی رسانهها و حتی یک برنامه تلویزیونی مورد بحث جدی و تحلیل قرار میگیرد. البته موضوعِ حقوق نگرفتن اعضای شورا هم برای اولینبار در این متن اعلام شد.
یغما، چاوشی و دیگران…
استعفای جنجالی پیرمرد مهربان و بیحاشیه شورای شعر، تنها به کلیدواژه ترانههای ضعیف و نقدهای پیرامون آن ختم نمیشد. طی چند وقت اخیر، آلبوم «ابراهیم» با صدای «محسن چاوشی» خبرساز بود و با پروپاگاندای پررنگ مجوز نگرفتن ترانههایش، در رسانهها و فضای مجازی بازتاب داشت.
داستان از این قرار بود که برخی ترانههای این آلبوم، از سوی دفتر موسیقی وزارت ارشاد رد شده بود. همین موضوع باعث شد که نوک پیکان انتقادات عوامل آلبوم محسن چاوشی و طرفدارانش به سمت شورای شعر و شخص محمدعلی بهمنی قرار بگیرد. ریاست شورای شعر در مصاحبهای با خبرگزاری «ایرنا» درباره جزئیات ماجرای «ابراهیم» در گفتوگویی با تیتر «ترانههای آلبوم چاوشی مشکل عریانی دارد، نه سیاسی» توضیح داد.
در فاصله کوتاهی این مصاحبه تکذیب شد! در ادامه، خبرنگار خبرگزاری فوق هم بخشهایی از فایل صوتی گفتوگو را منتشر کرد که نشان میداد برخی از نکات آن مصاحبه از زبان محمدعلی بهمنی بیان شده است. حالا نوبت یغما گلرویی بود که با انتشار دو پست در صفحه اینستاگرام خود، انتقادات تندی نسبت به ریاست بهمنی در شورای شعر و روند فعالیت آن شورا عنوان کند که بحثهای زیادی را به دنبال داشت. او پیش از این هم انتقادات متعددی نسبت به عملکرد شورای شعر و ماهیت آن مجموعه مطرح کرده بود.
آیا شورای شعر متعلق به امروز است؟
شاید بد نباشد پیش از ادامه این گزارش، نگاهی به تاریخچه شورای شعر در ایران داشته باشیم. اتفاقی که برخی فکر میکنند صرفاً محدود به دوره پس از انقلاب است اما ممیزی روی تولید و عرضه موسیقی و ترانه از سال 1307 بنیان گذاشته شده است. «سعید کریمی» (پژوهشگر شعر و ترانه) در کتاب «مبانی ترانهسرایی» نگاهی به تاریخچه شورای شعر داشته و به این موضوع اشاره کرده که نخستین بخشنامه حکومتی برای نظارت بر تولید و عرضه موسیقی، در تاریخ 16 اردیبهشت 1307 از سوی سرتیپ درگاهی (رئیس کل تشکیلات نظمیه مملکتی) صادر شده است. از اواخر دهه چهل هم شورای ممیزی شعر به سرپرستی «هوشنگ ابتهاج» تشکیل شد که البته این شاعر بزرگ بعدها در گفتوگوهای خود هرگز حاضر به صحبت درباره این موضوع نمیشود. از همان دوره، در تلویزیون هم یک شورای ممیزی شعر تشکیل میشود که از پخش کارهایی که کمی نشانههای اعتراضی یا اجتماعی داشتند، در رادیو و تلویزیون ملی جلوگیری میکنند.
در شورای ممیزی وزارت فرهنگ و هنر آن زمان، اگر کاری به هر دلیلی رد میشد، آن اثر منتشر نمیشد. حتی گفته میشود شخص محمدعلی بهمنی هم ترانههایی داشته که در شورای ممیزی آن زمان رد شده بودند. بعضاً در کارهای پیش از انقلاب مواردی بوده که با نظر شورای ممیزی تغییر میکردند و نسخه اصلاح شده به گوش مردم میرسید. پس از انقلاب هم تا سال 1360 عموماً سرودها و آثار انقلابی منتشر میشد که نیازی به مجوز نداشتند و مرجع خاصی هم برای بررسی اشعار شکل نگرفته بود. اما از سال 1361 و همزمان با تأسیس مرکز سرودها و آهنگهای انقلابی، نهاد شورای شعر مجدداً شکل گرفت که تا امروز ترکیبهای گوناگونی داشته است. محمدعلی بهمنی هم که در سال 1386 به همراه عبدالجبار کاکایی و اهورا ایمان در اعتراض به عملکرد وزارت ارشاد از این شورا کنارهگیری کرده بود، مجدداً از اسفند 1393 بر مسند ریاست این ارگان دفتر موسیقی تکیه زد.
مثبت یا منفی؟ خوب یا بد؟
اولین سوال ما در این گزارش از ترانهسراهای حرفهای و فعال بازار موسیقی این بود که کنارهگیری بهمنی از این سمت را چگونه ارزیابی میکنند.
نیلوفر لاریپور موافق استعفای محمدعلی بهمنی از ریاست شورای شعر است و حتی اعتقاد دارد که ورود به چنین پستهایی در مقطع کنونی اشتباه است: «برخی میگویند نباید عرصه را ترک کرد؛ ولی به نظر من، قرار گرفتن در پستهای مدیریتی با وجود این حجم توصیه و سفارش و اعمال زور، فقط باعث میشود که از اسم و هنر آدمها خاطره خوبی بهجا نماند؛ خصوصاً وقتی که به سنین میانسالی میرسیم و بیشتر باید به فکر آبروی خودمان و نامیکه قرار است از ما بماند باشیم. به همین دلیل، من با استعفای آقای بهمنی موافقم؛ هرچند که اعتقاد دارم ایشان نباید از ابتدا این پست را قبول میکردند. ورود به چنین پستهایی اشتباه است ولی از هر جا که جلوی اشتباه را بگیرید، خوب است.»
زهرا عاملی هم با ذکر پیشزمینهای راجع به شخص محمدعلی بهمنی، این اتفاق را دارای یک نکته مثبت میداند: «آقای بهمنی شخصی نیست که من و امثال من بخواهیم از اعتبارش با حرفهایمان کم کنیم؛ چون یکی از معدود افراد شورای شعر است که قلم و کارنامهاش نشان میدهد چهقدر بزرگ است و ما با چه شاعر باسوادی طرفیم. پس راجع به یک استاد صحبت میکنیم و ایشان زمانی ترانهسرا بودهاند که ترانهسرایی مد نبود!
اما درباره استعفای ایشان باید بگویم که من نمیدانم پشت آن اتاق چه میگذرد؛ چون اساساً ما شاعرها را هیچوقت راه نمیدهند. البته من را هیچوقت راه ندادهاند ولی شاید درباره بقیه شرایط متفاوت باشد! نمیدانیم در آن اتاق تصمیمها با چه کسی است و چه کسی مقصر بوده. حرفی که من میزنم، بر اساس دانش و توانایی آقای بهمنی است و به نوعی الگوی شاعرها و ترانهسرایان جوان محسوب میشود. اینکه ایشان استعفا میدهد، یک نکته مثبت و یک نکته منفی دارد. نکته مثبت این است که ایشان شجاعت داشتند و خداحافظی کردند که شایان تقدیر است. آن هم در دورهای که بسیاری از مدیران با پررویی همچنان تصمیمات غلط میگیرند. آقای بهمنی یک شاعر بزرگ است و نباید توقع داشته باشیم که در همهچیز صد عمل کند. همین که استعفا دادند، بیانگر این نکته است که ای جماعت مدیر! اگر نمیتوانید کاری را انجام دهید، استعفا بدهید و بگذارید دیگران آن کار را انجام بدهند.»
ممیزی یا همراه؟ مسأله این است!
حتی عنوان رئیس شورای شعر دفتر موسیقی وزارت ارشاد -خواسته یا ناخواسته- جرقه ممیزی را در ذهن هر شنوندهای میزند. در حالی که شاید صددرصد فعالیتهای شورای شعر در این زمینه نبوده باشد؛ اما به دلیل برخی تصمیمگیریها و نمونههایی که ذکر آنها خارج از حوصله این گزارش است، ممیزی اولین کلمهای است که خیلیها در کنار نام شورای شعر قرار میدهند. به تبع این اتفاق هم هست که همین افراد منتقد محمدعلی بهمنی را به عنوان متهم اصلی قلمداد میکنند. اما صحبتهای ما با چند ترانهسرای غالباً پرکار بازار موسیقی نشان داد که ماجرا روی دیگری هم دارد.
افشین مقدم دیدگاه خود درباره رویه فعالیت و جایگاه محمدعلی بهمنی را اینگونه بیان میکند: «در موضوع ارتباط و تعامل با استاد محمدعلی بهمنی، هر کسی تجربه خاص خودش را دارد. ممکن است برخی از روند ریاست ایشان خاطره خوبی نداشته باشند و برخی هم حُسننیت ایشان را دیده باشند. من همیشه رابطه خوبی با استاد بهمنی داشتهام و ایشان هم به من لطف داشتهاند. در سالهای ریاست ایشان بر شورای شعر، اوضاع را بهتر از قبل دیدم. من از سالهایی میآیم که به کار بردن هر ضمیر «تو» -که معشوق زمینی را تداعی میکرد- مجوز نمیگرفت. نمیخواهم اسم ببرم که چه کسانی آن زمان در شورا بودند؛ ولى کوچکترین واژه و تصويرى که ممکن بود لمس زمینی را به ذهن متبادر کند را رد میکردند. گاهی هم ترانهها در يك طبقه مجوز میگرفت و در طبقه ديگر رد میشد و دوباره در يك طبقه ديگر مجوزش صادر مىشد!»
مقدم نظر خود را اینگونه جمعبندی میکند: «با توجه به این مسائل، خیلی ناراحتم که آقای بهمنی استعفا دادند؛ چون اساساً فکر میکنم ایشان سعی میکردند ارتباط خوبی با ترانهسراهای زخمی و آزرده از سانسور داشته باشند. نظر شخصی من این است که حضور آقای بهمنی در مرکز موسیقی و شورای شعر لازم بود؛ چرا که ایشان این ژانر را میشناختند و تلاششان این بود که میان آن مرکز و هنرمندان آشتی برقرار کنند. به عنوان مثال، دو ترانه «زیبای خوابآلود» و «نوجوونی» من به علت چند تصوير عاشقانه شايد در سالهای قبل به هیچ عنوان نمىتوانست مجوز دريافت كند. ولي در زماني كه ايشان حضور داشتند، مجوزشان صادر شد و تا آنجا كه مىدانم، اگر کاری به بنبست میخورد، با وساطت آقای بهمنی موضوع حل میشد. شاید اگر ایشان نبودند، به چالش بیشتری گرفتار میشدیم؛ ولی آقای بهمنی به دلیل اینکه ترانه و حال و هوای ترانهسرا را میشناسند، بهتر از هر شخص دیگری میدانست که عوض شدن تصویر، یک شعر را جریحهدار میکند.
حسین غیاثی هم در این زمینه و همچنین بحث تکذیب مصاحبه استاد بهمنی گفت: «آقای بهمنی واقعاً برای شورای شعر غنیمت بودند؛ چون من به چشم دیده بودم که پای کارهای خوب میایستادند و همراه شاعرها با اعضای شورا میجنگیدند. ایشان برای حذف نشدن کارهایی که ماهیت هنری داشتند، تلاش میکردند و کمک زیادی در این چند سال کردند و به نیت این کمک هم همانجا مشغول بودند. میدانستم که حضور در شورا برای ایشان شرایط مناسبی ندارد و به جهت حضور در جایی که کار ممیزی انجام میدهد، در معرض آسیب و انتقادات شدید بودند؛ اما ایستادند. من حس کاملاً مثبتی به حضور ایشان داشتم، چون ما مجبوریم در مارکت مجاز و با این معیارها کار کنیم و کمک ایشان در آن جایگاه از دست رفت. اشتباه ما این بود که به شخص حمله کردیم نه ماهیت کاری که انجام میشود. به عنوان مثال، مشکلاتی که سر آلبوم محسن چاوشی پیش آمد، یک موج رسانهای با کنار هم چیدن فایلهای صوتی بود و اتفاقاتی صورت گرفت که در شأن خبرنگاری نبود.»
مهرزاد امیرخانی هم که طی چند سال اخیر از جمله ترانهسراهای فعال با چند ترانه هیت بوده، نظرش را اینطور بیان کرد: «من افتخار دیدن استاد بهمنی را نداشتم ولی به ایشان ارادت دورادور دارم و همیشه هم به ما لطف داشتهاند و از خواندن خبر استعفای ایشان در سایت «موسیقی ما» متعجب شدم. علت دقیق این اتفاق را هم متوجه نشدم. تا زمانی که ایشان در شورای ترانه حضور داشتند، همهچیز خوب بود و مشکل خاصی وجود نداشت. یکسری ممیزیها وجود داشت که بر کارهای خود ما هم اعمال میشد و مثلاً میگفتند به فلان کلمه نمیتوانیم مجوز بدهیم. فکر میکنم تا جایی که دست آقای بهمنی بود، برای ترانهسراها و خوانندهها مشکل خاصی ایجاد نکردند. برای من پیش نیامده بود که مجوز کارم صادر نشود و ایشان با مسئولیت خودشان این کار را انجام دهند. اما در مورد برخی کارها به گوشم رسیده که آقای بهمنی گفته بودند توقع من از مهرزاد امیرخانی چیز دیگری است و سعی کن در همان ژانرهای گذشته کار کنی و من هم به دیده منت میپذیرفتم.»
میثم یوسفی هم از دو منظر نسبت به استعفای محمدعلی بهمنی نگاه میکند: «این موضوع برای من دو وجهه دارد. یکی اینکه از دورانی که شعر را شناختم، طرفدار سرودههای بهمنی بودم و خوشحالم از موضعی که مجبور بودند در آنجا قرار بگیرند و ممیزی کنند، به موضع شاعری برگشتند. وجهه دیگر این است که من در حوزه ترانه کار میکنم و تأثیرات حضور آقای بهمنی را در سیستم معیوب شورای شعر دیدهام و مطمئنم [با رفتن ایشان] اوضاع برای ترانه بدتر خواهد شد. مطمئن هم هستم که اولین آسیب را ترانههای جدی خواهند دید. ترانههایی مثل آلبوم اخیر محسن چاوشی که بر اساس یک سوءتفاهم، طرفدارانشان فکر میکنند که آقای بهمنی جلوی آلبوم را گرفته بودند! در حالی که من میدانم اینطور نیست و نمیدانم چرا کسی نمیگوید که اصل ماجرای آلبوم محسن چاوشی چه بوده است. حداقل میتوانم شهادت بدهم ایشان آثار خیلی از ترانهسراهایی که کار خوبی داشتند و حتی نمیشناختند را پایش ایستادند و مجوز دادند. آقای بهمنی بارها از طریق من یا ترانهسراهای دیگر، سراغ یک ترانهسرا را میگرفتند و میگفتند که فلانی کیست و دوستان دیگر به خاطر یک کلمه، کل ترانهاش را رد میکنند. به شکل خیلی اساسی هم گاهی پای ترانههای بهظاهر خط قرمزی میایستادند. قطعاً اگر ایشان نبودند، کارهایی از سیامک عباسی، رستاک حلاج و یاسر قنبرلو و… هرگز مجوز نمیگرفتند.»
به اعتقاد نیلوفر لاریپور هم حضور محمدعلی بهمنی در جایگاه ریاست شورای شعر، تأثیر مثبت چندانی حداقل درباره کارهای شخص خودش نداشته است: «به دلیل اینکه خودم در این سالها هرچه ترانه فرستادهام، مجوز نگرفته، کمکی از ایشان ندیدهام. آقای بهمنی را به عنوان یک شاعر خیلی دوست دارم ولی برای خود من هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده و شاید این پاسخی برای دوستانی باشد که میگویند چرا ترانه نمیگویی. این همان شورایی است که در کلیپ «بارون یکریز» سعید مدرس اسم من را از تیتراژ حذف میکند. در عین حال هم ترانه «موچین» را برای تیتراژ یک سریال تأیید میکند و مجوز میدهد! شاید آقای بهمنی بگوید که من در اینها نقشی ندارم و به خاطر همین مجوزها است که استعفا میدهم ولی مگر ترانههایی مثل «تو بهتر از دو نفر آخری» و «حالای باحال نیمهکاره» برای اولینبار شنیده میشود؟»
ماهیت شورا
هویت شورای شعر دفتر موسیقی و وظایف تعریفشدهی آن، همیشه یکی از موارد مورد بحث بوده است. چرا که هیچوقت دقیقاً مشخص نشده که آیا وظیفه این شورا ارزشگذاری است یا ممیزی. بهطور کل در همه ادوار، این شورا منتقدانی داشته است.
زهرا عاملی با وجود داشتنِ جایی برای ارزیابی آثار مشکل ندارد؛ اما به گفته خودش، به شرطی که این روند بر اساس شایستهسالاری باشد: «من هم نسبت به این روند منتقدم ولی اگر اساساً جایی برای صدور مجوز وجود نداشته باشد، ممکن است به آثار سخیفی که این روزها در بازار میشنویم، بیشتر دامن زده شود. اعتقاد دارم شورا میتواند باشد ولی شورایی که به هیچ چیز جز شایستگی و ارزش ادبی توجه نکند. نباید شورایی باشد که تحت تأثیر مسائل سیاسی اجتماعی بوده یا کلماتی مثل «آغوش» و «بوسه» و… را حذف کند. شورا باید شعر ضعیف را از قوی تفکیک کند و من اساساً با مجوز دادن بر اساس شایستهسالاری موافقم.»
عاملی ادامه میدهد: «از سوی دیگر، به نظر من باید ترانهسراها برای اولینبار سوال کنند تکلیف ترانههایی که در این سالها فقط به خاطر برخی کلمات به آنها مجوز داده نشد، چه میشود. کلماتی که مصداق عینی آنها در زندگی همه تجربه میشود و اجازه نداریم از آن کلمات استفاده کنیم. دوست دارم این سوال از اعضای شورای شعر پرسیده شود که چهطور ممکن است ترانه عاشقانهای بدون استفاده از ادوات عاشقانه نوشته شود. وقتی جلوی این کلمات گرفته میشود، خیلی طبیعی است که کلماتی نظیر موچین و ریشتراش وارد ترانه شود! چون واقعاً کلماتی که شایستهاند، خط میخورند. من اعتقاد دارم از هر کلمهای میتوان استفاده کرد ولی با استفاده غلط از کلمات، مشکل دارم.»
افشین مقدم نظر دیگری دارد: «در این سالها کارهایی هم در فضای اینترنت منتشر شدهاند که نیازی به شورای شعر ندارند و فضای موسیقی مملکت را آلوده کردهاند. حتی خیلی از ترانههایی که با ممیزی دفتر موسیقی وارد بازار شدهاند، ضعیفترین ادبیات را دارند و مجوز هم گرفتهاند. ما هنوز با فلسفه دقیقی به لحاظ شخصیت حقوقی دفتر موسیقی آشنا نیستیم. اگر این باشد که فیلترینگی برای ارتقای سطح ترانهسرایی قرار است ایجاد کنند، خوانندگانی نظیر علیرضا عصار و محسن چاوشی داريم كه خودشان شعر خوب انتخاب مىكنند و از طرفي، خوانندههایی هم داشتهایم که کارهایشان ریتممحورند و ترانه، در درجه چندم اولویت تولید آنها قرار میگیرد.»
مقدم در این زمینه پرسشی را مطرح میکند: «من هنوز نمیدانم نقش دفتر موسیقی چه بوده است. آیا نقش محوری دفتر موسیقی این بوده که واژههایی که به تعبيرشان عفت عمومی را لکهدار مىكنند، وارد بازار نشوند؟ نقش محوریاش این بوده که استعارههای مربوط به مسائل سیاسی یا اجتماعی را شناسایی کند؟ اگر این بوده که به نظرم نقشی منفی است. اما دفتر موسیقی باید محلی برای آشتی هنرمندان باشد. نمیخواهم بگویم دفتر موسیقی نقش غیرموثری داشته ولی کالبدشکافی دقیقی از ماهیت آن ندارم. شاید هم یک دلیلش این باشد که من طی سه يا چهار سال اخیر بیشتر به مارکت داخلی رو کردهام و دقيق نمیدانم چه خبر است ولی میدانم شخص آقای بهمنی هميشه حمايتگر بودهاند.»
سوال دیگر ما از افشین مقدم درباره این موضوع بود که آیا هجمههای اخیر نظیر اتفاقات آلبوم محسن چاوشی و یادداشت یغما گلرویی در رفتن آقای بهمنی تأثیر داشته؟ «هر کدام از ما تجارب شخصی خودمان از تعامل با آقای بهمنی را داریم. من و تیممان در مورد مجوز ترانه چندان به مشكل برنخوردهايم. شايد احترامی بوده که برای کار فاخر در این مارکت عجیب و غریب قائل میشدند. موضع یغما گلرویی به اعتقاد من درباره شخص آقاى بهمنی نیست؛ بلکه او با بحث شورای شعر مخالف است.»
میثم یوسفی هم برای بیان نقد خود سراغ بتهوون و شکسپیر و حافظ و مولانا رفت: «اشکالی که این قصه دارد و ما با آن مواجهیم، اساساً موضوع ممیزی است. وقتی یک سیکل معیوب وجود دارد که ذاتاً ضد هنر است و نمیتوان متر و معیار مشخصی برای آن گذاشت، حضور امثال آقای بهمنی تسکین کوتاهمدت است. تا وقتی چنین سیستمی وجود دارد، تنها امید ما حضور امثال محمدعلی بهمنی است و وقتی که نباشد، شاید برگردیم به روزگاری که یک اثر فوقالعاده به خاطر یک کلمه غیرقابل انتشار شناخته میشد. به خاطر دارم زمانی که موسیقی پاپ آزاد شد، میگفتند اصلاً نباید عشق زمینی در آن وجود داشته باشد و بازگشت به آن دوران، در هر لحظهای ممکن است. در حالی که عشق در زندگی مردم جریان دارد و از زندگی مردم سانسور نمیشود و از هنر هم سانسور نمیشود. فکر کنید بتهوون در ایران بود، پیکاسو یا شکسپیر در ایران بود یا حتی حافظ و مولانا زنده بودند و مجبور بودند آثارشان را برای انتشار ارسال کنند تا ببینند که تأیید میشود یا نه! متأسفانه آسیب اول را اندیشه میبیند، چون اولین جایی که همیشه سانسور میشود، فکر است. آثار سطحی که آسیبی به تفکر و اندیشه نمیزنند، مجوز میگیرند ولی کارهایی که اعضای شورا توان درک آنها را نداشته باشند، مجوز نمیگیرند.»
عبدالجبار کاکایی با وجود اینکه سابقه عضویت در شورای شعر را دارد و اکنون در دفتر موسیقی مشغول است هم انتقاداتی نسبت به این ارگان ارزیابی شعر دارد. اما او درباره لزوم یا عدم لزوم وجود شورای شعر میگوید: «جامعه نخبه موسیقی و آنهایی که دنبال موسیقی جدی هستند، هیچوقت آرزو نکنند که دستگاه دولتی جلوی نوعی از موسیقی را بگیرد. چون این اولین قدم برای نفی رفتار دموکراتیک است. همه گونههای موسیقی باید آزاد باشند و دانش تشخیص خوب از بد، باید از طریق نهادهایی مثل همین سایت «موسیقی ما» در اختیار عموم افراد قرار بگیرد. هیچکسی نخواهد که این وظیفه را با دادن یا ندادن مجوز، یک سازمان دولتی انجام بدهد. چون بههرحال آن سازمان دولتی یا دور زده میشود یا اعمال سلیقه میکند. بنابراین ایدهآل این است که وزارت ارشاد، مرجع قدرتمندی برای ارزشگذاری آثار هنری باشد. بدون اینکه مانع انتشار و تولید شود، تنها ارزشگذاری کند.»
کاکایی اما به یک نکته بسیار مهم اشاره میکند: «این نکته را هم در نظر داشته باشید که از خود مقوله مجوز، بوی متعفن دور زدن و فساد مالی یا به تعبیری مافیا به مشام میرسد. نباید چنین مانعی وجود داشته باشد که نظام اداری به سمت فساد برود. بهتر این است که در حوزه ارزشیابی محتوایی آثار، ما شاهد یک مرجع فرهنگی و هنری به نام شورای ترانه باشیم که مرکب از چند شورا باشد. شوراهایی که آثار جدی، آثار تینایجرپسند و… را بررسی کنند. اگر تا الان چنین اتفاقی رخ نداده، به این دلیل است که اراده وجود داشته اما تنها در ذهن اعضای شورای شعر به عنوان تخیل بوده است. تلاش من و جناب بهمنی و دوستان دیگر این است و همفکریم که به این سمت برویم و خیلی از تصمیمگیریها هم در حوزه مسئولیت ما نیست.»
عبدالجبار کاکایی پیشنهاداتی هم نسبت به روند کار شورای شعر و تغییرات آن داشت: «از چند ماه پیش که محل کار من به دفتر موسیقی منتقل شده، به دوستان شورا عرض کردم که مهر احراز هویت ما پای این آثار مصرفی، نوعی توهین به شورای شعر است. این آثار پیش از انقلاب هم تولید میشدند که مصرفی و اصطلاحاً لالهزاری بودند و هیچوقت هم به دستگاه عریض و طویل اداره فرهنگ یا رادیو و تلویزیون ملی آن دوره راه پیدا نمیکردند. اما پس از انقلاب، وزارت ارشاد را به اعتبار بخش «ارشاد» آن مکلف کردند که بر تولیدات هنری و موسیقی نظارت داشته باشد. تا جایی اینکه «وزارت فرهنگ و ارشاد» تبدیل به «نظارت ارشاد» شده است! این نظارت جنبه استصوابی دارد و به نوعی صلاح کار را تشخیص میدهند و شوراهایی تشکیل میشود که باید سلایق خود را به تولیدات ادبی بیرون از مجموعه القا کنند. رفتهرفته قدرت تشخیص جامعه هم ضعیف شده و مردم، تابع مد و موج شدهاند. چندی پیش اعلام کردم که اجازه بدهید قوه عاقله مردم در تشخیص هنر خوب و بد رشد کند و نقش و شخصیتی هم در انتخاب به مردم داده شود. پس از چهل، سال دیر شروع کردیم و ممکن است به زودی نتیجه نگیریم؛ اما شیب ملایم رو به بالایی خواهیم داشت.»
کاکایی صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «پیشنهاد من به دوستان شورای شعر و ترانه این بوده که موضوع نظارت محتوایی و فنی را تفکیک کنیم و ببینیم دغدغه ارشاد چیست. دغدغه ارشاد که از سوی نهادهای فرادستی به او دیکته میشود، جلوگیری از گافهای اخلاقی و سیاسی و اموری است که در قوانین رسمی جمهوری اسلامی ایران، خط قرمز محسوب میشود. به نظر من، تشخیص این امور هم در صلاحیت شورای شعر نیست و این امور را یک جامعهشناس یا متخصص علوم سیاسی و امنیتی تشخیص میدهند که چه امری لازم است به جامعه عرضه شود. اگر قرار بر وجود شورای محتوایی باشد، شرط و شروطی دارد که یکی از آنها پاسخگویی به تولیدکنندگان آثار و منتقدان است و راجع به خطوط قرمز اطلاعرسانی کند. شورای دیگر هم فنی باشد که همین شورایی است که الان داریم و باید ارزیابی آن از لحاظ کیفی آثار باشد. باز هم برای این شورای فنی پیشنهاد دادم که به جای رد و قبول آثار -که معمولاً به سلیقه میانجامد- ارزشگذاری کند و مثل سینما رده «الف» تا «د» داشته باشیم. در این صورت، طی یک سال اول اگر اغلب تولیدات یک شرکت در رده «د» بود، برایش محدودیتهایی قائل شوند؛ مثلاً اجازه برگزاری کنسرت به آن شرکت ندهند، منوط به اینکه تعدادی اثر در رده الف یا ب عرضه کند. این موارد مسیرهای روشنی است که فکر نمیکنم نیاز باشد برایشان دلیل بیاوریم و اینها را با برخی مدیران فعلی وزارت ارشاد مطرح کردهام که آقای حسینی از آن استقبال کردند.»
داستانی پیچیدهتر از آنچه که فکر میکردیم
ابتدای این گزارش، به موضوع «ترانههای ضعیف» که کلیدواژه استعفای غزلسرای نامآشنا بود، اشاره داشتیم. مسألهای که نقدهای بسیاری را متوجه شورای شعر و شخص محمدعلی بهمنی کرد؛ اما عبدالجبار کاکایی در این گفتوگو، به ابعاد تازهای از بحث ترانههای ضعیف اشاره کرد. مسألهای که پیش از این هم در جامعه موسیقی و در مواردی گذرا از زبان محمدعلی بهمنی شنیده بودیم.
کاکایی که اکنون پست معاونت برنامهریزی دفتر موسیقی را در اختیار دارد به تشریح جزئیات آن پرداخت: «ساعتی پیش با آقای بهمنی صحبتی داشتم و طبق چیزی که خواندم، ایشان فرموده بودند که میخواهم مزاحم ترانههای ضعیف نشوم. پست سازمانی من، معاونت برنامهریزی دفتر موسیقی است و گاهی با دوستانِ شورا مشورت میکنم. دوستان شورا و خصوصاً آقای بهمنی معمولاً از موضوع ترانههای ضعیف گلایهمند بودند. ترانههایی که اصطلاحاً «کلاب-کنسرتی» هستند و این جریان، به واسطه تقلیل گرایش به آلبوم و حمایت شرکتهای بزرگ و هولدینگهای اقتصادی از نوعی از موسیقی -که درآمد اقتصادی خوبی دارد- به وجود آمده است. حتی حمایت از این نوع موسیقیها، از سوی برخی نهادهای نظارتی هم انجام میشود! مثلاً وقتی صدا و سیما خودش را به یکی از جریانهای حاشیهای و مبلغگونهای از موسیقی مصرفی تبدیل میکند و سالنهای اصلی موسیقی و نمایش کشور هم در اختیار اینگونه موسیقیها قرار میگیرد، تهیهکنندههای بزرگ هم به گسترش این نوع موسیقی میپردازند. فرمول آنها هم این است که باید جامعه را از افسردگی به سمت شادمانی و نشاط هدایت کرد. در نقطه مقابل، کمکم صدای موسیقی جدی ما خاموش میشود و به چشم نمیآید؛ بهویژه اینکه آن نوع از موسیقی نه حامی مالی قوی دارد و نه حواشی تبلیغاتی. در حالی که ارشاد باید حامی این موسیقی باشد. بنابراین موسیقی مصرفی و میل به تجارت، در حال خاموش کردن صداهای دیگر است. اتفاقی که در تئاتر و سینمای ما هم رخ داده است.»
این ترانهسرای باسابقه تلویحاً بحث دور زده شدن شورای شعر را تأیید و اعلام میکند که گاهی از دست این مجموعه هم کاری برنمیآید: «شرکتهایی که این نوع موسیقی را گسترش میدهند، حامیان قوی از نهادهای فرادستی دارند. مثلاً صدا و سیما برنامههای پرطرفدارش را به تبلیغات این نوع از موسیقی با آن کلام اختصاص میدهد؛ در حالی که صلاحیت افراد حاضر در برنامههایش بررسی میشود و به راحتی این کرسیها را به هرکسی نمیدهند. بههرحال از جاهایی حمایت میشوند که شورای شعر که هیچ، بعضاً شاید ارشاد هم نتواند جلوی انتشار این آثار را بگیرد و توصیههایی است که میشود! مردمی هم که در کنسرتها با این کارها بالا و پایین میپرند، عملاً به تنها چیزی که فکر نمیکنند، تعریف زبان و کلام است. البته گاهی که در خلوت به این کارها گوش کنند، متوجه تعابیر و عبارات مزخرف و فقدان ارتباط کلمات میشوند و آنجا معلوم میشود که چه چیزی گوش میکردهاند. بههرحال شرکتها با فرمول شادی، مدیران در سطوح کلان را برای معرفی و عرضه این کارها قانع میکنند. این نوع آثار، حامیان قوی دارند و شورای شعر بهتنهایی نمیتواند کاری کند. اگر شورای شعر شمشیر از رو ببندد و بخواهد جلوی آثار ضعیف را بگیرد، نود درصد آثار رد میشوند؛ چون در همین سطح هستند.»
حسین غیاثی هم گلایهای جدی دارد نسبت به روندی که برخی ترانهها اصلاً از فیلتر شورای شعر رد نمیشوند: «کلاً شورا بین ارزشگذاری اثر و سانسورِ برخی کلمات بلاتکلیف است. کارهایی از این فیلتر رد میشود که اصلاً به دستشان هم نمیرسد و آنها باید پاسخگو باشند. جایی که شورا دور زده میشود، کجا است؟ ماهیت شورا اگر ارزشگذاری کیفی است که خیلی خوب است. اما به نظرم این فرایند سلیقهای است و بیشتر دوستانی که در این بخش فعالیت دارند، شاعرند تا ترانهسرا و در این شورا حتماً باید چند سانگرایتر هم حضور داشته باشند؛ چون خیلی وقتها حذفیات بر اساس معیارهای شعر انجام میشود. به همین دلیل، صحبت درباره شورای شعر در مجال چند جمله نمیگنجد و باید به جایی برسیم که خود مردم این ممیزی را انجام دهند. مطمئن باشید کارهایی که در آن بی ادبی یا ناهنجاری وجود داشته باشد، خودبهخود سانسور میشوند.»
میثم یوسفی هم با ذکر یک مثال و گلایه نسبت به سایر اعضای شورای شعر، اشارهای به داستان مجوز گرفتن برخی ترانهها از جاهای دیگر دارد: «شورای شعر اساساً جایی بوده که انگار برخی افراد در آنجا فقط میگویند که منتشر نشود. به همین دلیل، رفتن شخصی مثل آقای بهمنی که شعر را میشناختند و دنبال «نباشد»ها نبودند، مخصوصاً به ترانه اندیشمند آسیب میزند. آقای بهمنی بارها در مصاحبههای خود گفتهاند که برخی از این کارهای سطحی اصلاً به دست ما نمیرسد و همچنان هم این آثار به دست شورای شعر نخواهند رسید؛ چون از جای دیگری مجوز میگیرند. مثلاً ما آلبومی با «کامران تفتی» تولید کردیم که اسپانسر یا تهیهکننده میلیاردی نداشت و ما از طریق سیستم و بروکراسی رایج جلو رفتیم. در صورتی که امثال آقای بهمنی در شورای شعر نباشند، قطعاً چنین آثاری رد میشوند. به این دلیل که قسمت شاعرانگی کار را خیلیهایشان متوجه نمیشوند. متأسفانه تا جایی که اطلاع دارم، دوستان جوانتر بیشتر به کارها آسیب میزنند و اینطور نیست که حتی بگوییم با جایگزینی یک نسل جدید، اتفاق خوبی رخ میدهد. همین الان افرادی که در شورای شعر حضور داشتند و از آقای بهمنی جوانتر بودند، هم نگاه کلاسیکتری نسبت به ادبیات و ترانه داشتند و هم اینکه نمیدانم از ترس یا حسادت یا هر چیز دیگری، خیلی از کارها را رد میکردهاند. یکبار آقای بهمنی گفتند من آنقدر کارهای خوبی را که دوستان رد کرده بودند، تأیید کردهام که دیگر از آنها عکس میگیرند و به عنوان سند ذخیره میکنند تا اگر روزی کسی به آنها گیر داد، بگویند ما رد کرده بودیم و بهمنی مجوزشان را صادر کرد!»
آیا محمدعلی بهمنی مقصر بود؟
زمانی که این شاعر و ترانهسرای باسابقه در متن استعفای خود از عبارت «خداحافظی با شرم» استفاده کرد، باز هم عدهای او را مقصر این ماجرا شناختند و عده دیگری خلاف این عقیده را داشتند. شاید الان هم که بحث دور زده شدن شورای شعر به وضوح از زبان ترانهسراهایی مثل عبدالجبار کاکایی، میثم یوسفی و حسین غیاثی و چند چهره دیگر عنوان میشود، بعضیها روی این نکته مجدداً تأکید کنند که بهمنی بیتقصیر بوده است.
نیلوفر لاریپور در پاسخ به این سوال که آیا با وجود این حواشی، محمدعلی بهمنی بیتقصیر بوده، گفت: «درباره بیتقصیر بودن آقای بهمنی، مثل این است که بگوییم آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور در شرایط کنونی بیتقصیر است. کسی که مسئولیتی را بر عهده میگیرد، باید توان اجرای آن را هم داشته باشد. من با آن شورا بهطور کل مخالفم و اعتقاد دارم همان ترانههای «موچین» و… هم باید منتشر شوند؛ اما مردم آنقدر شعور دارند که خوب و بد را تشخیص دهند و کسی که قرار است ماندگار باشد، میماند. ما قبل از انقلاب هم برخی ترانههای نازلتر داشتیم ولی کدامیک باقی ماندند؟ وجود ممیزی و شورا هر چیزی را ابتر میکند و باعث میشود که بدها به دلیل استفاده از رانت، جایگاهشان مستحکمتر شوند و خوبها هم چشم امیدشان به این است که فقط به واسطه هنرشان مطرح شوند و نهایتاً هم از بین میروند. نتیجه میشود فاجعهای که این روزها به نام موسیقی پاپ در مملکت میبینیم.»
زهرا عاملی اما در این خصوص نظر متفاوتی دارد: «من نمیگویم که آقای بهمنی نتوانستند کارهایی را انجام بدهند و شاید هم نگذاشتند. ما پشت آن در نبودهایم که ببینیم چه اتفاقاتی رخ داده است. من سابقه مدیریتی ندارم ولی از آنجا که در رسانه ملی کار کردهام، معتقدم خیلی وقتها به شما پستی میدهند ولی اختیار کامل را نه. به نظرم قضاوت راجع به این مسأله خیلی سخت است ولی میتوانم این نقد را نسبت به آقای بهمنی وارد کنم که ای کاش روشنگری بیشتری میکردند. بهتر بود شفاف توضیح میدادند که چهطور اینهمه ترانه سخیف مجوز میگیرند و منتشر میشوند. ایشان گفتند با شرم خداحافظی میکنم ولی به نظرم شرمی برای آقای بهمنی نیست؛ چون به اندازه خودشان به ادبیات این مملکت خدمت کردهاند. آن هم در زمانی که خیلی از ترانهسرایان مطرح امروز، مدرسه میرفتند!»
فقدان شفافسازی
با همه این مسائل، یک نقد جدی که نسبت به استعفای استاد بهمنی وارد میشود، این است که کاش با جزئیات بیشتری نسبت به تشریح همه مسائل اقدام میکرد یا حداقل گفتوگویی با یک رسانه ترتیب میداد. خبرنگار «موسیقی ما» طی روزهای شنبه و یکشنبه 4 مرتبه با تلفن همراه این شاعر پیشکسوت تماس گرفت اما موفق به گفتوگو نشد. همین موضوع عدم شفافیت حواشی و یک استعفانامه بدون جزئیات، مورد نقد برخی اهالی ترانه هم بود.
نیلوفر لاریپور در این باره میگوید: «من ضمن احترامیکه برای آقای بهمنی و آقای کاکایی قائلم، یک توصیه دوستانه خدمتشان دارم. آن هم اینکه اگر قرار است راجع به موضوعی توضیح بدهند، با ادبیاتی بنویسند که مردم بفهمند و آنهایی که پیگیرند، متوجه شوند که چرا رفتهاند. من یادداشت آقای کاکایی و آقای بهمنی را خواندم و متوجه نشدم که قرار است بروند یا بمانند! اتفاق بدی رخ داده یا ما کار بدی کردیم؟! من که کارم ادبیات است، در مرتبه اول که یادداشتهای این دو عزیز را خواندم، متوجه نشدم که جریان چیست!»
ولی عبدالجبار کاکایی این موضوع را محدود به شخص محمدعلی بهمنی نمیداند و آن را یک تابو در حوزه دفتر موسیقی وزارت ارشاد ارزیابی میکند: «ظاهراً یکی از تابوهایی که دفتر موسیقی از گذشته داشته، برگزاری همین کنفرانسهای مطبوعاتی برای شفافسازی بوده است. من این مژده را به شما بدهم که پیشنهاد کنفرانس مطبوعاتی برای شورای ادبی را به آقای حسینی (معاونت هنری وزارت ارشاد) دادم و موافقت کردند. دوستان شورا هم موافقت و استقبال کردند و از دفتر آقای ترابی هم خواستم که مقدمه اولین نشست اعضای شورای ترانه با منتقدان، اصحاب مطبوعات و سایتهای موسیقی را برگزار کنند تا شورا به شکل شفاف، راجع به موضوع فنی ترانهها صحبت کند و سخنان دیگر را هم بشنود. فراتر از آن هم من درخواست کردم که شورای محتوایی -که متشکل از مشاوران دفتر موسیقی است و الان کارشان را از شورای شعر تفکیک کردهاند- با شرکتها جلساتی داشته باشند و خطوط قرمز را در میان بگذارند. یکی از این دو نشست، قطعاً رسانهای و دیگری شاید خصوصیتر باشد.»
کاکایی در پاسخ به اینکه آیا فکر میکنید با رفتن آقای بهمنی از شورا، اتفاق خاصی بیفتد، گفت: «من هم یک دوره از شورا بیرون آمدم و برنامه عوض نشد. آقای عباس سجادی بیرون آمدند و عوض نشد. آقای بهمنی چند سال قبل هم استعفا دادند و شرایط عوض نشد. دوباره ایشان بیرون آمدند و کماکان این رویه هست! من سال 86 پیشنهاد تفکیک شورای محتوایی و فنی را دادم که انجام نشد ولی امسال عملاً در حال انجام شدن است. اتفاقاً چون شورای فنی فقط در حال انجام کار فنی است، با بحران ضعف ترانه مواجه شده است. وگرنه این بحران چند سال است که در ارشاد ادامه دارد. دوستان ما در شورا طی این مدت چون روی مسائل محتوایی متمرکز بودند، شاید کمتر به ضعف آثار توجه میکردند. به جهت اینکه وزارت ارشاد ناخواسته این وظیفه را بر عهده آنها گذاشته بود و در بررسی آثار، گمانهزنی میکردند که مثلاً فلان اثر ممکن است در صورت انتشار، مورد اعتراض مردم یا نهادهای نظارتی قرار بگیرد و بر اساس گمانهزنی رد میکردند. مثل ماجرایی که در مورد آلبوم «ابراهیم» به وجود آمد و در تخصص و صلاحیت شورا نبود که راجع به محتوای اثر نظر بدهد.»
سرانجام چیست؟
حسین غیاثی در پاسخ به این سوال که سرنوشت شورای شعر پس از رفتن استاد بهمنی چه میشود، گفت: «من احساس میکنم اگر شرایط به این منوال پیش برود، همه هنرمندان را از دست میدهند. خیلی از دوستان من بریدهاند و میگویند دیگر نمیخواهیم کار کنیم؛ چرا که به بخشهایی از کارهای ما ایراد گرفتهاند که اصلاً نمیتوانیم کاری کنیم. دو نفر از دوستانی که میگویم، به واسطه آقای بهمنی با شورا صحبت کردند و دلایل خود مبنی بر اینکه کارشان ناهنجاری ندارد را توضیح دادند. حالا فکر کنید دیگر آقای بهمنی نیستند و سیاست اگر همان باشد، قطعاً با یک نامه بلندبالا از تمام هنرمندان مواجه میشوند که جلویشان میایستند. اگر شرایط با همین روال پیش برود، هیچچیز از ترانه مجاز باقی نمیماند.»
مهرزاد امیرخانی هم یک انتقاد نسبت به روند کنونی صدور مجوزها و شورای شعر داشت: «در حاشیه این اتفاق یک صحبت هم دارم. آن هم اینکه صدور مجوز تکقطعه زمان زیادی را از مجموعه وزارت ارشاد میگیرد. اگر بتوانند صدور مجوز را به افرادی که رزومه مشخصی دارند بسپارند، وقت دوستان هم گرفته نمیشود. چرا که خود دوستان میدانند مشکلات کجا است و خودشان معمولاً سعی میکنند در بخش مجوز مشکلی ایجاد نشود. یک حجم زیاد کار برای شورای شعر و موسیقی و تصویر ایجاد شده که بیدلیل است و وقتگیر.»
عبدالجبار کاکایی در پایان اعلام کرد که از محمدعلی بهمنی خواسته تا کمی بیشتر صبر کند و اگر شرایط تغییر نکرد، ناامید شود: «امروز از آقای بهمنی خواستم که عجله نکنند و تلاش کنیم که این مسیر اصلاح شود؛ در حالی که برخی اعتقاد دارند اصلاحپذیر نیست. بههرحال شرایط ما با ده پانزده سال پیش تفاوت دارد و در همه زمینهها حتی اگر کند، ولی رو به رشد هستیم. از استاد خواستم به این تعریفی که رسیدم، پیادهسازی شود و اگر دیدیم نهادهای دیگر حاضر به گفتوگو نیستند و تنها توقعاتشان را بیان میکنند و به فکر پیادهسازی حکم خود هستند، آن وقت میتوان از تغییر شرایط ناامید شد.»
حالا باید دید تکلیف رئیس اتاق پارتیشنی طبقه سوم دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه میشود و چه سرنوشتی در انتظار این مجموعه است.
منبع: موسیقی ما
نویسنده:وحید لشکری
Download new Track Shahab Mozafari
لغو كنسرت شهاب مظفری به علت برگزاری اجلاس سران
گراتومیک – شهاب مظفری با انتشار پستی در صفحه ی اینستاگرامش، خبر از لغو کنسرت جدیدش داد اما…
نکته ی جالب ماجرا این است که شهاب مظفری در متنی که منتشر کرده است هواداران خود را با مشتری اشتباه گرفته و خطاب آنها نوشته است:
(مبالغ پرداختی طی هفته جاری به حساب مشتریان عزیز بازگردادنده خواهد شد!)
در اینجا اگر خیلی بزرگوار باشیم میتوانیم غلط املایی انتهای متن را نادیده بگیریم اما چطور میتوان “مشتریان عزیز” را نادیده گرفت؟؟؟
تا جایی که ما یادمان می آید کلمه ی مشتری بیشتر در بقالی ها، بازار و … کاربرد دارد نه در بحث هنر و موسیقی.
گویا این عزیزان خودشان هم باور دارند که کارشان تجارت است نه هنر!
البته شاید عده ای بگویند که این یک اشتباه سهوی بوده اما حتما خود هنرمندان میدانند که در دایره واژگان یک هنرمند واقعی چیزی به نام مشتری کمترین کاربرد را دارد و همیشه مخاطبان خود را طرفدار و یا هوادار میخوانند و عده ای از هنرمندان بزرگ هم، مخاطبان را همراهان و رفیق خود میدانند.
با این روند گویا قرار است هر روز شاهد حرکات عجیب تری از هنرمندان جدیدمان باشیم و یا شاید هم همین روزها بشنویم که در کنسرت های شهاب مظفری عزیز، مشتریان صف کشیده اند و در حال خرید اقلام مورد نیاز خود، مانند دوغ، ماست،کره حیوانی و چای کیسه ای برادران مظفری هستند…
منبع: وب سایت موسیقی گراتومیک
Download new Track shahram nazeri
دارند زور میگویند، چهل سال است هیچ حق و حقوقی از رسانه ملی نگرفتهام
گراتومیک – شهرام ناظری در واکنش به حکم دادگاه شکایت محمدرضا شجریان از صداوسیما که در آن آمده است «انتشار این آثار در رسانه ملی موجب شهرت شجریان شده و به زیان او نبوده است!» میگوید: صداوسیما شاید بتواند افرادی بیمایه را عَلَم کند ولی یک هنرمند سطح بالا نیازی به این چیزها ندارد و میتواند با یک نوار یا یک سیدی کارش را بکند.
دو روز قبل (سهشنبه 13 شهریور 97) خبر آمد که وکیل مدافع محمدرضا شجریان از ابلاغ حکم دادگاه کارکنان دولت درباره شکایت موکلش از صداوسیما خبر داده و گفته است: دادگاه، شکایت شجریان مبنی بر پخش بدون مجوز آثارش را در صداوسیما رد کرده و گفته انتشار این آثار در رسانه ملی موجب شهرت شجریان شده و به زیان او نبوده است!
محمدحسین آقاسی (وکیل دادگستری)گفت: رأی صادره مغایر صریح قوانین است و قطعا به این حکم اعتراض میکنیم زیرا معتقدیم حکم، با نادیده گرفتن محتویات پرونده و مستندات من به عنوان وکیل شاکی صادر شده است. بدون تردید اگر در مرحله تجدیدنظر دقت کافی شود، این رأی باید نقض شود وگرنه پیام بدی برای صداوسیما دارد مبنی بر اینکه از این به بعد میتواند آثار هنرمندان را که برای تولیدشان وقت و هزینه صرف میکنند، بدون موافقت صاحب اثر پخش کند.
شهرام ناظری (استاد آواز ایرانی) در خصوص این گفت: صداوسیما همیشه این اجحاف را در حق هنرمندان انجام داده و این زورگویی و رفتار غیرعادلانه را نسبت به همه داشته است. الان 40 سال است که آثار مرا پخش میکند و هیچ حق و حقوقی به من نداده است، هیچ قراردادی نبسته است و هیچ اجازهای هم نگرفته است. شهرِ زور چگونه است؟! اینجا هم زورگیری است و غیر از این هم انتظاری نمیرود یعنی اگر بخواهند نگاهی صحیح، قانونمند و عادلانه داشته باشند، باعث تعجب است.
ناظری درباره این عبارت که «پخش این آثار موجب شهرت شجریان شده و ضرری برای او نداشته است، پس شکایتش از صداوسیما رد میشود»، هم گفت: صداوسیما شاید در مشهور شدن آدمهای دیگر تاثیر داشته باشد و بتواند افرادی بیمایه را عَلَم کند ولی یک هنرمند سطح بالا نیازی به این چیزها ندارد و میتواند با یک نوار، با یک سیدی کارش را بکند.
او با اشاره به آلبوم «گل صدبرگ» که در سال 1360 به یاد هشتصدمین سالگرد تولد مولانا در مایه بیات ترک، به صورت گروهنوازی سهتار، به سرپرستی جلال ذوالفنون و با آواز شهرام ناظری با گرایش موسیقی عرفانی ایران منتشر شد، گفت: شما دیدید که یک نوار «گل صد برگ» در میلیونها نسخه در خانه هر ایرانی، از مرفهترین اقشار جامعه تا فقیرترینشان، از بالاترین تا پایینترینشان شنیده شد و خودش معرف خودش بود. یک هنرمند، نه من، هر هنرمند خوبی با یک اثرش میتواند جهانگیر شود و نیازی نیست که صداوسیما این کار را بکند. این حرف صرفا برای توجیه کار صداوسیما زده شده است و به هیچ عنوان شامل همه نمیشود و شاید فقط در مورد بیاستعدادانی که میخواهند خرج کنند تا مطرح شوند جواب بدهد و کسی که خودش صاحب هنر واقعی باشد، راه ورود به دل مردم را پیدا میکند.
خواننده تصنیفهای معروفی چون «اندک اندک»، «آتشی در نیستان»، «کاروان شهید» و «شیدا شدم»، ادامه داد: خود من هم جزو شاکیان از صداوسیما هستم و اگرچه هنوز این شکایت را به صورت رسمی ثبت نکردهام اما همواره آمادگیاش را داشتهام و بار دیگر اعلام میکنم اگر کسی باشد که کارهای شکایت قانونی مرا از صداوسیما پیگیری کند با کمال میل، از همین لحظه حاضر به انجام شکایت هستم، بابت این همه اجحاف و این همه استفادههای مربوط و مخصوصا نامربوط که از آثارم کرده است آن هم بدون اجازه من که هم از نظر حیثیتی، هم معنوی و هم مادی متضررم کردهاند.
ناظری افزود: شکایت ما به کجا میرسد؟! 40 سال است که من هیچ حق و حقوقی از صداوسیما نگرفتهام و تمام 50 اثری که به وجود آوردهام تماما با سختی و خون دل خوردن، بدون هیچ حمایتی در منزل شخصیام بوده است و در واقع صداوسیمای من خانه خودم است و این گونه است که فکر میکنم ظلم بزرگی در حقمان شده است! 40 سال شوخی نیست. یک بار دیگر هم گفته بودم که ببینید مدیران صداوسیما اگر 40 ماه حقوق نگیرند چه نظرگاهی نسبت به سیستم پیدا میکنند؟! و حال گمان کنید این 40 ماه تبدیل به 40 سال شود!
این خواننده، موسیقیدان و آهنگساز موسیقی اصیل ایرانی ادامه داد: من کارمند رسمی رادیو و تلویزیون ملی ایران بودم، یعنی یک سال قبل از انقلاب به خاطر اینکه در رشته آواز شاگرد اول کنکور موسیقی شدم فورا رادیو و تلویزیون ملی ایران استخدام رسمیام کرد اما یک سال بعد که انقلاب شد آمدم بیرون و تا الان که با شما صحبت میکنم به همان طریق است. این است که گمان میکنم نمیتوان جز این انتظاری از صداوسیما داشت، چون زور میگوید.
ناظری در پایان گفت: به خارج از این مملکت نگاه کنید و به هنرمندانشان که هر قطعهای در هر جایی از آنها پخش شود، خود به خود و به صورت طبیعی مبلغی را که به عنوان حقالزحمه برایشان درنظر گرفتهاند به حسابشان میریزند و زمانی که هنرمند از دنیا میرود، این حقالزحمه به فرزند او و حتی به نسلهای بعدیاش پرداخت میشود و اساسا داستانشان با ما متفاوت است، چرا؟! چون همه چیزشان روی قانون است و اینجا همه چیز روی زور است و زور ما هم نمیرسد و شکایتی که میکنیم بیفایده است.
Download new Track bahram goudarzi
خوانندهای که روزگاری پای ثابت تلویزیون بود و امروز ناچار است در رستورانها بخواند
گراتومیک – بهرام گودرزی (خواننده و آهنگساز پای ثابت تلویزیون در دهه 60 و نیمه اول دهه 70) این روزها گذرش به رستورانها افتاده است.
اکبر منتجبی (روزنامهنگار):
«دیدن بهرام گودرزی پس از سالها، آن هم در حاشیه یک رستوران که مشغول خواندن بود، خیلی خوشحالکننده نبود. او در اواخر دهه 60 و نیمه اول دهه 70 خواننده ثابت تلویزیون ایران بود. در آن روزهایی که ستارهستیزی حرف اول سینما و تلویزیون بود توانسته بود با حفظ همه چارچوبهای تلویزیون با چهره متفاوتی که نه ریش داشت و نه چفیه سرود بخواند و به دلها بنشیند. خواننده درجه یکی نبود. اگرچه شنیده بودم که شاگرد استاد شجریان است اما برای تلویزیون ایران میتوانست باشد و بماند.
دیشب او را در یکی از رستورانهای پایتخت دیدم. در حاشیه ضیافتی که دیگران مشغول معاشرت و خوردن شام بودند، بهرام گودرزی با همان چهره دلنشین سالیان گذشته خود مجبور بود ترانههایی از گلپا و هایده و هوشمند عقیلی و دیگران بخواند تا همچنان بماند.
این همان مصیبتی است که سالهای پیش از این نیز گریبان فریدون فروغی را گرفته بود و او مجبور شده بود برای گذر عمر و امرار معاش در رستورانهای کیش و… بخواند.
تلویزیون ایران رسم دیرینهای در ستارهکُشی دارد. اساسا یکی از وظایف تلویزیون ستارهسازی است. تلویزیون ما ستارهسازی میکند بابت آنها هزینههای بسیاری پرداخت میکند و بعد خود مدیران تلویزیون آنها را بایکوت و روانه رسانه دیگری میکنند. نگاه کنید به رفتاری که با مهران مدیری در سالهای قبل شد و حدود 10 سال نه اجازه برنامهسازی در تلویزیون داشت و نه برنامههای سابق او پخش میشد. یا کاری که صداوسیما با حسن فتحی کرد تا او مجبور شود از خانه خود بیرون بزند و «شهرزاد» را در فضای دیگری بسازد. درباره خوانندگان نیز این اتفاق بسیار افتاده است. صرف نظر از مورد استاد شجریان، شما دیگر نه ردی از شهرام ناظری میبینید و نه خبری از همایون. حتی رویه چنان شده که دیگرانی هم که تلویزیون با آنها مشکلی ندارند ترجیح میدهند در تلویزیون دیده نشوند.
سرمایه هر رسانهای، ستارههای آن هستند. سینما بر پایه ستارههایی که خلق میکند ایستاده است. مطبوعات نیز ستارههای خود را دارند. تلویزیون نیز باید چنین باشد اما حیف و صد حیف که چنین نیست و رسانه ملی ما روز به روز بینندههایش را در رقابت با تلویزیونهای ماهوارهای و اینترنتی از دست میدهد.
در تمام سالهای گذشته ستارههای ریز و درشتی در تلویزیون ایران متولد شدند که خود همین تلویزیون آنها را نابود کرد. اساسا هیچ رسانهای به مانند تلویزیون ایران این چنین به ریشههای خود تیشه نمیزند.»
Download new Track Hossein Alizadeh
رسانه ملی رفتار درستی نسبت به موسیقی جدی ندارد
گراتومیک – حسین علیزاده که این روزها به عنوان داور در جشنواره ملی موسیقی جوان حضور دارد از نداشتن امکان جمعی برای شادیِ مردم میگوید و در عین حال معتقد است که رسانه ملی رفتار درستی نسبت به موسیقی جدی ندارد.
دوازدهمین دوره جشنواره ملی موسیقی جوان این روزها در حال برگزاری است و بسیاری از اهل هنر اعتقاد دارند که این رویداد، مهمترین رویداد هنری در کشور است. جشنواره موسیقی جوان در سه بخش موسیقی دستگاهی، موسیقی نواحی و موسیقی کلاسیک برگزار میشود و هر بخش هم داورانی دارد. مهمترین ویژگی جشنواره موسیقی جوان داوران و اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره هستند. هر کدام از داوران این جشنواره از استادان به نام و معتبر موسیقی کشور هستند. شاید هر جشنوارهای در حوزه موسیقی آرزوی حضور یکی از این داوران را در کنار خودش داشته باشد.
به هر روی جشنواره موسیقی جوان چند دورهای است که به صورت مداوم در حال برگزاری است و امروز مانند درختی شده که میوههایش در حال به ثمر رسیدن هستند. یکی از چهرههایی که در روند برگزاری جشنواره موسیقی جوان و حرکت رو به رشد این جشنواره نقش بسیاری داشته، حسین علیزاده است. علیزاده از دورههای قبل در کنار این جشنواره بوده و هیچگاه این جشنواره را تنها نگذاشته است.
حسین علیزاده به عنوان داور بخش تارنوازی به تالار رودکی آمده بود تا اجرای شرکت کنندگان در سه رده سنی الف، ب و ج را بررسی کند. پس از داوری این بخشها، پای صحبتهای حسین علیزاده نشستیم تا دیدگاههای او را دربارهی کیفیت اجراهای امسال بشنویم. در ادامه بخشی از گفتوگو با حسین علیزاده را درباره کنسرت های خیابانی میخوانید.
در هفتههای اخیر مسئله برگزاری کنسرت خیابانی در صدر اخبار قرار گرفته و هنرمندان مختلفی در این باره نظر دادهاند. برخی هم قصد برگزاری کنسرت خیابانی کردهاند. نظر شما در این باره چیست.
به هر شکلی، هر گروهی و هر نوع موسیقی که در شهر جریان داشته باشد و دیده و شنیده شود، از نظر من مثبت است. مردم در بسیاری از مواقع شهر را در رادیو و تلویزیون میبینند و میشنوند، اما ما این امکان را در ایران نداریم. هرچقدر هم که در این چند دهه گذشته به رادیو و تلویزیون انتقاد شده، گویی این رسانه ملی مال ما نیست.
موسیقی جدی که در دانشگاههای ما تدریس میشود، در تلویزیون جایی ندارد و بهایی به آن داده نمیشود. تلویزیون با این کار دانشگاه را هم زیر سوال میبرد.
خیلی از مردم هستند که قدرت خرید بلیت کنسرت را ندارند یا اینکه اصلا موسیقی در فرهنگشان نیست. به همین دلیل اگر موسیقی در اماکن عمومی و در پارکها اجرا شود خیلی هم خوب است. من معتقدم که موسیقیهای خیلی جدی نمیتواند در خیابان اجرا شود؛ چرا که امکانات و شرایط خاص خودش را میخواهد. اما به هر حال هر نوع موسیقی که در فاصلهای نزدیک در کوچه و خیابان اجرا شود، نکته مثبتی است. این اتفاق سالهاست که در دنیای متمدن رخ میدهد.
اجراهای خیابانی در تمام دنیا برگزار میشوند. اینکه در شهر اتفاقی رخ دهد که مردم دوست داشته باشند و جمعیتی بخواهند به آن عکسالعمل نشان دهند، خیلی زود پلیسی و سیاسی میشود. ما امکان جمعی برای گریستن و غمگین شدن داریم اما امکان جمعی برای شادمانی را نداریم.
Download new Track Mehran Modiri
آیا تنها اجازه گرفتن از سرفراز کفایت میکرد؟
گراتومیک – درحالیکه مهران مدیری در تازهترین کنسرتش قطعه «سوغاتی» را به صورت باکلام اجرا کرد، ناصر چشمآذر (تنظیمکننده این قطعه) هیچ وقت نتوانست برای اجرای آن به صورت باکلام مجوز بگیرد.
مهران مدیری در تازهترین کنسرتش که چهارشنبه سیام مرداد و پنجشنبه اول شهریور 97 در برج میلاد برگزار شد، ترانهای را خواند که خاطرات بسیاری را زنده کرد؛ ازجمله خاطره اجازه نیافتن ناصر چشمآذر برای اجرای همان اثر با حضور خواننده و درنهایت بسنده کردن او به اجرای موسیقی بیکلام «سوغاتی» در کنسرتهایش.
مدیری پیش از خواندن ترانه «سوغاتی» گفت: ترانهای را که میخواهم برایتان بخوانم برای اولین بار است که دارد خوانده میشود و در این همه سال اصلا خوانده نشده است.
این صحبتهای مدیری با تشویق ممتد تماشاگران همراه شد و او گفت: چقدر همهمان از این ترانه خاطره داریم؛ نسل قدیم، نسل وسط و نسل جدید. ما به اردلان سرفراز، شاعر نازنین این ترانه زنگ زدیم و از او اجازه گرفتیم و او با بزرگواری گفت بخوانید. تنظیم این اثر هم از دو عزیزی است که روح هر دویشان شاد باشد؛ محمد حیدری و ناصر چشمآذر.
چطور به صاحب اصلى اثر اجازه اجراى باکلام داده نشد ولى براى دیگران امکانپذیر شد؟!
خانواده زندهیاد ناصر چشمآذر در متنی که در همین خصوص نوشتند:
«پیدا کردن و دسترسى به آثار ناصر چشمآذر و خانواده او که همواره میراثدار آثارش بوده و هستند، اصلا کار سختى نیست!
ناصر چشمآذر براى اجراى یکى از ترانههاى معروف و پرطرفدارش به نام «سوغاتى» در کنسرت خود، مدتها دوید و تلاش کرد تا بتواند آن را با خواننده مورد نظرش در برج میلاد اجرا کند که بىثمر ماند و به او اجازه داده نشد. درنهایت تنها موسیقى بىکلام آن به صورت ارکسترال اجرا شد و متاسفانه براى همین اجرا هم مورد مواخذه قرار گرفت تا بهانهاى باشد که از اجراى کنسرت بعدىاش در سالنی که مدنظر ایشان بود، ممانعت شود. این بىمعرفتى یکى از همان موانع بىدلیل و سلیقهاى بود که در زمان خودش روح مرحوم را خراشید و به شدت دلش را شکست.
اما حالا چه اتفاقى افتاده است که مهران مدیرى مىتواند به راحتى و باکلام آن را در همان برج میلاد اجرا کند و به قباى هیچکس هم برنخورد؟!
سوال اینجاست که چطور براى صاحب اصلى اثر اجازه اجراى باکلام داده نشد ولى براى دیگران امکانپذیر شد؟! اما موضوع اصلى، رنجش خاطر مولف اثر نیست چراکه در طول دوره هنریشان از این بىعدالتیها بسیار دیدند و دل شکسته شدند که این اتفاقات در واقع فقط براى بزرگان فرهنگ و هنرمندان راستین این سرزمین بوده است و بس.
موضوع اصلى این است که مهران مدیرى دیگر چرا، بدون کسب اجازه از خالق اثر «سوغاتى» را اجرا کرده است؟! مگر آن رفته، وارث و باقى ندارد؟! اگر تنظیم یک ترانه رکن اصلى یک اثر باشد، مگر نه اینکه این هنر ناصر چشمآذر بوده که همراه صداى خواننده، شعر زیباى ترانه و سازنده ملودى، سرایش آن را تبدیل به آوازى جاودانه کرده که تا هنوز جارى و زنده باقى بماند؟!
انتظار مىرفت که مهران مدیرى به عنوان هنرمندى تاثیرگذار در سطح جامعه، این رفتار فرهنگى را مىداشت تا به پاس حفظ زحمات خالق اثر و تاثیر او در موسیقى این سرزمین هم که شده احترام را مراعات مىکرد تا حرکت او الگویى باشد براى سایرین در آینده تا جان کلام این حرفش در همان شب که «فقط خودمان باید به داد خودمان برسیم» هم در حد یک شعار شبهشهروندى باقى نماند و رنگ حقیقت به خود بگیرد.
خود استاد در قید حیات که بود تعصب و حساسیت بالایى نسبت به حفظ و رعایت حقوق فرهنگى و معنوى آثار همکارانش داشت و همیشه انتظار داشت جوانان هم، اصول استاد و شاگردى و حقوق پیشکسوتى را رعایت کنند که به آن کمال معرفت مىگفت. به امید آینده.»
اوج همکاری با ما، اجازه برای اجرای بیکلام بود
رسول ترابی (مدیر موسسه آوای دوران) نیز که تهیهکنندگی کنسرتهای ناصر چشم آذر را در ایران از بعد از انقلاب (از سال 94 به بعد) برعهده داشته، در همین مورد گفت: ما که تابع دفتر موسیقی هستیم. من نمیدانم خواندن قطعه «سوغاتی» در این کنسرت، با اجازه دفتر موسیقی بوده است یا خیر، منهای اینکه از صاحبان اثر و نه فقط از آقای اردلان سرفراز اجازه گرفته شده است یا نه، ولی دفتر موسیقی طبق نامهای که برای ما از روی آن خوانده شد اجازه اجرای باکلام قطعاتی چون «سوغاتی»، «خلوت»، «هجرت» و… را نداد و گفت اجرایشان برایتان تبعات خواهد داشت.
ترابی ادامه داد: اوج همکاری با ما این بود که اجازه دادند به صورت بیکلام اجرایشان کنیم و به گمان من احساسی که از اجرای بیکلام این آثار به شنونده منتقل میشد، به واسطه همخوانی تمام سالن با آن، نسبت به اجرا توسط خواننده قویتر بود.
ترابی در پایان ضمن اعلام خبر برگزاری کنسرتی برای بزرگداشت ناصر چشمآذر، گفت: ای کاش چنین اجازهای داده شود تا ما هم بتوانیم در کنسرتی که برای بزرگداشت ناصر چشمآذر برگزار میکنیم این قطعات را به صورت باکلام اجرا کنیم.
او در مورد زمان و مکان برگزاری این کنسرت هم گفت: این کنسرت بعد از محرم و صفر با حضور یک خواننده مطرح، با همکاری خانواده ناصر چشمآذر و دیگر صاحبان آثار، در برج میلاد برگزار خواهد شد.